نویسنده رمان «زندگی پی» در رمان دیگر خود، «بئاتریس و ویرژیل» به کمک شخصیتهای یک قاطر و میمون به جنگ با نازیسم و عقاید فاشیستی رفته است.
خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ- صادق وفایی: «بئاتریس و ویرژیل» سومین رمان یان مارتل نویسنده اسپانیایی است. به احتمال زیاد، فیلم «زندگی پی» ساخته آنگ لی در سال ۲۰۱۲ دیدهاید. این فیلم برپایه سومین کتاب و دومین رمان مارتل ساخته شد. بعد از «زندگی پی» که در سال ۲۰۰۱ چاپ شد، رمان «بئاتریس و ویرژیل» در سال ۲۰۱۰ به چاپ رسید.
بئاتریس و ویرژیل یک رمان سیاسی است و البته این سیاسی بودن، به غیرمستقیم ترین راه ممکن در رمان جریان دارد. اگر به طور خلاصه بخواهیم داستان رمان را برای مخاطبانی که هنوز آن را نخواندهاند بیان کنیم، می توانیم بگوییم که داستان درباره نویسنده مشهوری است که رمانی نوشته و کارش حسابی گرفته است. اما کتاب بعدیاش که یک طرح جسورانه دارد و هم رمان و هم مقاله است، اصلا توجه ناشران و کتابفروشان را جلب نمی کند. این کتاب که درباره جنایات و فاجعههای مربوط به جنگ جهانی دوم است، پیش از چاپ شکست خورده و به مرحله انتشار نمی رسد.
در ادامه داستان مرد نویسنده که هنری نام دارد، تصمیم به مهاجرت می گیرد و با همسرش به کشور دیگری می رود. او همچنان نامههای طرفدارانش را دریافت می کند و بین آنها یک نمایشنامه و افسانه «ژولین، تیمارگر پاک» را از گوستاو فلوبر دریافت می کند. پیگیری این بسته ارسالی او را به مغازه مردی مرموز که مشغول به کار تاکسیدرمی است، میرساند. در ادامه هنری سعی می کند به مرد تاکسیدرمیست که برای تمام کردن نمایشنامهاش، به کمک احتیاج دارد، کمک کند.
اصل داستان رمان از همین جا شروع می شود یعنی دقیقا هنگامی که هنری، با مرد مرموز دیدارهای مختلف دارد و او بخشهایی از نمایشنامه را برای او می خواند. رمان از این حیث از ارجاعات بینامتنی زیادی برخوردار است و تازه در میانههای آن است که با شروع مطالعه نمایشنامه توسط هنری، داستان در داستانش شروع می شود. داستان نمایشنامه هم درباره یک خر و یک میمون با نام های بئاتریس و ویرژیل است. اما این دو شخصیت، خلاف فرهنگ و باورهای ما، اصلا آینه دار خریت یا نادانی و جیغ جیغو بودن یک میمون نیستند.
یان مارتل، برای وصل کردن تکه های پازل این رمان، تمام ارجاعات را در خود رمان یا پاورقی هایش آورده و برای درک بهتر اثر و داستانش، نیازی به تحقیقات گسترده، بیرون از متن نیست. تعلیق گسترده و همه جانبه رمان، درباره شخصیت مرد تاکسیدرمیست است که در پایان رمان، خواننده متوجه می شود او نه تنها یک قربانی خشونت نازی ها نبوده، بلکه خود یک نازی متعصب و همچنان وفادار به آرمان نازیسم است.
در افسانه ژولین، ژولین پسر بدی است که حیوانات را قتل عام کرده و آنها را شکنجه میکند. یان مارتل، در طرح داستانی خود، ژولین را در شمایل امروزی اش، به شکل همان پیرمرد تاکسیدرمیست نازی درآورده که حیوانات را تاکسیدرمی می کند. البته با مدد به همان تعلیقی که اشاره شد، پیرمرد در جایی از رمان و در معرفی نامه خود مینویسد که این کار را از سر دلسوزی انجام میدهد و حیواناتی را تاکسیدرمی میکند که پیشتر مُردهاند. اما در صفحات پایانی رمان است که طینت و نیت واقعی این شخصیت آشکار می شود.
بنابراین برای درک بهتر رمان و این که نویسنده کتاب قصد داشته از چه راهی تنفر خود را نسبت به نازیسم ابراز کند، باید افسانه ژولین را به دقت خواند و سپس آن را به نمایشنامه «بئاتریس و ویرژیل» که مرد نازی نوشته، مرتبط کرد. ژولین در نهایت، وقتی پدرو مادر خود را می کشد، با در آغوش کشیدن یک بیمار جذامی به رستگاری می رسد؛ یک رستگاری بدون پشیمانی. یعنی ژولین تقاص خون حیوانات بی گناهی را که کشته، نمی دهد. تاکسیدرمیست هم در پی همین هدف است و از کارهایی که در دوران عملیاتی بودنش در جنگ جهانی دوم انجام داده، پشیمان نیست.
داستان این کتاب، در فرازهایی خسته کننده می شود و باید سریع تر خود را نجات دهد؛ این فرازها همان جاهایی هستند که نویسنده زمان داستانی را متوقف کرده و مشغول توصیف است که به نظر می رسد باید حجم کمتری در میان سطور می داشتند. مترجمان اثر که ترجمه قابل قبول و روانی از این رمان ارائه کرده اند، در صفحه ابتدایی کتاب، ترجمه شان را به قربانیان نسل کشی از ورشو تا غزه تقدیم کرده اند. پس ابتدای مطالعه مشخص می شود که قرار است رمانی درباره جنایات انسانی و نسل کشی بخوانیم. اما خواننده از ابتدا تا انتها با این فکر دست و پنجه نرم می کند که پس کجای رمان ممکن است به جنگ جهانی دوم ربط داشته باشد؟ چون بعد از شکست کتاب هِنری که درباره جنگ جهانی است، نمایشنامه مرد مرموز به طور کل توجه خواننده را به خود جلب می کند و باعث فراموش شدن موضوع جنگ جهانی می شود. حال آن که نمایشنامه ای که دو شخصیت اصلی اش یک خر و یک میمون جیغ زن هستند، قرار است در انتها، مستقیما از جنایات همان جنگ پرده بر دارد. به همین دلیل در ابتدای مطلب اشاره شد که «بئاترین و ویرژیل» یک رمان سیاسی اما به غیرمستقیم ترین شکل ممکن آن، و نکته مثبت کار یان مارتل، غافلگیری مخاطب در پایان رمانش است.
مطالعه این رمان، می تواند برای علاقه مندان به تاریخ جنگ جهانی و اتفاقاتی که در بستر آن سال ها رخ داده، جذاب باشد. به ویژه که طرح داستانی متفاوتی نسبت به دیگر آثار منتشرشده در این حوزه دارد. با این حال، مطالعه آن نمی تواند برای کسانی که این دغدغه را ندارند، جذاب باشد. چراکه اثبات دوباره جنایات بی رحمانه نازی ها، آن هم از طریق یک مسیر پیچ در پیچ و ارجاعات بینامتنی، نمی تواند برای خواننده ای که نسبت به جنگ جهانی دوم، یک مخاطب عمومی محسوب می شود، جالب باشد.
مشاهدهی این مطلب در مهرنیوز