کاوه فولادی نسب

وبسایت شخصی کاوه فولادی نسب

  • کاوه فولادی نسب
  • یادداشت‌ها، مقاله‌ها و داستان‌ها
  • آثار
  • اخبار
  • گفت‌وگو
  • صدای دیگران
  • کارگاه داستان
    • جمع‌خوانی
    • داستان غیر ایرانی
    • داستان ایرانی
  • شناسنامه
  • Facebook
  • Instagram
کانال تلگرام

طراحی توسط وبرنو

تأملی بر مقولة «خلق سه‌گانه» با تمرکز روی رمان «این‌جا باران صدا ندارد» سلام کتاب – 65 (باید مرد باشی تا بفهمی)

9 ژوئن 2012

 

  1. سه‌گانه (Trilogy) به سه اثر هنری گفته می‌شود که در عین مستقل بودن، به‌هم مربوط و باهم مرتبطند. این رابطه البته نه رابطه‌ای طولی، که رابطه‌ای عرضی است. به عبارت دیگر وقتی گفته می‌شود که سه اثر هنری سه‌گانه‌ای را می‌سازند، منظور این نیست که این سه اثر دارای توالی‌ای هستند و مثل جلد‌ها یا قسمت‌های اول، دوم و سوم یک رمان چندجلدی یا فیلم چندقسمتی باید با نظم مشخصی در ادامه یکدیگر قرار بگیرند (که این نظمی طولی است) و خوانده یا دیده شوند. آثاری که یک سه‌گانه را تشکیل می‌دهند، به‌خودی‌خود و به‌تنهایی آثاری کامل و قابل قرائت و تفسیرند. کمکی که سه‌گانه بودن به این سه اثر مستقل می‌کند، ارزش افزوده‌ای است که برای‌شان به‌همراه دارد و آن تفسیرپذیری بیشتر یا قابلیت تأویل‌های متنوع‌تر است. تاریخ سه‌گانه‌نویسی به دوران یونان باستان برمی‌گردد و ای‌بسا می‌توان ادعا کرد که مهم‌ترین و تأثیرگذارترین سه‌گانه‌های تاریخ ادبیات در همان دوره نوشته شده‌اند: «اورستیا» نوشته آیسخولوس شامل سه نمایش‌نامه «آگاممنون»، «نیازآوران» و «الاهگان انتقام»، و «افسانه‌های تبای» نوشته سوفوکل شامل سه نمایش‌نامه «ادیپ‌شهریار»، «ادیپ در کولونوس» و «آنتیگونه». در دنیای هنر مدرن و متجدد هم کماکان سنت سه‌گانه‌نویسی جاری و ساری است و از شاخص‌ترین سه‌گانه‌های ادبی و سینمایی قرن بیستمی می‌توان این‌ها را می‌توان نام برد: سه‌گانه سینمایی «پدرخوانده» نوشته ماریو پوزو (1999 – 1920) با کارگردانی فرنسیس فرود کاپولا (متولد 1939)، سه‌گانه سینمایی «سه رنگ» اثر کریستوف کیشلوفسکی (1996 – 1941) و مجموعه داستانی «سه‌گانه نیویورک» نوشته پل استر (متولد 1947). خلق سه‌گانه‌ها مختص به سینما و ادبیات نیست و گه‌گاه هنرمندان سایر رشته‌های هنری هم دست به خلق سه‌گانه‌هایی زده‌اند که از این میان نیز می‌توان به سه‌گانه موسیقایی دیوید بووی (متولد 1947) به نام «سه‌گانه برلین» اشاره کرد.
  2. سنت خلق سه‌گانه در میان هنرمندان ایرانی چندان رواج ندارد. علت این امر شاید شرایط کم‌وبیش بی‌ثباتی باشد که به یک هنرمند اجازه برنامه‌ریزی بلندمدتی را که لازمه خلق سه‌گانه است، نمی‌دهد. با این وجود هرازگاه هنرمندانی خطر می‌کنند و بی‌ثباتی شرایط و تغییرات نه‌چندان محدود قوانین و آیین‌نامه‌ها و مشکلات برخاسته از این‌ها را به جان می‌خرند و دست به خلق سه‌گانه‌ای می‌زنند. یکی از این هنرمندان کامران محمدی است، که به‌تازگی و با انتشار رمان «این‌جا باران صدا ندارد» (چشمه – 1391) سه‌گانه‌اش کامل شده. از این سه‌گانه پیشتر رمان‌های «آن‌جا که برف‌ها آب نمی‌شوند» (چشمه – 1388) و «بگذارید میترا بخوابد» (چشمه – 1390) منتشر شده بود. در این رمان هم مثل دو رمان قبلی محمدی، روابط انسانی و گره‌ها و پیچیدگی‌های روانی شخصیت‌ها در کانون تمرکز نویسنده قرار دارد و خواننده با تعدادی شخصیت روبه‌روست که روابط پیچیده‌ای مبتنی بر مسایل روانی میان‌شان وجود دارد. در این رمان خواننده برای کشف ابعاد مختلف روابط موجود میان شخصیت‌ها، باید از گذشته آن‌ها آگاهی داشته باشد و محمدی با روایت رویدادهایی از گذشته خواننده را در این امر یاری می‌کند. این رمان به‌طور غیرمستقیم به ناآرامی‌های کردستان در سال‌های ابتدایی پس از انقلاب مربوط می‌شود و این همان خط باریکی است که به‌لحاظ موضوعی سه‌گانه محمدی را شکل می‌دهد. «این‌جا باران صدا ندارد» رمانی است خواندنی که زبان و لحنی روان دارد و شخصیت‌هایی باورپذیر و ملموس. آن‌چه در این رمان خوب از آب درنیامده، پیرنگ و شبکه روابط علی و معلولی است. نویسنده خواسته رمانی مبتنی بر حادثه و تصادف را شکل دهد، اما در نهایت نتوانسته جهان داستانی مناسب این رمان را از کار دربیاورد و رویدادهای تصادفی رمان، گاه نمی‌توانند خواننده را قانع کنند که وقوع‌شان در جهان داستان امکان‌پذیر است، و به‌عبارتی دیگر باورپذیر نیستند. این رمان با زاویه‌دید دانای کل محدود از نگاه شخصیت‌های مختلف روایت می‌شود و همین زاویه‌دید یکی از جذاب‌ترین ویژگی‌های آن را به وجود آورده است: روایت‌های مکمل. بسیاری از خرده‌روایت‌های این رمان، چندبار و هربار از نگاه یکی از شخصیت‌های درگیر آن خرده‌روایت، تعریف می‌شوند. به این ترتیب پازل روایت خرده‌خرده در ذهن خواننده شکل می‌گیرد و کامل می‌شود و این جذابیتی دوچندان به رمان می‌دهد. مهم‌ترین دلیل برای پیشنهاد این هفته «سلام کتاب» همین است.
  3. بی‌ارتباط به کتاب، اما مرتبط با مقولة فرهنگ: سه‌شنبه هفته گذشته -نهم خرداد- به همت انجمن علمی معماری، گروه معماری، معاونت پژوهشی و رییس دانشکده فنی دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران جنوب، مراسم بزرگداشتی برای مهندس محمدرضا نیکبخت در آمفی‌تئاتر این دانشکده برگزار شد. در این مراسم ابتدا نیکبخت تعدادی از پروژه‌های شاخص و موفقش را معرفی کرد و در ادامه با حضور اساتید و دانشجویان معماری، جلسه پرسش و پاسخ برگزار شد. بی‌هیچ تردیدی باید اعتراف کرد که برگزاری چنین جلسه‌هایی یکی از بهترین اتفاق‌هایی است که می‌تواند در فضای آکادمیک بیفتد. حقیقت امر این است که معماری یکی از هنرهای مغفول و مظلوم در کشور ماست. این امر دلایل مختلفی دارد که مهم‌ترین‌شان حضور و نقش پررنگ سرمایه در معماری است. معمار -نه فقط در ایران، که در همه‌جای دنیا- به‌خودی‌خود چندان اصالتی ندارد و با حضور کارفرماست که هویت معمار و نقش اجتماعی / حرفه‌ای‌اش کامل می‌شود. اهمیت این موضوع تا جایی است که جیمز استرلینگ (1992 – 1926) -یکی از بزرگ‌ترین معماران معاصر- می‌گوید هنر معمار بدون سرمایه کارفرما امکان بروز پیدا نخواهد کرد. به همین دلیل یکی از مهم‌ترین قابلیت‌های حرفه‌ای هر معماری، توانایی چانه‌زنی و قدرت اقناع‌گری کارفرمایی است که اصولاً منطق ذهنی‌اش -به‌عنوان سفارش‌دهنده پروژه‌ای به یک معمار- مبتنی بر ملاحظات و مناسبات اقتصادی و بهره‌وری هرچه بیشتر مالی است. در کشورهایی مثل ایران که ساختار توزیع ثروت کم‌وبیش متأثر از قواعد جامعه سنتی است، یک معمار -اگر بخواهد موفق باشد- باید قدرت چانه‌زنی و اقناع‌گری بیشتر و بازهم بیشتری داشته باشد. یکی از معدود معمارهای موفق امروز ایران -که اتفاقاً این قدرت را به بهترین شکلی دارد- مهندس محمدرضا نیکبخت است. او تا‌به‌حال پروژه‌های مسکونی زیادی طراحی کرده که «مجموعه مسکونی نیاوران» یکی از شاخص‌ترین و شناخته‌شده‌ترین این پروژه‌هاست. نیکبخت در این پروژه موفق شده کارفرمایش را قانع کند تا علی‌رغم کم شدن میزان قابل توجهی متراژ زیربنا -آن‌هم در یکی از گران‌ترین منطقه‌های پایتخت- درخت‌های قدیمی موجود در زمین را در جهت احترام به محیط‌زیست و نگهداری بافت طبیعی منطقه شمیران حفظ کند. و کیست که نداند در بازار سودا و سرمایه، این کار به شق‌القمر می‌ماند!

گروه‌ها: سلام کتاب

تازه ها

برای اولین و هزارمین‌‌ بار

زنی که پرواز را دوست داشت

تعلیق در خلأ؛ چرا داستان «گم شدن یک آدم متوسط» ناتمام می‌ماند؟

ساختار سیال یا مغشوش؟ تحلیل و نقد ساختاری روان‌شناختی داستان «شام شب عید»

«شام شب عید» با دسر کابوس و خیال هم مزه نداشت

لینک کده

  • دوشنبه | گزیده جستارها و ...
  • ایبنا | خبرگزاری کتاب ایران
  • ایسنا | صفحه‌ی فرهنگ و هنر

پیشنهاد ما

درخت سیاست بار ندارد