کاوه فولادی نسب

وبسایت شخصی کاوه فولادی نسب

  • کاوه فولادی نسب
  • یادداشت‌ها، مقاله‌ها و داستان‌ها
  • آثار
  • اخبار
  • گفت‌وگو
  • صدای دیگران
  • کارگاه داستان
    • جمع‌خوانی
    • داستان غیر ایرانی
    • داستان ایرانی
  • شناسنامه
  • Facebook
  • Instagram
کانال تلگرام

طراحی توسط وبرنو

مدایح بی‌صله ۸ / خلاقیت در حرفه

۳ بهمن ۱۳۹۱

این را دیگر همه می‌دانند که با تأسیس سازمان نظام پزشکی ایران در سال ۳۴ شما بیشتر از همه متضرر شدید. هرچه باشد دود این ماجرا مستقیم توی چشم شما رفت و بیشتر از هر جای دیگری توی حرفه شما تأثیر گذاشت. ما که نبوده‌ایم و ندیده‌ایم، اما کلی عکس و فیلم و سند مکتوب و نقل شفاهی هست که نشان می‌دهد پدران حرفه‌ای شما علاوه بر اصلاح موی سر، کارِ دندان‌پزشکی هم می‌کرده‌اند و اصلاً یک‌جورهایی معنای سلمانی و دکتر دندان‌پزشک یکی بوده و اگر کسی می‌گفته «این دندون بی‌پیر، پدر ما رو درآورد، باس یه سری برم پیش حسین‌سلمونی» کسی نه تعجب می‌کرده، نه می‌خندیده. حتی شاید نقبی می‌زده به تجربه‌های شخصی‌اش و می‌گفته «برا دندون حسین‌سلمونی خوب نیست، باس بری پیش اصغرپله» که لابد آن‌موقع‌ها کنار پله‌های مسجد شاه تهران دکان یا بساط سلمانی / دندان‌پزشکی داشته. حالا گیریم این پدران حرفه‌ای، پر کردن و روت‌کانال و ایمپلنت بلد نبوده‌اند، چه ایرادی داشته؟ کشیدن را که می‌توانسته‌اند. تأسیس سازمان نظام پزشکی کاسبی‌شان را کساد کرده، حسابی هم کساد کرده… و البته آب راه خودش را پیدا می‌کند. شما امروزی‌‌ها راستی‌راستی میراث‌داران خوبی برای حرفه‌تان بوده‌اید. جلوی فعالیت‌های دندان‌پزشکانه‌تان که گرفته شد، کم‌کمک -جوری که کسی متوجه نشود- توی بخش پزشکیِ کارتان یک‌جورهایی تغییر صنف دادید و رفتید سراغ زیبایی. امروزِ روز کیست که نداند که بسیاری از شما -آرایش‌گران و پیرایش‌گران ایرانی- برای خودتان یک‌پا متخصص زیبایی هستید. بازهم گیریم جراحی بینی و عمل پروتز فک و گونه و غیره بلد نیستید و نمی‌کنید، خالکوبی که بلدید، پیرسینگ که بلدید. فقط می‌گویم بد نیست توی صنف‌تان یک کارگروهی چیزی هم راه بیندازید به نام «کارگروه نظارت بر زیبایی» مثلاً، که یک نظارتی بکند به امور تخصصی زیبایی و جلوی کم‌فروشی آن‌هایی را که از جوهر و سوزن و تشکیلات چینی استفاده می‌کنند، بگیرد. این‌طوری بهتر می‌شود و روزی اگر خواستند جلوی این کارتان را هم بگیرند، چیزی برای دفاع از حقوق حقه‌تان خواهید داشت. از این که بگذریم، اگر نشانی چیزی برای «خلاقیت در حرفه» وجود داشت، شما باید در صف اول دریافتش قرار می‌گرفتید. این‌که سلمانی‌ها را به کافی‌شاپ تبدیل کنند، به عقل هیچ سلمانی‌ای در هیچ‌جای دنیا نرسیده؛ دست‌کم من ندیده‌ام. نابغه اقتصادی که می‌گویند، احتمالاً خودِ شمایید. این کارتان، هم برای مشتری خاطره خوب می‌سازد، هم پول خوبی را به جیب خودتان سرازیر می‌کند. مغز اقتصادی یعنی این. راستی چه خوب که کارهای زاید و بی‌فایده را هم دیگر گذاشته‌اید کنار. از این حیث پیشتازان عبور از سنت‌های دست‌وپاگیرید. یکی‌ش همین که پیشترها آخر کارتان که می‌شد، برمی‌داشتید آینه می‌گرفتید پس کله آدم که مثلاً ببیند خوب خط کرده‌اید بالای گردنش را یا نه. واقعاً این کار چه لزومی داشت؟ بی‌خود وقت‌تان تلف می‌شد، و خب وقتی پس کله کسی را به خودش نشان بدهی -چون هیچ‌وقت آن‌جا را ندیده و عیب و ایرادهایش را نمی‌داند- فکر می‌کند هر خرابی‌ای هست، از کارِ شماست. آن‌وقت مدام می‌خواهد اُرد بدهد و بگوید آن‌طرفش چرا کج است و این‌طرفش چرا راست؟ بعضی کارها زحمت بی‌خود می‌اندازد گردن آدم و مصداق همان‌چیزی است که حافظ می‌گفت: «عرض خود می‌بری و زحمت ما می‌داری.»

گروه‌ها: بدون_دسته_بندی, مدایح بی صله

تازه ها

گمان می‌بری رسول درمیان برگ‌های دفتر زندگی گم شده

والس پی‌رنگ با سمفونی تردید

خمسه‌خمسه‌های نامرئی

آوای فاخته

فاخته‌ای زیر سقف خاکستری

لینک کده

  • دوشنبه | گزیده جستارها و ...
  • ایبنا | خبرگزاری کتاب ایران
  • ایسنا | صفحه‌ی فرهنگ و هنر

پیشنهاد ما

درخت سیاست بار ندارد