معمولاً وقتی دربارة کتابی صحبت میکنیم، تنها و تنها دربارة متن آن است که حرف میزنیم و نظری، نقدی، تحسینی یا تقبیحی داریم. اما رمان «لب بر لیغ» حسین سناپور (۱۳۸۹ – نشرچشمه) از آن کتابهایی است که بخشهای پیش از متنش هم بسیار قابل تأمل است؛ منظورم صفحة شناسنامة کتاب است. در این صفحة خاص از این کتاب به دو نکتة جالب برمیخوریم: یکی در قسمت فهرستنویسی کتابخانة ملی و دیگری در قسمت شناسنامه.
این رمان به گواهی فهرست کتابخانة ملی، در سال ۱۳۸۵ فهرستنویسی و ثبت شده (شمارة کتابشناسی ملی: ۴۷۴۱۳ – ۸۵م)، حال آنکه زمان چاپش زمستان ۱۳۸۹ است. این تأخیر دو دلیل اصلی میتواند داشته باشد؛ یکی تأخیر در امور اداری توسط متولیان امر و دیگری تأخیر و تأمل ناشر برای چاپ کتاب. این دلیل دومی بنا بر آنچه که کمی جلوتر مورد اشاره قرار خواهد گرفت، منتفی است. میماند دلیل اولی یعنی تأخیر در امور اداری، که یا به سنگاندازی فلان کارمند برمیگردد یا به سوءمدیریت و بیبرنامگی فلان مدیر. باید توجه داشت که «لب بر لیغ» در نهایت غیر قابل چاپ اعلام نشده و معنای این امر این است که این رمان با همة ضوابط و معیارهای موجود، امکان چاپ و انتشار را داشته و با این حساب تأخیر در انتشارش اصلاً موجه به نظر نمیرسد. البته میتوان عینک خوشبینی زد و به صفحة آخر کتاب هم نگاهی انداخت؛ آنجا که تاریخ آخرین بازنویسی رمان، تیر ۱۳۸۹ اعلام شده است. بیتردید آگاهی و شناخت داستانی نویسندة پویایی مانند حسین سناپور در فاصلة اسفند ۱۳۸۴ (تاریخ اتمام رمان) تا تیر ۱۳۸۹ (زمان آخرین بازنویسی) ارتقا پیدا کرده، بهخصوص که در این مدت مشغول مطالعه و نگارش کتاب «یک شیوه برای رماننویسی» (۱۳۸۹ – نشر چشمه) هم بوده است. با خوشبینانهترین تلقی ممکن، میتوان دل خوش داشت که این تأخیر باعث شده تا ما امروز در رمان «لب بر تیغ» خوانندة آگاهی بهروزشدة سناپور باشیم، که در زمانة شتابان ما بیتردید بیارزش نیست.
نکتة جالب توجه دیگر را در قسمت شناسنامة کتاب و در مقابل عدد تیراژ میتوان دید: ۵۰۰۰. مدتهاست که چشمهای ما عادت به دیدن چنین رقمهایی بهعنوان تیراژ ندارد. این تیراژ در دهة شصت تیراژ طبیعی یک کتاب بود. در سالهای دهة هفتاد تیراژ کتابها کمکمک به سمت ۳۰۰۰ نسخه میل کرد. در دهة هشتاد تیراژها شد ۲۲۰۰ نسخه و بعد ۱۱۰۰ نسخه. حالا حتی گاهی میشنویم که فلان ناشر بهطور صوری توی شناسنامة کتاب مینویسد ۱۱۰۰، اما بیشتر از ۷۰۰ – ۸۰۰ نسخه چاپ نمیکند. ناشر حرفهای و کارکشتهای مانند نشر چشمه، حتماً نسبت به استقبال مخاطبان از رمان «لب بر تیغ» پیشبینیای داشته و از فروش آن مطمئن بوده که چاپ اول این کتاب را با چنین تیراژی منتشر کرده است. و البته این همان دلیلی است که تأخیر و تأمل ناشر (بهعنوان یک بنگاه اقتصادی) را در چاپ کتاب منتفی میکند و پیشتر مورد اشاره قرار گرفته است. به نظر میرسد در این روزهای بهخصوص که بهخاطر برگزاری نمایشگاه بیستوچهارم، کتاب اینچنین در کانون توجه قرار گرفته و اهمیت آن برای پیشرفت کشور و رسیدن به توسعة پایدار توسط مسئولین و کارشناسان تبیین میشود، میتوان از متولیان کتاب توقع داشت که از کسانی مانند حسین سناپور -که بیمزد و منت کار فرهنگیشان را میکنند و بدون سروصدا و بهصورت عملی به گسترش فرهنگ کتابخوانی کمک میکنند- تقدیری درخور به عمل آورند. طنز تلخ ماجرا این است که بهجای تقدیر، کتاب «شمایل تاریک کاخها»ی سناپور (۱۳۸۸ – نشر چشمه) از نمایشگاه کتاب امسال جمعآوری شده است. و این، اتفاقی است که امیدوارم در نمایشگاه بعدی برای «لب بر تیغ» او نیفتد.
رمان «لب بر تیغ» در قالب روایتی پلیسی و ماجراجویانه، دو روز از زندگی کسانی را روایت میکند که زندگی در جامعهای خشن، خشونت را در وجودشان نهادینه کرده است.
لب بر تیغ، حسین سناپور، نشر چشمه، چاپ اول، ۱۳۸۹