نویسنده: کاوه فولادینسب
جمعخوانی رمان «نمازخانهی کوچک من»، نوشتهی هوشنگ گلشیری
سالها پیش در نامهای بهمناسبت سالمرگ هوشنگ گلشیری برایش نوشتم: «بیراه نیست اگر بگویم ما [نویسندگان ایرانی] در نمازخانهی کوچک شما نماز داستان خواندهایم.» هنوز هم به این جمله اعتقاد دارم و بهویژه فکر میکنم مجموعهداستان «نمازخانهی کوچک من» یکی از مهمترین محرابهای نمازخانهی داستانی گلشیری است؛ مجموعهداستانی که چه ازنظر محتوا و چه ازنظر فرم، هنوز هم -که چهلواندی سال از انتشارش میگذرد – طراوتش را حفظ کرده و به اثری ماندگار تبدیل شده که چراغ راه نسلها بوده و هست و خواهد بود. مجموعهداستانهای فارسی معمولاً اندکی درخشان، کمی خوب و بیشتر بدند. «نمازخانهی کوچک من» اینطور نیست. تکتک داستانهایش درخشان یا دستکم خوبند و همین آن را به متر و معیاری برای سنجش مجموعهداستان تبدیل میکند.
اینجا زیاد پرحرفی نمیکنم، حرفهایم را دربارهی این کتاب در میزگردی که با حضور فرشته احمدی، حمیدرضا نجفی و من برگزار شده، گفتهام. از فرشته احمدی و حمیدرضا نجفی بهخاطر حضورشان در میزگرد و از مجتبی گلستانی بهخاطر اینکه فصلی از کتاب هنوزمنتشرنشدهی «نقد ادبی و معلولیت»ش را در اختیار این پرونده، من و دوستانم قرار داده، بسیار سپاسگزارم. از دیگر دوستانم نیز، که در تهیه و ارائهی این پرونده همکاری کردهاند، ممنونم؛ بهویژه از دبیران بخشهای مختلف پرونده: مرجان فاطمی، زهرا علیپور، فاطمه زاهدی تجریشی و ساره افسری.