نویسنده: افسانه نجمآبادی
جمعخوانی داستان کوتاه «شنل»۱، نوشتهی نیکُلای گوگول۲
«شنل» داستان آدمهای معمولی است؛ آدمهای فرومایه با جهانی کوچک و حقیر. قهرمان «شنل» بههیچوجه شبیه قهرمانهای داستانهای پیشاز خودش نیست. «شنل» داستان آدمهای بهحاشیهراندهشدهی جامعه است. گوگول برای نخستین بار تحقیرشدگانی را که در پیادهروهای شلوغ شهر نادیده گرفته شدهاند، به مرکز روایت میکشاند، روی صورت و شنلشان نور میاندازد و صحنه را برایشان مهیا میکند، تا بازیشان را بهنمایش بگذارند. گوگول وصلههای شنل ازریختافتادهی آنها را از نزدیک به مخاطب نشان میدهد. «شنل» روایتگر دنیای کوچک مردمانی است که آرزو ندارند، بلندپروازی نمیدانند و بیهویتند؛ داستان زندگی یکنواخت و ملالآوری که هیچکدام از ماجراجوییهای سلحشوران داستانهای آن دوران را ندارد، اما تلنگری که به مخاطب میزند بسیار عمیقتر و کاریتر از کلیشههای سرگرمکنندهی روز است. شنل نماد هویت پارهپاره و وصلهپینهشدهی فردی است که حضور بیآزار و اهلیاش را بهرسمیت نشناختهاند و او را ندیدهاند. آکاکی ناگزیر به نو کردن هویت پاره و مندرسش میشود و با این هویت نو درمیان دیگران خودی نشان میدهد. او فریبخوردهی دنیای پرزرقوبرق و رنگارنگی میشود که چشمان خفتهاش تاکنون ندیده. برای او این لحظه، لحظهی درک لذت است، اما این سرخوشی جنونآمیز دیری نمیپاید. جامعه هویت تازه را از آکاکی میرباید. اینجاست که آکاکی این عریانی و خلأ را برنمیتابد. کسی را نمییابد که دادش را بستاند. او میمیرد، اما در رستاخیزی شبحگونه بازمیگردد و دستبهکار میشود. همهی انفعال سالهای زندگیاش بهحرکت درمیآید، تبدیل به طغیانی ویرانگر میشود، و انتقام آنهمه نادیده گرفته شدن را از تکتک افراد جامعه باز میستاند.
۱ . The Overcoat
۲ . (Nikolai Vasilievich Gogol (1809-1852