کاوه فولادی نسب

وبسایت شخصی کاوه فولادی نسب

  • کاوه فولادی نسب
  • یادداشت‌ها، مقاله‌ها و داستان‌ها
  • آثار
  • اخبار
  • گفت‌وگو
  • صدای دیگران
  • کارگاه داستان
    • جمع‌خوانی
    • داستان غیر ایرانی
    • داستان ایرانی
  • شناسنامه
  • Facebook
  • Instagram
کانال تلگرام

طراحی توسط وبرنو

تأملی بر آثار و اندیشه‌های اکبر رادی با تمرکز روی نمایشنامه «آهنگ‌های شکلاتی» سلام کتاب – ۴۴ (یه آهنگ شکلاتی بزن)

۱۵ بهمن ۱۳۹۰

 

توضیح پیش از متن: بعضی از هنرمندان و متفکران هستند که غبار زمان به این سادگی‌ها بر روی آثار و اندیشه‌هایشان نمی‌نشیند. همیشه می‌شود درباره چنین کسانی حرف زد، اندیشه‌هایشان را مرور کرد و به‌خصوص برای شناساندن‌شان به جوان‌ترها تلاش کرد. «سلام کتاب» به دو دلیل، یکی برای نیفتادن به ورطه روزمرگی و تکرار و یکی هم به‌خاطر لزوم بازخوانی آثار این اندیشمندان و تلاش برای هرچه بیشتر شناختن و شناساندن‌شان، هرازگاهی روال معمولش را کنار می‌گذارد و پس از نگاهی اجمالی به آثار و اندیشه‌های هنرمندان و متفکرانی از این دست، یکی از کتاب‌هایشان را به‌عنوان پیشنهاد هفته معرفی می‌کند.

اکبر رادی (۱۳۱۸-۱۳۸۶) را کمتر کسی است که اهل کتاب و مطالعه باشد و نشناسد؛ تئاتری‌ها که جای خود دارند. او فعالیت ادبی‌اش را در شکل رسمی از سال ۱۳۳۵ با چاپ داستان «موش مرده» در روزنامه کیهان آغاز کرد و از سال ۱۳۳۹ به بعد بود که نمایشنامه‌نویسی را به‌طور جدی‌تر در برنامه کاری خود قرار داد. او خود در نامه‌ای به تاریخ آخر آذرماه ۱۳۷۴ به عباس معروفی می‌نویسد: «آقای معروفی عزیزم، اول حکایتی بگویم که در سوابق ایام مجموعه داستانی منتشر کرده بودم به نام «جاده» که جمعاً سه چاپ درآمد و روی هم پر بدک نبود؛ ولی حقیقت این است که در مزاج ما خوش نیفتاد و گفتیم: نع، داستان راه‌دست ما نیست. و از وادی داستان پا کشیدیم و رفت و این سالیان مدیدی است.»[۱] رادی در طول چهل‌وهفت‌سالی که عمرش را صرف نمایشنامه‌نویسی کرد، تنها چیزی حدود بیست نمایشنامه نوشت که شاید کارنامه تُنُکی برای همه عمر یک هنرمند به نظر بیاید. اما همین کارنامه، خودْ درسی عمیق را در درون خود دارد: بازنویسی و ویرایش. اکبر رادی به گواه نوشته‌ها و مصاحبه‌هایش و به شهادت تطبیق چاپ‌های مختلف نمایشنامه‌هایش، مدام دست در کار بازنویسی آثارش بود و به قول خودش کلمه‌ای را از این‌جا برمی‌داشت و می‌گذاشت آن‌جا یا عصایی را از پیرمردی می‌گرفت و تبدیلش می‌کرد به دسته‌گلی و می‌دادش دست دختر جوانی. به همین دلیل آن‌چه امروز به‌عنوان کارنامه هنری اکبر رادی در اختیار ماست و جزیی از تاریخ ادبیات مدرن ایران محسوب می‌شود، بیانگر اندیشه‌ها و نظرهای جاافتاده او در سن‌وسال پختگی است و زبان بسیار سخته و ساختار بسیار منسجمی دارد؛ و البته این بماند که ممکن است عده‌ای از ما سبک او را بپسندیم یا نپسندیم، و شیوه‌اش را به‌روز بدانیم یا تاریخ‌مصرف‌گذشته. رادی یکی از معدود نویسنده‌های مدرن ایرانی است که توانسته به زبان ادبی خاص خودش دست پیدا کند و این زبان چنان با خلاقیت، اندوخته‌های ذهنی و روانی، و دارایی‌های شخصیتی و نوستالژیک همراه است که برخلاف زبان جلال آل‌احمد، ابراهیم گلستان، صادق چوبک و هوشنگ گلشیری هیچ‌کس نتوانسته به آن نزدیک شود و هرکس هم نزدیک شده، نتوانسته گامی از کپی‌برداری پیشتر بردارد. یکی از جدی‌ترین نقدهایی که همیشه به گفت‌وگونویسی‌های رادی وارد بوده، غرابت نسبی‌شان از زبان محاوره مردم در کوچه و خیابان است. اما رادی خود در این‌باره می‌گوید: «من زبان را در وهله اول زاییده ذهن خودآگاه نویسنده می‌دانم، به این معنا که نویسنده باید تناسبی میان این زبان و شخصیت مورد نظرش در مراتب خاص اجتماعی ایجاد کند. اما این‌که زبان فوق باید با زبان همان تیپ‌های که در کوچه و خیابان گفت‌وگو می‌کنند متفاوت باشد، کاملاً پذیرفتنی و درست است. یعنی زبان صحنه باید کمی تراش‌خورده‌تر، زیباتر، موثرتر و کاری‌تر باشد.»[۲] رادی در آثارش همیشه هنرمند متعهدی است که زخم‌های جامعه را می‌گذارد زیر ذره‌بین و سعی می‌کند با دقت و ظرافت آن‌ها را به تصویر بکشد. او -بی‌تردید- یکی از معدود روشنفکرانی است که همیشه نبض حساس و هوشیار زمانه‌اش و جامعه ایرانی بوده و در خلال آثارش شهروندانی را به روی صحنه آورده که همیشه -یا دست‌کم معمولاً- نادیده گرفته می‌شوند و نقش و کارکرد اجتماعی‌شان چیزی در حد و حدود پیچ‌ومهره‌هایی است که به‌سادگی قابل جایگزین شدن با نمونه‌هایی به‌روزتر و کارآمدترند. نادر ابراهیمی درباره توجه رادی به مسایل اجتماعی در مقاله «اکبر رادی، تابش تند نور» می‌نویسد: «آقای اکبر رادی در ارائه وضعیت طبقات جامعه عصر خود -که عصری است از نظر جابه‌جایی طبقات و پویایی و دیگرگونی‌پذیری آن‌ها، کاملاً خاص و استثنایی- و نشان دادن حرکت شتابناک هر طبقه به جانب موقعیت طبقاتی دیگر، و رشد سرطانی و انحطاط‌پذیری برق‌آسای طبقات بالای هرم طبقاتی جامعه، و نشان دادن ضعف و قوت هر طبقه در جایگاه تاریخی-اجتماعی‌اش، و نگریستنی کاملاً دقیق و ظریف به بافت و نقش ریز افراد شاخص و نمونه در هر طبقه، استاد مسلم و تحلیل‌گری بی‌مانند است.»[۳]

«سلام کتاب» این هفته می‌خواهد یکی از آخرین آثار رادی را برای خواندن پیشنهاد کند: «آهنگ‌های شکلاتی»، تک‌پرده‌ای کم‌حجمی که یکی دو ساعتی از زندگی دو مرد -یکی پیر و دیگری جوان- را روایت می‌کند. سابقه‌ای که رادی در تجربه‌گرایی از خود به‌جا گذاشته، این ذهنیت را می‌تواند در خواننده به وجود بیاورد که در «آهنگ‌های شکلاتی» او تلاش کرده «نمایش بدون قهرمان» یا «نمایش بدون شخصیت اصلی» را تجربه کند. در این اثر رادی، پیرمرد و جوان هردو به یک اندازه اهمیت و نقش دارند، هیچ‌کدامشان غالب‌تر نیستند، هیچ‌کدامشان فقط فعال نیستند، هیچ‌کدامشان فقط منفعل نیستند و در گفت‌وگویی که میانشان پینگ‌پونگ‌وار در جریان است، هیچ‌کدامشان نیست که مدام ضربه‌هایش تبدیل به امتیازی مثبت شود. مرد جوان -به‌خاطر همان چیزی که نامش را می‌گذاریم تفاوت نسل‌ها و عصیان جوانی و غیره- مدتی است با خانواده به‌هم زده و از خانه زده بیرون و حالا با سختی روزگار می‌گذراند. اتفاقی پیرمرد را در پارک می‌بیند و پیرمرد تلاش می‌کند او را راضی کند به خانه برگردد. گفت‌وگویشان به نتیجه جدی‌ای نمی‌رسد و شاید -فقط شاید- جوان را وادار کند تا دوباره به کارش فکر کند. تنها در آخرین لحظه نمایشنامه است که خواننده متوجه می‌شود دلیل اصرار پیرمرد به جوان برای برگشتن به خانه چه بوده، که شاید بهتر باشد نگویم تا لذت خواندن متن کم نشود. «آهنگ‌های شکلاتی» را برای اولین بار نشر قطره در سال ۱۳۸۸ منتشر کرده است.

 

[۱] شناختنامه اکبر رادی، به کوشش فرامرز طالبی، چاپ اول، ۱۳۸۳، تهران: نشر قطره

[۲]  پشت صحنه آبی، گفت‌وگوی مهدی مطفرساوجی با اکبر رادی، چاپ اول، ۱۳۸۸، تهران: نشر مروارید

[۳]  شناختنامه اکبر رادی، به کوشش فرامرز طالبی، چاپ اول، ۱۳۸۳، تهران: نشر قطره

گروه‌ها: سلام کتاب

تازه ها

امتناع آخرین معجزه بود

مغازه‌ی معجزه

فراموشی خود در سایه‌ی نگاه دیگری

باری بر دوش

درباره‌ی تغییر شخصیت‌ها در داستان «تعمیرکارِ» پرسیوال اورت

لینک کده

  • دوشنبه | گزیده جستارها و ...
  • ایبنا | خبرگزاری کتاب ایران
  • ایسنا | صفحه‌ی فرهنگ و هنر

پیشنهاد ما

درخت سیاست بار ندارد