آرزوهای بزرگ
عجیب نيست؟ کمکمک عمر داستاننویسی مدرن ایران به صد سال میرسد و ما هنوز یک نظام یا دستگاه آموزشی درستودرمان برای داستاننویسی نداریم. تلاشهایی بوده و هست البته -در قالب کارگاههای داستاننویسی- که در جای خودش ارزش زیادی دارد و چه خوب که بهرغم ناملایمات روزگار و نامرادیهای زمانه، توانسته برپا بماند و چراغ راه تربیت نویسندههای آینده را روشن نگه دارد. تمرکز این کارگاهها بیشترک روی «امرِ نوشتن» و «کارِ کارگاهی» برای تربیت تواناییِ قلمی نویسندههای آینده بوده… چه خوب، و البته چه ناکافی. نویسندههای آینده، علاوه بر تواناییِ قلمی به دانشهای مختلفی هم نیاز دارند، که تصور جمع شدنشان در یک فرد بهعنوان استاد یا مدرس، بیش از آن که نادرست باشد، مضحک به نظر میرسد. تلاشی جمعی لازم است و کاری تخصصی و برنامهای مدون، اگر میخواهیم در پیشگاه تاریخ -دستکم- شرمنده نباشیم.
ما تَردامنی رقصی میانهی میدان را به تنزه بیعملی ترجیح دادهایم. در این کار صرفاً به امید اکتفا نکردهایم. برای ترسیم ایدهآلها رفتهایم سراغ مطالعه و پژوهش در تجربهها و نمونههای جهانی و برنامهریزیای متناسب با شرایط و نیازهای بومی، که دو سالی طول کشیده، بعد رسیدهایم به مطالعات امکانسنجی برای همنشین کردن ایدهآلهایمان با واقعیتهای موجود، و در نهایت: «برنامهی یکسالهی تخصصی آموزش دانشهای داستانی».
حالا در آستانه قرار داریم، با آرزوهایی بزرگ در سر، امیدی عمیق در دل، و برنامههایی مدون در دست. روز چهارم دیماه ١٣٩٥ جزییات این برنامهی آموزشی را در همایشی به تفصیل شرح خواهیم داد و بیحرفِ پیش، از پانزدهم دیماه اولین دوره را شروع خواهیم کرد.
درِ این همایش به روی تمام کسانی که علاقه به داستان و داستاننویسی دارند، باز است.
طراح: کاوهفولادینسب
شورای سیاستگذاری: یونس تراکمه، محمد تقوی، پدرام رضاییزاده و کاوه فولادینسب
با مشارکت موسسهی بهاران و دانشگاه پیام نور استان تهران
.