نگاهی به داستان بلند «دکتر نون زنش را بیشتر از مصدق دوست دارد» نوشته شهرام رحیمیان
کاوه فولادینسب
داستان بلند «دکتر نون زنش را بیشتر از مصدق دوست دارد» در سال ۱۳۸۰ برای اولین بار در ایران منتشر شد. در آن زمان -که دوران شکوفایی فرهنگی کشور نیز بود و اینطرف و آنطرف محافل و جمعهای روشنفکری و اندیشهای زیادی شکل میگرفت و آثار ادبی به بالاترین میزان توجه در سالهای اخیر دست یافته بودند- بسیاری از کارشناسان، منتقدان و مخاطبان ادبیات کشور، از خواندن این داستان بلند شگفتزده شدند. «دکتر نون زنش را بیشتر از مصدق دوست دارد» روایتی است خیالی مربوط به یکی از مشاوران نزدیک و معتمد دکتر مصدق به نام دکتر محسن نون، که از فعل و انفعالهای سیاسی بعد از کودتای بیست و هشت مرداد سی و دو، انفعالش نصیب او میشود و پس از تاب آوردن شکنجههای زیاد، سرانجام وادار میشود برای جلوگیری از تعرض کودتاچیها به زنش -ملکتاج- و آزار او، در مصاحبهای رادیویی علیه دکتر مصدق شرکت کند. دکتر نون دانشآموخته حقوق در پاریس است و از اقوام دور دکتر مصدق و دکتر علی امینی. او با دخترعمویش ازدواج کرده و داستان عشقشان از آن داستانهایی است که حسابی سر زبانهاست. حتی توی یکی از جلسههای هیأت دولت، مصدق دکتر نون و زنش را لیلی و مجنون و به قول دکتر فاطمی فرنگیمآب، رومئو و ژولیت خطاب میکند. اتفاقهای پس از کودتا -از مصاحبه رادیویی دکتر نون، تا اعدام دکتر فاطمی و محاکمه و تبعید دکتر مصدق- همه و همه دست به دست هم میدهند تا دکتر نون دچار اختلال شخصیت و پارانویا شود. اطرافیان -فامیل و دوست و آشنا- هریک به دلیلی، یکی بهخاطر مخالفت با مصاحبه خیانتآمیز دکتر نون و دیگری به دلیل موافقتش با آن، رابطهشان را با او و زنش قطع میکنند. خود دکتر نون هم که زنش را عامل اصلی خیانت به دکتر مصدق میداند، رابطه عاطفیاش را با او قطع میکند، تا جایی که کمکمک حتی اتاقخوابشان را از هم جدا میکنند. دکتر نون مدام دکتر مصدق را حاضر و ناظر بر رفتارهایش میداند. بهمحض اینکه لحظهای شاد یا خوشایند برای دکتر نون پیش میآید، مصدق ذهنی او شروع میکند به سرزنش کردنش که: «خوب دلخوشکنکی برای خودت دستوپا کردی. خوش به حالت که همهچیزو، حتی منو فراموش کردی. بهبه. چه گلایی تو باغچهها کاشتی. آدم حظ میکنه نگاهشون میکنه. من هم جای تو بودم با دیدن این گلای خوشگل، همهچیزو فراموش میکردم. فراموشِ فراموش. مخصوصا اون گل سرخه که خیلی بزرگه. جدا که شاهکار کردی. دستت درد نکنه، خوب منو فراموش کردی و این گلو به این خوبی پرورش دادی. دستمریزاد. از صدای دلکشم که خوشت میآد. برای شادی، کم و کسری نداری؟ یا داری؟»
«دکتر نون زنش را بیشتر از مصدق دوست دارد» بهظاهر با بازجویی دکتر نون پس از ربودن جنازه زنش از سردخانه بیمارستان شروع میشود. اینکه میگویم بهظاهر به این دلیل است که داستان روایتی خطی ندارد. مدام در زمان به عقب و جلو میرود و در خلال همین حرکت رفت و برگشتی در زمان است که خوانندهاش را با شخصیتها و گذشته و حالشان آشنا میکند. داستان هم صحنههایی از دوران کودکی محسن و زنش و شیطنتهای دخترعمو/پسرعموییشان را در خود دارد، هم صحنههایی از دوران نخستوزیری دکتر مصدق، هم صحنههایی از ایام کودتا. بدنه اصلی روایت اما متعلق به دوران پس از کودتاست؛ دورانی که خیانت بروز میکند و کمی بعدتر، شتکهای خیانت در شکل عذاب وجدان و اختلالهای روانی خودش را نشان میدهد.
جای خالی رمان و داستان تاریخی در میان آثاری که نویسندههای ایرانی خلق کردهاند، بهشدت احساس میشود. رمان تاریخی یکی از مهمترین انواع داستان است که هم توانایی بالایی در جذب مخاطب دارد و هم میتواند نقش مستندسازی -گیریم از نگاه شخصی یک نویسنده- را داشته باشد. اینکه چرا نویسندههای ایرانی کمتر سراغ این نوع رمان و داستان میروند، خود مقولهای است که جای بحث و فحص زیاد دارد و باید بهموقع و در مجالی فراخ به آن پرداخت. در این زمینه فیلمسازها و سریالسازها گوی سبقت را از نویسندهها ربودهاند. در میان رمانهایی که در این عمر نودواندیساله ادبیات مدرن فارسیزبان روی بخشهایی از تاریخ این سرزمین نوری دیگرگونه انداختهاند، میتوان از «شازده احتجاب» هوشنگ گلشیری، «شب هول» هرمز شهدادی، «طوبا و معنای شب» شهرنوش پارسیپور، «مهر گیاه» امیرحسن چهلتن، «من منچستریونایتد را دوست دارم» مهدی یزدانیخرم و همین «دکتر نون زنش را بیشتر از مصدق دوست دارد» نام برد. از این حیث «دکتر نون زنش را بیشتر از مصدق دوست دارد» از معدود آثاری است که بهجز لذت متن بهعنوان رمانی خوشخوان، این بار را نیز دارد که بخشی از تاریخ معاصر ایران را -تاریخی که در کشمکش برای گذار از سنت در ساختارهای اجتماعی و رسیدن به دموکراسی در ساختارهای سیاسی است- در روایت خود جای داده و شخصیت دکتر نون را تبدیل کرده به «نمادی از بخش خیانتکار وجدان ما ایرانیان»۱.
از میان عناصر قدرتمند این داستان بلند در زمینه تکنیکی، مهمتر از همه زاویهدید آن است؛ زاویهدیدی ترکیبی که بهعنوان عنصری ساختاری بهخوبی با محتوای داستان درآمیخته و ترکیببندی یا کمپوزیسیونی تحسینبرانگیز را به وجود آورده است. «دکتر نون زنش را بیشتر از مصدق دوست دارد» با دو زاویهدید روایت میشود. یکی زاویهدید اولشخص درونی از زبان دکتر نون و دیگری زاویهدید سوم شخص (دانای کل محدود به ذهن دکتر نون). میشود البته اینطور هم گفت که کل روایت اولشخص است و اگر جاهایی از بهصورت سومشخص با محوریت دکتر نون روایت میشود و راوی وارد ذهنش هم میتواند بشود، علت این است که راوی اولشخص هم خود دکتر نون است، یا به زبان دیگر، علتش این است که راوی اساساً چندشخصیتی است و این است که گاه «خود»ی که دارد روایت اولشخص را پیش میبرد، از شخص «دیگر»ی حرف میزند، که ما که بیرون روایت ایستادهایم، هردوشان را یکی میبینیم. همین پیچیدگی ساختاری و محتوایی است که «دکتر نون زنش را بیشتر از مصدق دوست دارد» را به یکی از بهترین آثار داستانی فارسیزبان در زمینه پرداخت زاویهدید تبدیل میکند.
۱ این تعبیر را از در یک گفتوگوی کوتاه اینترنتی از عباس مخبر شنیدهام.