کاوه فولادی نسب

وبسایت شخصی کاوه فولادی نسب

  • کاوه فولادی نسب
  • یادداشت‌ها، مقاله‌ها و داستان‌ها
  • آثار
  • اخبار
  • گفت‌وگو
  • صدای دیگران
  • کارگاه داستان
    • جمع‌خوانی
    • داستان غیر ایرانی
    • داستان ایرانی
  • شناسنامه
  • Facebook
  • Instagram
کانال تلگرام

طراحی توسط وبرنو

استعاره‌ای برای بازگرداندن «خودم»

17 می 2025

نویسنده: هدا مدد
جمع‌خوانی داستان ‌کوتاه «تو گرو بگذار، من پس می‌گیرم1»، نوشته‌ی شرمن الکسی2


داستان کوتاه «تو گرو بگذار، من پس می‌گیرم» نوشته‌ی شرمن الکسی، روایت زندگی مردی بی‌خانمان از بومیان آمریکا به‌نام جکسون جکسون است که تلاش می‌کند لباس‌ سنتی مادربزرگش را از مغازه‌ی گروفروشی پس بگیرد. این لباس، درظاهر فقط شی‌ء است، اما در بستر روایت، به نمادی عمیق از هویت، ریشه، پیوند خانوادگی و فرهنگ سرکوب‌شده‌ی بومیان تبدیل می‌شود.
الکسی با انتخاب زاویه‌دید اول‌شخص، ما را وارد ذهن جکسون می‌کند؛ ذهنی پر از خاطره، خیال، شوخی، غم و ناپایداری. این زاویه‌دید در بسیاری لحظه‌ها نامعتبر به‌نظر می‌رسد؛ نه به‌دلیل دروغ‌گویی، بلکه چون جهان از منظر شخصیتی روایت می‌شود که خودش به واقعیت شک دارد. وقتی جکسون در بازگشت، برای پیدا کردن مغازه‌ی گروفروشی بارها بالاوپایین می‌رود، سردرگم می‌شود و نمی‌تواند آدرس را به یاد بیاورد، خواننده تردید می‌کند: آیا این سفر واقعی است؟ آیا مغازه واقعاً وجود دارد؟ یا این جست‌وجو استعاره‌ای ا‌ست از تلاشی ذهنی و درونی برای بازگرداندن هویت؟
یکی از زیباترین لحظه‌های داستان جایی است که به سه سرخ‌پوستی اشاره می‌شود که برخی قسم می‌خورند دیده‌اندشان که روی آب راه می‌رفته‌اند، و بعضی دیگر می‌گویند که غرق شده‌اند. این جمله‌ی ساده اثری پرقدرت در ابراز درون‌مایه‌ی داستان دارد: دو روایت متضاد، راه رفتن روی آب، که یادآور معجزه و رستگاری‌ است و غرق‌ شدن، نشانه‌ی نابودی و فراموشی. الکسی باظرافت، ما را در دل این دوگانگی نگه می‌دارد؛ همان جایی که شخصیت جکسون هم ایستاده، بین نابودی کامل و امیدی ناپایدار برای بازیابی.
داستان ساختاری اپیزودیک دارد. تکرار تلاش‌های کوچک جکسون برای به ‌دست ‌آوردن پول، هر بار با ناکامی و گاهی با طنزی تلخ همراه است. این ریتم پراکنده و کند بازتابی از زندگی بی‌خانمان‌ها و افراد درحاشیه‌ی‌جامعه است: گم‌گشتگی، تکرار بی‌ثمر، امیدهای موقتی و بازگشت به نقطه‌ی آغاز.
شرمن الکسی در آثارش، ازجمله همین داستان، رابطه‌ای خاص با افسانه و اسطوره برقرار می‌کند. او نه صرفاً ناقل اسطوره‌های سنتی بومیان، بلکه بازآفریننده‌ی اسطوره در دل جهان معاصر است. شخصیت‌هایی مثل جکسون، بااین‌که در خیابان زندگی می‌کنند، مأموریتی شبه‌اسطوره‌ای دارند. بازگرداندن لباسی که می‌تواند گذشته و هویت از‌دست‌رفته را احضار کند و تصویر سه سرخ‌پوستی که یا بر آب راه رفته‌اند یا غرق شده‌اند، ساخته‌ی ذهن راوی نیست، بلکه نوعی اسطوره‌پردازی مدرن است؛ خلق اسطوره‌ای از نسلی سرکوب‌شده که بین معجزه و محو شدن در تاریخ معلق است. الکسی با این تمثیل‌ها نشان می‌دهد که چگونه خاطره و تاریخ در غیاب منابع رسمی به‌شکل افسانه در ذهن مردم ادامه پیدا می‌کنند.
درعین‌حال او از اسطوره‌پردازی برای اسطوره‌سازی فاصله می‌گیرد و معنی اسطوره را با طنز، شکست، روزمرگی و واقعیت‌های تلخ اجتماعی ترکیب می‌کند. قهرمان‌های او نه شکست‌ناپذیرند و نه باشکوه، بلکه اغلب شکست‌خورده، شکاک و بی‌دفاعند ــ اما دقیقاً همین ویژگی‌هاست که آن‌ها را انسانی و باورپذیر می‌کند. این قهرمان‌های شکسته، تلاش می‌کنند معنی‌ای، امیدی یا تکه‌ای از خویشتن را دوباره بسازند ــ و این خود، حرکتی اسطوره‌ای در دنیایی بی‌معنی است.
در پایان، وقتی جکسون بدون داشتن پول، لباس را از مغازه‌دار هدیه می‌گیرد، ما با پایانی ساده و درعین‌حال شگرف مواجه می‌شویم: نوعی معجزه‌ی بی‌سروصدا، نه به‌دست قهرمانی بی‌نقص، بلکه درنتیجه‌ی صداقت، سماجت، و انسان‌ بودن؛ انگار جکسون هم، مثل آن سه سرخ‌پوست، لحظه‌ای کوتاه بر سطح آب می‌ایستد.

گروه‌ها: تو گرو بگذار، من پس می‌گیرم - شرمن الکسی

تازه ها

برای اولین و هزارمین‌‌ بار

زنی که پرواز را دوست داشت

تعلیق در خلأ؛ چرا داستان «گم شدن یک آدم متوسط» ناتمام می‌ماند؟

ساختار سیال یا مغشوش؟ تحلیل و نقد ساختاری روان‌شناختی داستان «شام شب عید»

«شام شب عید» با دسر کابوس و خیال هم مزه نداشت

لینک کده

  • دوشنبه | گزیده جستارها و ...
  • ایبنا | خبرگزاری کتاب ایران
  • ایسنا | صفحه‌ی فرهنگ و هنر

پیشنهاد ما

درخت سیاست بار ندارد