- ادبیات خیال و وهم یا فانتزی (Fantasy) ادبیاتی است که نویسندهاش آگاهانه از جهان واقع فاصله میگیرد و البته بهتمامی هم رابطهاش را با آن قطع نمیکند (و همین نکته، یکی از تفاوتهای موجود میان ادبیات فانتزی و ادبیات سوررئالیستی است). در این نوع ادبی عناصر واقعی و خیالی در کنار یکدیگر قرار میگیرند و اصولاً میتوان آن را حاصل ترکیب و تلفیق واقعیت و خیال دانست. این همنشینی این قابلیت را برای ادبیات خیال و وهم به وجود میآورد که هم باورپذیر باشد و احساس همذاتپنداری را در خوانندهاش پدید آورد، و هم در بند محدودیتهای واقعی جهان واقع قرار نگیرد؛ همان محدودیتهایی که گاه زندگی را تلخ یا سخت یا دستکم دچار روزمرگی میکنند و به تعبیر زیگموند فروید (۱۹۳۹ – ۱۸۵۶)، روانشناس اتریشی، یکی از دلایلی که انسان به هنر گرایش پیدا میکند -چه بهعنوان خالق و چه بهعنوان مخاطب اثر- فرار از همین تلخیها و سختیها و روزمرگیهاست. همه اینها باعث میشود که ادبیات خیال و وهم به یکی از جذابترین گونههای ادبی تبدیل شود؛ ژانری که به نویسنده و خوانندهاش امکان تحقق رویاهای دور و دراز و درنوردیدن مرزهای دستنیافتنی را -دستکم در حوزه داستان و تخیل- میدهد. شاید «شازده کوچولو» -اثر شاخص آنتوان دو سنتاگزوپری (۱۹۴۴ – ۱۹۰۰)، نویسنده فرانسوی- بهترین نمونه آشنابهذهنی باشد که از میان داستانهای خیال و وهم میتوان نام برد. داستانها و رمانهایی که در این ژانر نوشته میشوند، معمولاً زمان و مکان مشخصی ندارند و بهاصطلاح، داستانهایی ناکجاآبادیاند. در این دست داستانها معمولاً شخصیتی عجیب و غریب، یا اتفاقی خارق عادت یا وضعیت و موقعیتی شگفت ساخته و پرداخته میشود و تمام داستان حول همین شخصیت، یا اتفاق، یا وضعیت و موقعیت تنیده میشود. همه این ویژگیها و مشخصهها ژانر خیال و وهم یا فانتزی را تبدیل میکند به یکی از گستردهترین ژانرهای ادبی که از آثاری نظیر «آلیس در سرزمین عجایب» نوشته لوییس کارول (۱۸۹۸ – ۱۸۳۲) را دربرمیگیرد تا بعضی از شاهکارهای فرانتس کافکا (۱۹۲۴ – ۱۸۸۳) نظیر «مسخ» و «قصر». متأسفانه در طول این نودواندیسالهای که از عمر داستاننویسی مدرن در ایران میگذرد، ادبیات خیال و وهم -علیرغم همه امکاناتش- به دلایل زیادی که شاید خود بتواند موضوع نوشتهای دیگر باشد، کمتر مورد توجه داستاننویسهای ایرانی قرار گرفته است.
- پیشنهاد این هفته «سلام کتاب» مجموعه داستانی است به نام «جن زیبایی که از پترا آمد» نوشته علی کرمی. این مجموعه داستان در اردیبهشتماه گذشته -در ایام نمایشگاه کتاب تهران- توسط نشر افکار و به عنوان چهاردهمین کتاب از مجموعه «قصه نو» منتشر شد. مجموعه داستان صدوچهارده صفحهای «جن زیبایی که از پترا آمد» از چند جهت کتاب متفاوتی است. اول اینکه فضایی فانتزی دارد. همانطور که در بخش قبل هم اشاره شد، نویسندههای ایرانی به دلایل متعدد کمتر سراغ داستانهای خیال و وهم یا فانتزی رفتهاند و تقریباً همه نمونههایی از این دست داستانها را که خواندهایم، ترجمه بودهاند. کرمی اما در مجموعهاش این جرأت را به خرج داده و وارد این حریم شده و از این حیث تجربه جدیدی را برای خودش و خوانندهاش رقم میزند. دوم اینکه نویسنده با نگاهی کاملاً آزاد -و به دور از توقع کموبیش استاندارد فضا و جامعه ادبی امروز ایران- داستانهای مجموعهاش را کنار هم گذاشته و خیلی خودش را دربند تعریف رایج از مجموعه داستان و اندازه داستانها قرار نداده و مجموعهای را گرد هم آورده که تویش هم داستان کوتاه هست، هم داستان کوتاهِ کوتاه، و هم داستانک. این تنوع میتواند پاسخی باشد به خوانندههای متفاوتی که در شرایط متفاوت میزان متفاوتی از زمان را برای خواندن هرکدام از سیودو داستان این مجموعه میتوانند اختصاص دهند. سوم اینکه چیدمان (Setting) داستانهای «جن زیبایی که از پترا آمد» بسیار متنوع است. در این مجموعه میتوان انواع مختلفی از داستان را دید؛ از داستانهایی با ساختار قصهوار مثل «بلوط حاجنصرالله» و «قصه مردی که شاید خوشبخت بود» گرفته تا داستانهای آپارتمانیای مثل «تیرماه هزاروچهارصدوده هجری شمسی». و جالب اینجاست که نویسنده همه این چیدمانهای متفاوت را با همان نگاه فانتزیاش روایت میکند. زبان کرمی در مجموعه داستانش -بهجز دو سه داستان، که اتفاقاً داستانهای خوبی هم نیستند و در آنها از زبان شبهباستانگرا (آرکاییک) استفاده شده- بسیار نزدیک به زبان معیار است. او دایره واژههای چندان گسترده یا ویژهای ندارد، اما اتفاق جالبی که در زبان داستانهایش افتاده، این است که برخورد نویسنده با متن (نوشتار) مثل محاوره (گفتار) بوده؛ نه اینکه از نثر شکسته استفاده کرد باشد، نه، او ریزبینانه و زیرکانه ساختار جملههایش را جوری دستکاری کرده، که آدم وقتی دارد داستانهایش را میخواند، احساس میکند کسی دارد آنها را برایش تعریف میکند. این عبور از زبان نوشتار، برای نویسندهای که تازه اولین کتابش را منتشر کرده، توفیق بزرگی است.
- بیارتباط به کتاب، اما مرتبط با مقولة فرهنگ: روز سهشنبه هفته گذشته، احمد غلامی -نویسنده و روزنامهنگار- مهمان «کتابفروشی اگر» بود. جمعی از همکاران و دوستداران غلامی هم به کتابفروشی کوچک «اگر» آمده بودند تا هم دیداری تازه کنند و هم گپ و گفتی داشته باشند. فضای دلنشینی بود و نویسنده «جیرجیرک» با آن زبان گرم و لحن صمیمانهاش، کمی از گذشته و حالش گفت و کمی هم از برنامههای آیندهاش. این دیدار چیزی حدود یکساعتونیم طول کشید، که حدود نیمساعت پایانیاش هم به سوال و جواب گذشت و انتقال تجربههای روزنامهنگاری و نویسندگی غلامی به جوانترها. از جلسه که بیرون آمده بودم، با خودم فکر میکردم واقعاً جای چنین نشستهایی در فضای ادبی امروز ایران چقدر خالی است. اینکه تعدادی نویسنده و مخاطبهایشان دور هم جمع شوند و تبادل نظر کنند، فقط و فقط میتواند نتیجههای خوب و مثبت داشته باشد. راستیراستی هرچه فکر کردم، نتوانستم نتیجه منفی یا بدی برای چنین جلسههایی تصور کنم. فکر هم نمیکنم که محدودیت یا مانع جدیای برای چنین گردهماییهای کوچکی وجود داشته باشد. قرار نیست اتفاق خاصی بیفتد. جمع شدن چند نفر نویسنده و هوادارانشان و گپ و گفتی درباره ادبیات و داستان، یکی از بهترین گامهایی است که میشود برای ترویج فرهنگ کتابخوانی برداشت.