کاوه فولادی نسب

وبسایت شخصی کاوه فولادی نسب

  • کاوه فولادی نسب
  • یادداشت‌ها، مقاله‌ها و داستان‌ها
  • آثار
  • اخبار
  • گفت‌وگو
  • صدای دیگران
  • کارگاه داستان
    • جمع‌خوانی
    • داستان غیر ایرانی
    • داستان ایرانی
  • شناسنامه
  • Facebook
  • Instagram
کانال تلگرام

طراحی توسط وبرنو

تأملی بر مقولة «منبع الهام» با تمرکز روی مجموعه‌داستان «باید تو را پیدا کنم» سلام کتاب – ۲۴ (چه مردمی! راضی به شادی‌های کوچک)

۱۲ شهریور ۱۳۹۰

 

  1. منبع الهام نویسنده در هر حال چیزی است که در حوزة شناخت و تجربة او قرار می‌گیرد. نویسنده این تجربه را که ممکن است به‌صورت مستقیم یا غیرمستقیم به دست آورده باشد، با تخیل درمی‌آمیزد، ساختاری مناسب برایش خلق می‌کند و به هیأت اثری داستانی درمی‌آورد. تجربة مستقیم آن‌چیزی است که نویسنده خود بی‌واسطه در زندگی‌اش لمس کرده، دیده یا شنیده. تجربة غیرمستقیم اما آن‌چیزهایی را شامل می‌شود که نویسنده بی‌واسطه با آن‌ها در تماس نبوده، بلکه درباره‌شان از زبان دیگران چیزهایی شنیده یا این‌طرف و آن‌طرف مطالبی خوانده است. از این منظر حتی داستان‌های علمی خیالی هم برخاسته از تجربه‌های نویسنده‌های آن‌هاست. وقتی علم -فرض کنیم علم فضاشناسی و فضانوردی- در جامعه‌ای تبدیل به موضوعی اساسی و عمومی می‌شود، اطلاعات و اخبار زیادی دربارة آن منتشر می‌شود و نویسنده‌ها هم همچون دیگر اعضای جامعه در جریان این اطلاعات و اخبار قرار می‌گیرند. فرق نویسنده‌ها با دیگران این است که این توانایی را دارند که این اطلاعات و اخبار را به‌عنوان مواد خام مورد استفاده قرار دهند، درباره‌شان تخیل‌ورزی کنند و آثاری را به وجود بیاورند که علمی خیالی می‌نامیمشان. ریشة این‌که در میان نویسنده‌های ایرانی کسی به‌سمت داستان‌های علمی خیالی نرفته، یا دست‌کم هیچ اثر شاخصی در این زمینه خلق نشده، همین‌جاست. (البته در این فرایند تأثیر اقبال عام جامعه به‌عنوان بازار مصرف خود موضوعی برای بحث‌های آتی می‌تواند باشد.) اشاره به این مثال برای تأکید روی این موضوع بود که حتی مقوله‌ای مانند نوشتن داستان‌های علمی خیالی هم که به‌ظاهر امکانی برای تجربه کردنشان وجود ندارد، خلقشان نیاز به تجربه‌های غیرمستقیم برخاسته از مطالعات نویسنده‌هایشان دارد. به‌همین‌دلیل است که می‌گویند و همیشه شنیده‌ایم که هرچه تجربه‌های زندگی یک نویسنده گسترده‌تر باشند و هرچه دامنة مطالعاتش وسیع‌تر و چشم‌هایش بیناتر و گوش‌هایش شنواتر و شامه‌اش تیز‌تر، انبان غنی‌تر و پرتری برای نوشتن خواهد داشت. گاهی به این فکر می‌کنم که وقتی در هیچ‌کدام از باغ‌وحش‌های ایران کرگدنی وجود نداشته -و هنوز هم ندارد- تا نویسندة ایرانی بتواند آن را از نزدیک ببیند -سنگینی‌اش را، لَختی‌اش را و حرکت‌های کندش را- چطور ممکن بوده بتواند پیش از اوژن یونسکو دست به خلق شاهکاری به‌نام «کرگدن» بزند.
  2. پس از «قلعة پرتقالی» و «دریا خواهر است»، «باید تو را پیدا کنم» سومین مجموعه‌داستان عباس عبدی است که توسط نشر چشمه در اواخر سال گذشته روانة بازار کتاب شده است. این کتاب شامل سیزده داستان کوتاه است که همگی‌شان یا در شهرها و جزیره‌های جنوب ایران، یا در اصفهان و یا در فاصلة میان این‌ها جریان دارند. عباس عبدی در میان نویسنده‌های ایرانی یکی از آن‌هایی است که انبان پری از تجربه دارد. او در بخش «نویسنده به روایت خودش» در ابتدای کتاب می‌نویسد: «بیست سال اول عمرم را در آن آبادان و ده سال بعدی را در تهران زندگی کردم. بعد از آن را هم آوارة قشم و اصفهان و انزلی و تهران و عسلویه بوده‌ام.» گرچه عبدی برای توصیف اوضاع و احوالش از واژة آواره استفاده می‌کند، اما واقعیت این است که برای توصیف احوال نویسنده‌ای که این امکان را داشته تا در شش شهر مختلف با شرایط، آداب و رسوم و اقلیم‌های متفاوت زندگی کند، عبارت نویسندة خوشبخت مناسب‌تر است. همین تجربه‌هاست که به عبدی این امکان را می‌دهد تا در داستان‌هایش به‌‌کمک انتخاب چیدمانی مناسب و ارائة جزییاتی ناب، فضاورنگی قدرتمند را خلق کند و جهانی را در مقابل چشم‌های خواننده به تصویر بکشد، که کمتر در آثار داستانی فارسی‌زبان خوانده است. و همین ویژگی است که باعث شده «سلام کتاب» برای این هفته «باید تو را پیدا کنم» را پیشنهاد دهد. در داستان‌های این مجموعه شخصیت‌هایی را می‌بینیم که معمولاً در تنهایی زندگی می‌کنند و جز در دوسه‌تا از داستان‌ها حضور خانواده‌شان، حضوری تلفنی و یا حتی حضوری صرفاً ذهنی است. مردهای معمولاً تنهای این داستان‌ها ناگزیر دنیایی آکنده از کار و دوستان هم‌جنس را برای خود می‌سازند تا ماجراهایی را در زندگی‌شان خلق و تنهایی را قابل‌تحمل کنند. درخلال همین ماجراهاست که خواننده می‌تواند گوشه‌هایی پنهان از ذهنیات یک مرد ایرانی را مشاهده کند. گرچه بیشتر داستان‌های این مجموعه در اجتماع و در حضور دیگران اتفاق می‌افتند، اما نویسنده تمرکز و دقتش را روی مسألة شخصیت‌پردازی کنار نگذاشته و نتیجه خلق شخصیت‌ها و راوی‌هایی دوست‌داشتنی و صمیمی است.
  3. بی‌ارتباط به کتاب، اما مرتبط با مقولة فرهنگ: «گفت»… این واژه مخفف عبارت «گذر فرهنگی تهران» است. حتماً تهرانی‌هایی که اهل کتاب و مطالعه هستند، با شنیدن این عبارت به یاد خیابان کریم‌خان زند می‌افتند. این خیابان در چند سالة اخیر علی‌رغم همة سختی‌هایی که در مملکت ما همزاد سرمایه‌گذاری در فعالیت‌های فرهنگی است، آهسته و آرام و حتی پیش از آن‌که چنین نامی رسماً بر آن گذاشته شود، تبدیل شده است به گذر فرهنگی تهران. از وقتی که کتاب‌فروشی‌های خیابان انقلاب لابد به دلایل اقتصادی ترجیح دادند تمرکزشان را بگذارند روی کتاب‌های درسی و کمک‌درسی و دانشگاهی و نظارتی هم وجود نداشت و به‌سادگی خوردن جرعه‌ای آب خاطره‌های چند نسل دود شد و رفت هوا، لزوم ایجاد مرکز فرهنگی جدیدی در تهران احساس می‌شد، و کجا بهتر از خیابان کریم‌خان زند، که در مرکز شهر قرار دارد و دسترسی به آن آسان است. حالا مدیرهای خوش‌فکر و خلاق کتاب‌فروشی‌های این خیابان، ایدة جدیدی را رو کرده‌اند: «گفت». قرار است این کتاب‌فروشی‌ها از پانزدهم تا بیست‌وپنجم شهریورماه جشنواره‌ای برای کتاب برپا کنند، کتاب‌هایشان را با تخفیف به مخاطبان عرضه کنند و کارت‌های ویژه‌ای هم به خریداران کتاب بدهند که در صورت خرید از یک کتاب‌فروشی بتوانند از تمام کتاب‌فروشی‌های حاضر در جشنواره، تخفیف بگیرند. این اقدام آخری (که لازم به یادآوری و تأکید است: از سوی سرمایه‌گذاران بخش خصوصی دارد انجام می‌شود) در ایران بی‌سابقه است و نمونه‌ای درخشان از مشارکت و همدلی در انجام فعالیت‌های فرهنگی است. این فرصت طلایی را برای تهیة کتاب‌هایی که وسوسة خواندنشان را در سر دارید یا «سلام کتاب» در این ماه‌ها پیشنهاد خواندنشان را داده، از دست ندهید. کتاب‌فروشی‌های حاضر در جشنوارة «گفت» این‌ها هستند: آیلار، زند، خانة فرهنگ گویا، گیتاشناسی، نشر چشمه، نشر رود، نشر ثالث، نسل نواندیش، مرکز موسیقی بتهوون، نشر ویستار و نشر یساولی.

گروه‌ها: سلام کتاب

تازه ها

می‌توانستیم همه‌‌چیز را داشته باشیم

آدم‌ها درگیر مصیبت‌های یکدیگر نمی‌شوند

برنده در سنت‌ها، بازنده در زندگی

تاریکی در ماه ژوئن

نقطه‌ی سیاه سنت

لینک کده

  • دوشنبه | گزیده جستارها و ...
  • ایبنا | خبرگزاری کتاب ایران
  • ایسنا | صفحه‌ی فرهنگ و هنر

پیشنهاد ما

درخت سیاست بار ندارد