کاوه فولادی نسب

وبسایت شخصی کاوه فولادی نسب

  • کاوه فولادی نسب
  • یادداشت‌ها، مقاله‌ها و داستان‌ها
  • آثار
  • اخبار
  • گفت‌وگو
  • صدای دیگران
  • کارگاه داستان
    • جمع‌خوانی
    • داستان غیر ایرانی
    • داستان ایرانی
  • شناسنامه
  • Facebook
  • Instagram
کانال تلگرام

طراحی توسط وبرنو

تأملی بر مرزهای فردی، عشق و تعلق

26 ژانویه 2025

نویسنده: هدیه جلالی
جمع‌خوانی داستان ‌کوتاه «خانواده‌ی مصنوعی1»، نوشته‌ی آن تایلر2


آن تایلر در داستان «خانواده‌ی مصنوعی» با نثری روان و درعین‌حال عمیق، مفهوم خانواده و مرزهای ناپیدای آن را به چالش می‌کشد. او به‌خوبی و با شخصیت‌پردازی دقیق ذهن خواننده را درگیر معنی واقعی خانواده می‌کند. توبی شخصیت مهربان و دلسوزی است که به‌عنوان ناپدری، پیش‌فرض‌های بی‌تفاوتی و سردی را کنار می‌زند. او تلاش می‌کند سامانتا، دختر مری را به خود نزدیک و درعین‌حال حس تعلق به خانواده‌ی جدید را در او و مادرش ایجاد کند. توبی و مری دو شخصیت مقابل هم هستند. درطول داستان هردو ترس از دست دادن چیزی را دارند، اما عمل هرکدام برای مقابله با این ترس متفاوت است: توبی به‌جای مرز کشیدن‌های مری پل می‌زند.
داستان با این دیالوگ از زبان مری شروع می‌شود: «می‌دونستی من یک دختر دارم؟» او از زندگی قبلی‌اش فقط دخترش را برداشته؛ باارزش‌ترین دارایی‌اش. این ارزش‌گذاری مری را هم به خواننده و هم به توبی نشان می‌دهد. مری شخصیت بسیار پیچیده‌ای ا‌ست و ساختن چنین شخصیتی در داستان کوتاه بسیار دشوار است و آن تایلر به‌خوبی و ماهرانه آن را انجام داده. مری درطول داستان مرزهایی بین سامانتا و توبی می‌کشد. او نمی‌خواهد در عشق نسبت به دخترش با کسی شریک شود؛ حتی اگر ازسوی توبی، و واقعی و خالص باشد. زمانی که پدرومادر توبی وارد داستان می‌شوند، نقطه‌عطف روابط میان شخصیت‌هاست. مادر توبی گرچه مدام با سؤالات مختلفی مصنوعی بودن آن‌ها را یادآوری می‌کند، اما موجب اتحاد بین‌شان می‌شود. این اتحاد برای مدتی شکاف‌های بین شخصیت‌ها را پر می‌کند و نشان می‌دهد حتی در ساختگی‌ترین روابط احساسات می‌تواند راهی برای نزدیکی پیدا کند.
اما در ادامه‌ی داستان این نزدیکی برای مری تهدید به حساب می‌آید، چون دیگری وارد قلمرو عشق او نسبت به فرزندش شده. وقتی سامانتا به‌مرور به توبی نزدیک می‌شود و درمقابل مادرش ایستادگی می‌کند، مری نمی‌تواند تحمل کند. توبی در مالکیت سامانتا با او شریک شده و این برایش ناخوشایند و عبور از مرزهای اوست. درنهایت او همان کاری را می‌کند که قبلاً انجام داده بوده: تغییر قلمرو، برداشتن دخترش و ترک رابطه.
آن تایلر به‌خوبی نشان می‌دهد که خانواده چیزی بیشتر از قراردادهای معمول است. این داستان تأملی است بر مرزهای فردی و عشق و تعلق. درپایان مری به نقطه‌ای بازمی‌گردد که از آن شروع کرده بوده؛ قلمروی که غیراز خودش و سامانتا کسی دیگری در آن نیست و سامانتا فقط مال اوست. گاهی انسان‌ها از ترس از دست دادن آنچه دارند، خود را از تجربه‌ای غنی‌تر محروم می‌کنند. این داستان نه قضاوت می‌کند و نه پاسخ می‌دهد، بلکه خواننده را دعوت می‌کند تا درباره‌ی معنی واقعی خانواده و هزینه‌هایی که برای حفظ مرزهای خود می‌پردازد، بیندیشد.


1. The Artificial Family (1975).
2. Anne Tyler (1941).

گروه‌ها: اخبار, تازه‌ها, جمع‌خوانی, خانواده‌ی مصنوعی - آن تایلر, کارگاه داستان دسته‌‌ها: آن تایلر, جمع‌خوانی, خانواده‌ی مصنوعی, داستان غیرایرانی, داستان کوتاه, کارگاه داستان‌نویسی

تازه ها

ساختار سیال یا مغشوش؟ تحلیل و نقد ساختاری روان‌شناختی داستان «شام شب عید»

«شام شب عید» با دسر کابوس و خیال هم مزه نداشت

یک روز فشرده

مردی در آستانه‌ی فصلی سبز

دلبستگی و رنج

لینک کده

  • دوشنبه | گزیده جستارها و ...
  • ایبنا | خبرگزاری کتاب ایران
  • ایسنا | صفحه‌ی فرهنگ و هنر

پیشنهاد ما

درخت سیاست بار ندارد