کاوه فولادی نسب

وبسایت شخصی کاوه فولادی نسب

  • کاوه فولادی نسب
  • یادداشت‌ها، مقاله‌ها و داستان‌ها
  • آثار
  • اخبار
  • گفت‌وگو
  • صدای دیگران
  • کارگاه داستان
    • جمع‌خوانی
    • داستان غیر ایرانی
    • داستان ایرانی
  • شناسنامه
  • Facebook
  • Instagram
کانال تلگرام

طراحی توسط وبرنو

بمیر برای زندگی

23 آگوست 2018

نویسنده: آزاده شریعت
جمع‌خوانی داستان کوتاه «قایق بی‌حفاظ»، نوشته‌ی استیون کرین


استیون کرین فرزند چهاردهم یک کشیش بود که در نوزده‌سالگی مادرش را از دست داد. زندگی او همیشه با فقر و بیماری و جدال برای خواسته‌هایش همراه بود. از راه خبرنگاری امرار معاش می‌کرد و برای اندیشه‌های عمیقش داستان و شعر می‌نوشت. زندگی کرین در محله‌های پست نیویورک گذشت و او از نزدیک نکبت فقر را دید، اما هیچ‌گاه تسلیم ناملایمات زندگی نشد و برای آرزوهایش جنگید. جبر زندگی و اراده‌ی او برای مقابله با ناملایمات به او کمک کرد تا بتواند در خلق آثارش صاحب‌سبک باشد. تجربه‌ی فقر به او کمک کرد تا داستان ناتورالیستی «مگی، دختر ولگرد» را بنویسد و تلاش و همتش برای بهتر زیستن یاری‌اش کرد تا زندگی و آثارش به نگاه ناتورالیستی محدود نشود. او، گرچه در تجربه‌های متفاوتْ موفق بود و توانست در هر کدام برای خودش جایگاهی کسب کند، اما منتقدان او را بیشتر رئالیست دانسته‌اند و خودش بیشتر معتقد بود امپرسیونیست است. داستان «قایق بی‌حفاظ» تجربه‌ی کرین از سفری به کوباست که در راه، کشتی دچار توفان می‌شود و کرین و چند مسافر دیگر به دریا می‌افتند و آواره‌ی موج‌ها می‌شوند. ایده‌ی نوشتن بر اساس تجربه‌ی زیسته را کرین در این داستان به نهایت ممکن می‌رساند و برای پرداختن به فلسفه‌ای که در ذهنش نسبت به زندگی داشته، از یک داستان نمادین مبتنی بر تجربه بهره می‌جوید. این داستان تمثیلی از تلاش انسان برای زندگی در مواجهه با توفان حوادث است. چهار مسافر سوار بر قایق کوچک و بی‌جان به امید رسیدن به ساحل، سخت‌ترین لحظه‌های خود را سپری می‌کنند. ناخدا، مرد دریا، با تجربه‌هایش سعی دارد که سفر را به سلامت طی کنند. مرد روغن‌کار بدون درگیر شدن در حواشی یأس و ناامیدی‌ای که در قایق حاکم است، تمام توانش را در به حرکت درآوردن پاروها فعلیت می‌بخشد. اما خبرنگار و آشپز مدام بین امید به زندگی و ترس از مرگ در نوسانند. هم‌رأی بودن این دو شاید به این خاطر است که یکی مسئول غذا دادن به جسم است و دیگری تغذیه‌ی روح و جان آدمی را به عهده دارد. کرین در طول داستان بدون اشاره‌ی مستقیم و با بهره‌گیری از دیالوگ‌ها این دو نفر را هم‌عرض و یک‌دل نشان می‌دهد. او از پرداختن به فضای بیرون از قایق هم غافل نیست و خواننده را با بردن به صحنه‌های مواج دریا و توفان سهمگین دچار بیم و امید می‌کند. کرین در ساخت فضا و صحنه هم از کیفیات نمادین داستان غافل نمی‌ماند. موج‌هایی را که شبیه به سنگ هستند، در زمان اوج و قدرت با تاجی کف‌آلود نشان می‌دهد تا یادآوری کند هر اوج قدرتی را حضیض ذلتی هست. هرگاه موج‌ها صعود می‌کنند با خُرخُر تاج‌هایشان به کف دریا بازمی‌گردند. شرایط سخت و خطرناک، آدم‌های قایق را با تمام تفاوت‌های‌شان یک‌دل و برادروار کنار هم جا داده. آن‌ها می‌دانند که حیات‌شان در گروی این برادری است و اگر هم مرگ در انتظارشان باشد، چه بهتر که زندگی را تا دم آخر دوستانه سپری کنند. آن‌ها چشم امیدشان به تدبیر ناخداست و با هر کلام امیدوار‌کننده‌اش انگیزه‌ای تازه می‌گیرند و با هر بار مأیوس شدنش قدرت‌شان کم‌تر می‌شود. در این وانفسای مرگ و زندگی حواس آدم‌ها دقیق‌تر کار می‌کند. چشم‌های آن‌ها فانوس ریز سوزن‌مانند را در دوردست‌ها می‌بینند؛ چشم‌های نگرانی که دنبال زندگی می‌گردند. افق پیش رو کمرنگ و مبهم است؛ مثل آینده‌ی زندگی انسان. آن‌ها از ساحل رو‌به‌رو تصاویر محوی دارند و با گمانه‌زنی سعی در فهم بیش‌تر آن دارند. نمی‌دانند که رسیدن به ساحل باعث نجات است یا مرگ. تعلیق داستان این‌جا به اوج می‌رسد؛ مثل زندگی واقعی که آدم در می‌ماند این همه تلاش برای چیست؟ برای زودتر رسیدن به مرگی که نهایت زندگی است؟ کرین حتماً در سرگردانی بین امواج به این فکر کرده که اگر قرار است بالأخره روزی بمیرم، چرا باید حالا برای زنده ماندن تلاش کنم؟ جواب طبیعت به این سؤال این است: «برای این که زندگی کنی.» و این همان اندیشه‌ی فلسفی کرین است که داستان «قایق بی‌حفاظ» را دارای لایه‌های عمیق معنایی و روانی و درونی کرده و جدال با طبیعت را به یک ایده‌ی بزرگ در ساحت اندیشه وارد کرده. چهار مرد داستان در نهایت به ساحل می‌رسند، روغن‌کار آرام و پرتلاش داستان اما بی‌جان. مرگ روغن‌کار به خواننده اعلام می‌کند که برای زنده ماندن باید تا سر حد مرگ جنگید. کرین در عمر کوتاهش آثار بسیاری آفرید و در دریای پرتلاطم ادبیات، فانوس راه نویسندگان پس از خود شد. ارنست همینگوی از متأثرترین نویسندگان پس از اوست که دقت و کم‌گویی و توجه به درون انسان بارزترین ویژگی کرین بر آثار اوست. این داستان را ابراهیم گلستان هم با نام «کشتی‌شکستگان» ترجمه کرده. داستان بی‌زمان و بی‌مکان مستند «قایق بی‌حفاظ» برای تمام آدم‌های دنیا در تمام زمان‌ها نوشته شده. هر بار که از خود پرسیدیم چرا باید برای زندگی‌ای بجنگیم که در نهایت به مرگ ختم می‌شود، می‌توانیم برویم سراغ «قایق بی‌حفاظ».

گروه‌ها: اخبار, تازه‌ها, جمع‌خوانی, قایق بی‌حفاظ - استیون کرین دسته‌‌ها: استیون کرین, جمع‌خوانی, داستان کوتاه, قایق بی‌حفاظ, کارگاه داستان‌نویسی, کاوه فولادی‌نسب

تازه ها

برای اولین و هزارمین‌‌ بار

زنی که پرواز را دوست داشت

تعلیق در خلأ؛ چرا داستان «گم شدن یک آدم متوسط» ناتمام می‌ماند؟

ساختار سیال یا مغشوش؟ تحلیل و نقد ساختاری روان‌شناختی داستان «شام شب عید»

«شام شب عید» با دسر کابوس و خیال هم مزه نداشت

لینک کده

  • دوشنبه | گزیده جستارها و ...
  • ایبنا | خبرگزاری کتاب ایران
  • ایسنا | صفحه‌ی فرهنگ و هنر

پیشنهاد ما

درخت سیاست بار ندارد