سلام آقای وزیر. وقت به خیر، و عرض تبریک. کسب اعتماد رییسجمهوری منتخب ملت و پس از آن هم نمایندگان مجلس برای تصدی وزارتخانهای که با اهالی فرهنگ و هنر و ادب سروکار دارد و در هشت ساله گذشته آبستن حوادث زیادی بوده، شما را شایسته تبریکی بزرگ میکند. شما مدیر شجاعی هستید که چنین مسئولیتی را پذیرفتهاید. یادم هست چندین سال پیش، رییس وقت قوه قضاییه -در همان روزهای آغاز پس از انتصابش- گفته بود «ویرانهای را تحویل گرفتهام» و قول داده بود اصلاحش کند. در حد و حدود زمانه موفق هم شد. بسیاری از نابسامانیها را بسامان کرد و خیلی از پیچوخمهای اداری را از پیش پای خلقالله برداشت. شما هم اگر حالا چنین اظهارنظری بکنید، چندان بیراه نیست. با این اوضاع و احوالی که امروز خانه سینما دارد و بازار نشر دارد و انجمن صنفی روزنامهنگاران دارد و خیلیهای گرفتوگیرهای دیگری که ما توی چندساله گذشته با آنها زندگی کردهایم و شما هم کمکم ازشان مطلع خواهید شد، باید خیلی تدبیر به خرج دهید تا بتوانید چراغ امید را در دل اهل فرهنگ و هنر زنده نگه دارید. چندان نابجا نیست اگر کسی بگوید عبور از این همه خان، پهلوانی میخواهد یلتر از رستم دستان. فکر کنم روی کمک و همراهی اهالی فرهنگ و هنر هم بتوانید حساب کنید؛ اگر بازیشان بدهید و نخواهید نقش قیم را برایشان بازی کنید. شما یازدهمین وزیری هستید که در این سی و پنج سال سکان وزارتخانه فرهنگ و ارشاد اسلامی را در دست گرفته. اهالی فرهنگ و هنر حافظه تاریخی خوبی دارند، دوام تاریخی خوبی هم دارند. به قول حافظجان ثبت است بر جریده عالم دوامشان. و شما خود بهتر میدانید که مدیریت -آن هم در کشورهایی مثل ایران ما- به هزار و یک دلیل، طول عمر مشخص و کوتاهی دارد. شما از شنبهای که گذشت، تا چهار یا -کسی چه میداند- حداکثر تا هشت سال دیگر مدیریت عالی حوزه فرهنگ و هنر ایران را به عهده خواهید داشت. لابد بعدش به شیوه همیشگی این سرزمین راهی جای دیگری برای خدمتگزاری میشوید و دوره وزارتتان کمکم جزیی از تاریخ خواهد شد؛ جزیی از تاریخ فرهنگ و هنر ایرانزمین. اما اهالی این عرصه -که کمشمار هم نیستند و خیلیهایشان خیلی هم جوانند- تا آخر عمرشان همینجا خواهند ماند، تا سالهای سال. آنها میمانند و با وزیرهایی که بعد از شما و بعد از بعدیهای شما کلیددار آن اتاق طبقه آخر ساختمان بهارستان میشوند، سروکار خواهند داشت. آنها میمانند و همیشه از شما یاد خواهند کرد. زمان همهچیز را صیقل خواهد داد و التهابهای عاطفی و احساساتی را کنار خواهد زد و آنچه میماند، کارنامه عملکرد شما خواهد بود و حافظه تاریخی اهالی فرهنگ و هنر ایران. این حافظه تاریخی میتواند شما را «معمار» بنامد یا «ترمیناتور». این دیگر بستگی به خودتان دارد. این هم هست البته که این خانه دیگر چیزی برای خراب کردن ندارد… کاش شما معمار خوبی باشید. و کاش در کارتان موفق باشید. امروز، این آرزوی قلبی بسیاری از اهالی فرهنگ و هنر ایران است. کاش روزی که -بعد از اتمام کار این دولت- میخواهید ساختمان بهارستان را به مقصد جایی دیگر ترک کنید، ما دل کُنیم و با جلدهایی از کتابهایمان، با حلقههایی از فیلمهایمان، با تابلوهایمان، با عکسهایمان، با نسخههایی از آلبومهای موسیقیمان، و با همه آنچه در دوران وزارت شما خلق کردهایم، برای تشکر و تودیع -و با خیال راحت- بیاییم بهارستان.