کاوه فولادی نسب

وبسایت شخصی کاوه فولادی نسب

  • کاوه فولادی نسب
  • یادداشت‌ها، مقاله‌ها و داستان‌ها
  • آثار
  • اخبار
  • گفت‌وگو
  • صدای دیگران
  • کارگاه داستان
    • جمع‌خوانی
    • داستان غیر ایرانی
    • داستان ایرانی
  • شناسنامه
  • Facebook
  • Instagram
کانال تلگرام

طراحی توسط وبرنو

تأملی بر مقوله «داستان کوتاه کوتاه» با تمرکز روی مجموعه‌داستان «از خانه تا خیابان» سلام کتاب – ۱۲۵ (سیمای زنانی در قاب)

۲۹ مهر ۱۳۹۲

۱. ورا هنری -نویسنده و منتقد آمریکایی- می‌گوید: «داستان كوتاه كوتاه مثل مغز بادام است. در آن اتفاق‌های فرعي‌ای‌ كه براي حادثه اصلي مقدمه‌چيني مي‌كنند، قطعه‌های بلند توصيفي و كلمه‌ها و اشاره‌های غيرضروري كنار گذاشته می‌شوند. آن‌چه باقي مي‌ماند يك داستان خالص است.» داستان کوتاه کوتاه باید آغازی داشته باشد كه خواننده را مجذوب كند -مثل كسي كه كنار مغازه مي‌ايستد و برای جنس‌ها تبليغ مي‌كند- و ميانه‌اي داشته باشد كه داستان را بسط و گسترش دهد، و پاياني كه در خواننده احساس فريب‌خوردگی ایجاد نکند. تعریف مناسب برای داستان كوتاه كوتاه می‌تواند این باشد: «یك داستان مينياتوري كه کلیتی تام و تمام دارد و با چیزی حدود دوهزار كلمه يا كمتر تلاش مي‌كند روي يك وضعيت و موقعيت و آدم‌هاي درگير آن، نوری آشكاركننده و درخشان بيندازد.» پايان چنین نوع داستانی مثل يك حلقه به‌سمت آغاز آن برمي‌گردد. داستان كوتاه كوتاه بسیار جمع‌وجور است و بازه‌ای كوتاه از زماني مختصر را دربرمي‌گيرد. از كمترين صحنه‌ها و شخصيت‌ها استفاده مي‌كند و هر كلمه‌اش هدفي دارد. چنین نوع داستانی هیچ لزومی ندارد بیش از حد كوتاه و لاغر باشد. اگر کلمه‌ها قدرتمند و تشبیه‌ها و توصیف‌ها روشن باشند، نویسنده می‌تواند حتی به‌اندازه یک پاراگراف درباره‌شان حرف بزند. تشبیه داستان کوتاه کوتاه به نمايشي که قرار بوده با بودجه‌اي بسیار كم تهيه شود، می‌تواند مفید باشد. کارگردان چنین نمایشی سعی مي‌كند بدون قرباني كردن كيفيت، تمام کار را به يك يا دو صحنه محدود كند. او فقط از شخصيت‌هاي كاملاً ضروري استفاده مي‌كند. استفاده از دو يا سه شخصيت می‌تواند مناسب و رضايت‌بخش باشد. وجود شخصيت‌هاي زياد خواننده را گيج مي‌كند، زیرا براي بسط و گسترش بي‌عيب‌ونقص همه آن‌ها مجال کافی وجود ندارد. وقتی تعداد شخصیت‌ها این‌قدر کم است، نبايد بيش از حد مشابه هم باشند. آن‌ها باید خصلت‌هایی ناسازگار و مخالف هم داشته باشند. حتي نام‌هاي آن‌ها بايد با حرف‌های متفاوتي شروع شود و صدايشان باید باهم تفاوت داشته باشد. هر ایده‌ای برای داستان كوتاه كوتاه مناسب نيست. فراوانند ایده‌هایی که براي محصور شدن در حصار چنين محدوديت‌هاي سفت و سختي مقاومت می‌کنند. داستاني كه پيرنگي پيچيده دارد يا داستاني كه نیاز به آگاهي مفصل از پیش‌زمینه‌ها دارد، در این مقوله نمی‌گنجد. داستان‌هايی که با تعليق پیش می‌روند و نياز به ضرباهنگي سريع و هیجان‌انگیز دارند، مي‌توانند به‌صورت داستان كوتاه كوتاه درآيند. در مورد داستان‌های طنز و عاطفی هم همین‌طور است؛ مشروط به این‌که استفاده از این نوع داستان به تشخیص و شناسایی خواننده لطمه‌ای نزند و درعین‌حال پیرنگ ضعیف‌تر از آنی باشد که بشود در داستانی طولانی‌تر بسط و گسترشش داد. داستان كوتاه كوتاه به خاطر طولش براي نويسنده تازه‌كار مناسب است. ساختار آن نسبتا ساده است. توقع کار روی يك رمان بلند يا حتي يك داستان كوتاه بيست‌صفحه‌اي برای نویسنده تازه‌کار می‌تواند طاقت‌فرسا باشد. نوشتن داستان كوتاه كوتاهی که تنها چهار تا هشت صفحه است، به سادگي نوشتن یک نامه به نظر مي‌رسد (گرچه واقعا اين‌طور نيست). در داستان كوتاه كوتاه به‌ندرت از فلاش‌بک استفاده می‌شود، چون وحدت داستان را از بین می‌برد و خواننده را سردرگم مي‌كند. نويسنده مي‌تواند به‌جاي پرت كردن حواس خواننده با يك فلاش‌بك بزرگ غير قابل هضم، اطلاعات لازم درباره پيش‌زمينه‌ها را به‌تدريج در داستان وارد كند. گفت‌وگو هم مي‌تواند با كامل كردن اطلاعاتْ نياز به فلاش‌بك را برطرف كند.
۲. «از خانه تا خیابان» مجموعه‌داستانی است نوشته افسانه عیسی‌زاده، که نشر فرهنگ ایلیا در قالب کتاب‌های «عصر چهارشنبه ما» زیر نظر کیهان خانجانی منتشر کرده است. این کتاب ده داستان کوتاه کوتاه را دربرمی‌گیرد که تمام‌شان به مسایل زنان نظر دارند. یکی از ایرادهایی که بسیاری از داستان‌هایی از این دست دارند، این است که نویسنده‌شان -شاید به‌خاطر همه فشارهای تاریخی‌ای که به زن ایرانی روا داشته شده و هنوز هم تمامی ندارد- گاه کاسه صبرشان لبریز می‌شود و بی‌طرفی را کنار می‌گذارند و به جانبداری از فلان شخصیت یا حمله به بهمان شخصیت داستان می‌پردازند؛ غافل از این‌که عدم بی‌طرفی نویسنده و جانبداری آشکارش از شخصیت یا ماجرایی، بزرگ‌ترین آسیب برای هر داستانی می‌تواند باشد. امتیاز داستان‌های عیسی‌زاده این است که بی‌طرفانه روایت شده‌اند. و به همین دلیل هم خواننده را پس نمی‌زنند. داستان‌های این مجموعه نگاهی عام دارند به مسایلی که زنان ایرانی هرکدام به فراخور حال ممکن است درگیرشان شوند، و از این حیث شاید بیراه نباشد گفتن این نکته که هر زن ایرانی خواهد توانست خودش را در یکی یا چندتا از داستان‌های این مجموعه پیدا کند. البته این هم نباید ناگفته بماند که در «از خانه تا خیابان» گاه خامی‌ها و شتاب‌زدگی‌هایی دیده می‌شود که معلوم می‌کند نویسنده‌اش هنوز باید بیشتر و بیشتر بنویسد؛ از جمله این‌ها می‌توانم بعضی پایان‌بندی‌های شتاب‌زده، بعضی شخصیت‌های درست پرداخت‌نشده، و بعضی عمل‌های داستانی گنگ را نام ببرم. «از خانه تا خیابان» از آن کتاب‌هایی است که فاصله میان محتوا و ساختارشان زیاد است و این در ساده‌ترین تفسیر نشان می‌دهد که نویسنده‌اش تجربه زیسته و مطالعه زیادی داشته، اما هنوز باید بیشتر و بیشتر بنویسد. پیشنهاد این هفته «سلام کتاب» کتاب قطوری نیست و خواندنش روی گوشه‌هایی تاریک از زندگی زنان ایرانی نور می‌اندازد.
۳. بی‌ارتباط به کتاب، اما مرتبط با مقولة فرهنگ: من چند ماهی در ایران نبودم؛ از فروردین تا مهر. در این مدت اتفاق‌های زیادی در ایران افتاد که بی‌شک مهم‌ترین‌شان برای جامعه ایرانی انتخابات ریاست‌جمهوری بود. این خردمندی بزرگ که مردم ایران به خرج دادند، حتما روی همه جنبه‌های زندگی ایرانی ما تاثیر خواهد گذاشت و البته برای همچو منی، تاثیرات فرهنگی این انتخاب از همه مهم‌تر است. در این مدت که در سفر بودم، مدام -هم از طریق دوستانم و هم از طریق رسانه‌ها- اخبار فرهنگی ایران را پیگیری و رصد می‌کردم. آن‌چه بیش از هر چیز دیگری به چشمم می‌آمد، تغییر آشکار در روحیه اهالی فرهنگ و هنر بود. انگار همه -یا دست‌کم بیشتر اهالی این حوزه- حالشان بهتر شده بود. هرچه باشد، در هشت سالی که گذشته بود، یکی از اقشاری که بیشترین فشار رویش بود، همین اهالی فرهنگ بودند و حالا در دولت تدبیر و امید، قرار بود که دست‌کم اتفاق‌های هشت‌ساله گذشته تکرار نشود. این، چیزی بود که من از راه دور در گفته‌ها و نوشته‌های رسمی و غیررسمی دوستان فرهنگی، هنرمند و روزنامه‌نگارم می‌دیدم. اما گفته‌اند شنیدن کی بود مانند دیدن. حالا چیزی حدود ده روز است که از سفر برگشته‌ام و در این ده روز دوستان زیادی را ملاقات کرده‌ام و برق شادی و امید را در چشم‌هایشان دیده‌ام. امیدوارم این‌همه امید که این روزها در گفتار و رفتار دوستان ناشر و نویسنده و سینماگر و معمار و روزنامه‌نگار و موزیسین‌ام دیده‌ام -این شور و اشتیاق- پردوام باشد تا بتواند اثرات خوبی روی فرهنگ و هنر ایران بگذارد.

گروه‌ها: سلام کتاب

تازه ها

نمایش تفسیرناپذیری جهان هستی؛ نگاهی به مؤلفه‌های پست‌مدرن داستان «مرثیه برای ژاله و قاتلش»

در آغاز کلمه بود و کلمه «عشق» بود…

نظامات هرگز برقرار نمی‌شود

سرنوشت محتوم یک مُشت کلمه

گمان می‌بری رسول درمیان برگ‌های دفتر زندگی گم شده

لینک کده

  • دوشنبه | گزیده جستارها و ...
  • ایبنا | خبرگزاری کتاب ایران
  • ایسنا | صفحه‌ی فرهنگ و هنر

پیشنهاد ما

درخت سیاست بار ندارد