شمارهی سیوهفتم ستون هفتگی «متن در حاشیه»، منتشرشده در تاریخ ۰۲ مهر ۱۳۹۷ در روزنامهی اعتماد
برای منی که زندگیام مصداق «ز گهواره تا گور دانش بجوی» است، اول مهر وضعیتوموقعیتی پر از تناقض است؛ از یک طرف خودم از ششسالگی تا همین امروز، که سیوهشت سال دارم، یا محصل بودهام یا دانشجو یا مدرس، و خلاصه تمام زندگیام را در فضای آموزش نفس کشیدهام و دلم میخواهد به نونهالان و نوجوانان محصل و جوانان دانشجو خوشامد بگویم، از طرف دیگر مدام از خودم میپرسم بابت چه چیزی میخواهی خوشامد و تبریک بگویی؟ بابت این که وارد نظام آموزشیای میشوند که عوض آزادی و رشد خلاقیت، مهمترین هدفش یکدستسازی ذهنها و هماهنگسازی ایدههاست؟ بابت این که مجبورند درسهایی یاد بگیرند که بعضیشان (و قطعاً نه همهشان) هیچوقت در زندگی به کارشان نخواهند آمد؟ بابت این که باید نه ماه تمام روزی چند ساعتشان به شکلی ملالآور پشت میزها و روی صندلیهای ناراحت بگذرد و مابقیاش هم در خانه به مشق نوشتن و حفظ کردن؟ بابت این که باید مدام در معرض امر و نهیهایی باشند که عوض مستقل بار آوردن آیندهسازان مملکت، میخواهند آنها را بلهقربانگو و وابسته بار بیاورند؟ بابت این که باید عادت کنند حتا در زنگ های تفریح و اوقات فراغت هم مدام زیر نظر باشند و کسی از پشت بلندگوی دبستان و دبیرستان یا اتاق کمیتهی انضباطی دانشگاه بهشان عتاب و خطاب کند؟ از یک طرف یادم میآید که بسیاری از شیرینترین خاطرهها و بهترین دوستانم بازماندههای دوران مدرسه و دانشگاهم هستند. و باز (عوض مقایسهی نظام آموزشی کشورم با پیشرفتهترین کشورهای دنیا) به سرزمینهایی فکر میکنم که هنوز همین حد از آموزش عمومی را هم ندارند. نظام آموزشی ما پر از ایراد است، که البته معتقدم بخش زیادی از این ایرادها ربطی به این وزیر و آن وزیر و این دولت و آن دولت و حتا بخش کمیشان ربطی به این حکومت و آن حکومت ندارد؛ به مسائل کلانتری برمیگردد که در کنار عزم ملی و برنامه و چیزهایی از این دست، «زمان» هم یکی از آنهاست؛ فرصتی که ما باید برای درونی شدن توسعه و جهش تمدنی به خودمان بدهیم. همهی اینها را که کنار یکدیگر میگذارم، میبینم با شروع هر سال تحصیلی، کشور ما، گامی بسیار کوچک، آن هم قدمآهسته (بهخاطر همان معضلاتی که ذکر شد) به سوی توسعه و پیشرفت برمیدارد. پس چرا نباید به محصلها و دانشجوهای سرزمینم لبخند بزنم و تبریک و خوشامد بگویم؟ برای معلمان و مدرسان و فراتر از آن، نظام آموزشی کشور هم آرزو میکنم با درک عمیق و دقیق مسئولیت اجتماعیشان، این قول روسو را سرلوحهی کارشان قرار دهند که: غایت آموزشْ استقلال شخصیتی است و این، تنها از مسیر آزادی است که محقق میشود.
دریافت فایل پی.دی.اف این یادداشت از اینجا