منتشرشده در تاریخ ١٣ آبان ۱۳۹۶ در روزنامهی اعتماد
ایران در مصرف لوازم آرایشی جزو اولین کشورهای دنیاست و در سرانهی مطالعه جزو آخرینها. گزارهی ساده و شفافی است، و البته دردناک. مسأله اما به همینجا ختم نمیشود. این یک خبر است، یک نشانه، مشتی نمونهی خروار. یک شاخص فرهنگی هم هست. امروزِ روز در این حوالی مهم نیست چه چیزی در چنته داشته باشی، مهم این است که چگونه به نظر بیایی. این، دیگر فقط درناک نیست، ترسناک هم هست. از شاملو وام بگیرم: هراس من باری همه از زیستن در سرزمینی است که در آن ارزش صورتها، از بهای سیرتها افزون باشد. وقتی ریش جای ریشه را گرفت، وقتی آنها که کار روبنایی میکنند آمدند بالا و هرکس کار زیربنایی کرد، خودش هم رفت زیر، وقتی آمار مهم شد و محتوا بیارزش، همین میشود که شده. اما -آه- بازی به اینجا ختم نمیشود. این کیفیت ظاهرسازانه به همهی امور و حوزهها سرایت میکند؛ از صدر تا ذیل. مملکت پر میشود از مدیرانی که بیشتر از این که به فکر آمایش باشند، سودای آرایش دارند. مدام روبان قرمز قیچی میکنند و کاری هم ندارند که بعدها چه خواهد شد. مهم این است که آنها با بیلان خوبی میزشان را به سوی منصبهای رفیعتر ترک کنند. رییس شورای شهر تهران گفته خط ۷ مترو، برای تجهیز ۱۲۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰ تومان بودجه لازم دارد. (شرمنده، صفرهایش زیاد است و خواندنش سخت! شاید اینطوری خواندنش -و نه البته درکش- راحتتر باشد: دوازدههزارمیلیارد تومان.) و این خطی است که هنوز ۵ ماه هم از افتتاحش نگذشته. حالا که آقای قالیباف و اعضای شوراهای سوم و چهارم چهارگوشهی تشک شهرداری و شورا را بوسیدهاند و رفتهاند، نقد عملکردشان چندان فایدهای چندانی ندارد. هدف این نوشته بیشتر یادآوری این نکته است که جامعهی ایرانی -مردم و مسئولان- با سرعت زیادی دارد به سمت سطحی شدن حرکت میکند؛ ترکیبی از ظاهربینی و ظاهرسازی. دیالکتیک توقع ظاهربینانهی مردم و مدیریت تبلیغاتی و ظاهرسازانهی سیاسیون هم مدام به این امر دامن میزند. نتیجهی چنین دیالکتیک قناسی، مثلاً در حوزهی شهری، دوطبقه شدن کاریکاتوروار بزرگراه صدر و تولد خط مترویی ناقصالخلقه و احداث زیرگذری مجهولالهویه و ضدشهر در چهارراه ولیعصر تهران است. (به بهانهی تعطیلی خط ۷ مترو، از مثالهای شهری استفاده کردم، وگرنه -زبان آدم میسوزد- این رشته سر دراز دارد و به مدیریت شهری محدود نمیشود.) ما نیاز به تأمل بیشتری داریم. همهی ما قبل از این که از در خانه برویم بیرون، نگاهی به سرووضعمان میاندازیم. بههرحال مهم است. کی میتواند بگوید نیست؟ اما خب، لازم و حتا مرجح است که توجهی هم به درون داشته باشیم: ذهنیات و خیالات و باورهایمان، نظام ارزشیای که برای خودمان تعریف کردهایم. آرایش خوب است، قبول. ان الله جمیل و یحب الجمال. بد، این است که فقط به ظاهر توجه کنیم، فقط توسعهی کالبدی را به رسمیت بشناسیم، فقط آمار تولید کنیم، و از کارهای پایهای، از آمایش و آمادهسازی بسترها، از بلندمدت فکر کردن و از توسعهی ساختاری و زیربنایی فاصله بگیریم. همینهاست که ایران را به جامعهای کوتاهمدت تبدیل کرده. بالأخره یک روزی، ما باید تکلیفمان را با این مسأله روشن کنیم. و کاش این روز، وقتی از راه برسد که زیادی دیر نشده باشد.
دریافت فایل پی.دی.اف. این یادداشت از اینجا