کاوه فولادی نسب

وبسایت شخصی کاوه فولادی نسب

  • کاوه فولادی نسب
  • یادداشت‌ها، مقاله‌ها و داستان‌ها
  • آثار
  • اخبار
  • گفت‌وگو
  • صدای دیگران
  • کارگاه داستان
    • جمع‌خوانی
    • داستان غیر ایرانی
    • داستان ایرانی
  • شناسنامه
  • Facebook
  • Instagram
کانال تلگرام

طراحی توسط وبرنو

تولید یک کتاب واقعی

12 جولای 2025

نویسنده: پرستو جوزانی
جمع‌خوانی داستان‌ کوتاه «زنبورها؛ بخش اول1»، نوشته‌ی الکساندر همن2


داستان «زنبورها؛ بخش اول» داستانی درباره‌ی فروپاشی است. بازه‌ی داستان تمام زندگی راوی و حتی جد اعلایش، تئودور، را در بر می‌گیرد: چیزی نزدیک یک قرن؛ بااین‌حال برای روایت نمی‌شود بازه‌ای در نظر گرفت. راوی در زمان حال مستقر شده، نوشته‌های پدرش را دست گرفته و تمام این گذشته را در فلاش‌بک‌هایی منقطع که خودش به این داستان اضافه کرده، روایت می‌کند؛ از کتابی که پدر فصل اولش را نوشته و در بهار 1994 به دست او رسیده. حالا می‌دانیم مدتی از آن تاریخ گذشته و پدر قصد دارد داستان دیگری به‌نام چاه بنویسد. اما صحنه‌ی مرکزیِ حال رویدادی ندارد که ازطریق آن بشود کرونولوژی یا میزان سپری شدن زمان در داستان را تخمین زد و تعیین کرد.
فروپاشی در داستان در پنج ساحت بازنمایی می‌شود: ساحت اول ساحت جنگ است؛ از سال‌های جنگ‌جهانی اول و دوم شروع می‌شود و همین‌طور پیش می‌آید تا جنگ و محاصره‌ی سارایوو و فروپاشی جمهوری فدرال سوسیالیتی یوگسلاوی.
ساحت دوم ساحت مهاجرت است، که به‌نوعی به فروپاشی و پراکندگی اعضای خانواده می‌پردازد. راوی در شیکاگو ساکن است، پدرومادر و خواهرش در کانادا و نادا، خویشاوند پدر، در لینکلن نبراسکا. این رانده شدن از خانه بارها در داستان موضوعیت پیدا می‌کند؛ مثل نقشه‌ی روستای کوچکی که پدر در کتابش کشیده و در آن هفده ملیت مختلف زندگی می‌کنند، همین‌طور بعد از مهاجرت به کانادا که پدر همه‌چیز را سیاه‌سفید و خاکستری می‌بیند؛ مثل فیلم‌های اگزیستانسیالیستی که به‌نظر او تمام‌شان غیرواقعی هستند. او در آن شهر سیاه‌سفید در انتظار مرگ است. پدر در کانادا با زنبوردار مجاری ارتباط برقرار می‌کند؛ آن‌هم به زبانی که قطعاً انگلیسی نیست و شاید زبان مهاجران زنبورداری باشد که رؤیای جامعه‌گرایی برای¬شان طی جنگ‌های متمادی بارها فروریخته.
ساحت سوم ساحت زنبورهاست. زنبورداری آن چیزی ا‌ست که پدر می‌خواهد درباره‌اش بنویسد. همان زمینه یا بستر داستان که مفاهیم روی آن بنا می‌شوند. کتاب پدر این‌طور شروع می‌شود: «چیزی وجود دارد که حقیقتاً خانواده و زنبورهای ما را به‌هم پیوند می‌دهد. زنبورها هم مثل عضوی از خانواده همیشه به خانه برگشته‌اند.» زنبورها به‌خوبی مفاهیم جنگ و مهاجرت را در خود بازنمایی می‌کنند. زنبور حشره‌ای اجتماعی و بقایش تنها از راه اجتماع ممکن است. ازطرفی تولید عسل با تأکید بر تولید و برابری اقتصادی، زنبور را بیش از هر موجود دیگری به تمثیلی برای آرمان‌های جامعه‌گرایی تبدیل می‌کند. برای همین هم راوی به‌طور دقیق از نیاز پدر به تولید کتابی واقعی حرف می‌زند و نه از نیاز او به نوشتن کتاب یا خلق اثر. داستان پدر داستان بارها تکثیر و بعد فروپاشی کندوهاست.
تئودور، پدربزرگ پدر، در سال 1912 زنبورداری مدرن را به بوسنی می‌آورد و کندوها بی‌تفاوت به جنگ‌جهانی اول تکثیر و سپس در سال 1942 درطول جنگ‌جهانی دوم برای اولین بار نابود می‌شوند. پدر در آن زمان کودک شش‌ساله‌ای است که چرخ‌گوشت سنگینی را حمل می‌کند؛ شرح وضعیتی که نشانه‌ای‌ است برای سنگینی باری که کندن از خانه می‌تواند برای کودک شش‌ساله داشته باشد. خانواده سی کندو را برای همسایه‌های غارتگر و سربازها به جا می‌گذارد. زنبورها در سکوت محض دسته‌دسته می‌میرند و پدر بعد از این‌همه سال هنوز موقع روایت این خاطره خطش لرزان و بی‌ثبات می‌شود.
چند سال بعد تعداد کندوها از دو کندوی باقی‌مانده به بیست‌وپنج کندو می‌رسد، اما با مرض واگیردار لایه‌ی ضخیمی از زنبورهای مرده به جا می‌ماند که روی علف‌ها برق می‌زند. پدر این پاراگراف را این‌طور تمام می‌کند: «زندگی همین است؛ مبارزه پشت مبارزه، ضرر پشت ضرر؛ شکنجه‌ای بی‌پایان.» دوره‌ی بعدی رونق زنبورداری دهه‌ی شصت و هفتاد است، اما بعد از آن ایوان، پدربزرگ راوی، بینایی‌اش را از دست می‌دهد و تنها سه کندو برای آن‌ها باقی می‌ماند.
این‌جا کتاب پدر تمام می‌شود. باقی را راوی اضافه می‌کند و ادامه می‌دهد که آن‌ها بعد از این‌که آن سه کندو را تکثیر می‌کنند و به بیست‌وسه کندو می‌رسانند، می‌گذارندشان و خودشان به کانادا مهاجرت می‌کنند. پایان زنبورها باز در شبی سرد رقم می‌خورد؛ وقتی سربازهای مست چندتا نارنجک دستی میان زنبورهای مرده پرتاب می‌کنند. زنبورها قبل از مردن برای گرم شدن دور هم جمع شده بودند و با انفجار نارنجک انگار که دوباره زنده شده باشند به پرواز درمی‌آیند. این پایان دردناک کشورهای ازهم‌پاشیده و خانواده‌های پراکنده‌شده است.
ساحت چهارم در شکل روایت رخ می‌دهد. روایت در سیزده اپیزود تنظیم شده. نه‌تنها این شیوه‌ی اپیزودیک منقطع و ازهم‌گسسته است، بلکه درون روایت هم پر از پرش و تکه‌های ناتمام است. حتی اسم داستان فقط به بخش اول یک کتاب اشاره دارد؛ کتابی که انگار در انتظار هیچ تمامیتی نیست. حاشیه¬ی کتاب پدر پر از جمله‌های نیمه‌کاره است: «می‌دانیم که… و بعد هیچی. باید گفت… اما هیچ‌کس نمی‌داند چه چیزی را»؛ انگار همان نارنجک دستی وسط روایت افتاده و آن را هزارپاره کرده. این خاصیت درباره‌ی نظرگاه داستان هم وجود دارد. بخش‌هایی در متن مستقیم از کتاب پدر آورده شده. راویِ این قسمت‌ها خود پدر است. بخش‌های دیگر را پسر روایت می‌کند که کیفیت راوی ناظر را دارد و جاهایی از شاهدی موثق یعنی مادر کمک می‌گیرد تا واقعیت را بازنمایی کند. این تعدد نظرگاه برای دستیابی به حقیقت هم همان کیفیت متکثری را دارد که در باقی وجوه داستان دیده می‌شود.
ساحت پنجم در دیدگاه نظری داستان نهفته است. «زنبورها؛ بخش اول» داستانی پست‌مدرن است و اصولاً اندیشه‌ی پست‌مدرن اندیشه‌ای است تکثرگرا و مرکزگریز. جهان پست‌مدرن بعد از عبور از ساختارهای مدرنیته، با این رویکرد به جهان که هیچ چهارچوب صلبی برای تعریف جهان و ارتباط انسان با جهان هستی وجود ندارد شکل می‌گیرد. این عدم قطعیت با خود نوعی سیالیت به ارمغان می‌آورد و درعین‌حال نوعی آشفتگی که در فرم و مضمون داستان به‌خوبی قابل‌مشاهده است. به‌بیانی اگر مدرنیسم هسته و مرکز جهان را از آسمان به زمین آورد و آن را در ساختارهای تعیین‌پذیر باز‌آفرید، پست‌مدرنیسم اساساً بر پایه‌ی فروپاشی ساختارهاست که شکل می‌گیرد. از این منظر، داستان «زنبورها؛ بخش اول» نمونه‌ی دقیقی از داستان پست‌مدرن است که مفهوم بنیادین نظری خود را در تمام وجوه داستانی بازنمایی می‌کند.


1. The Bees, Part 1 (2002).
2. Aleksandar Hemon (1964).

گروه‌ها: اخبار, تازه‌ها, جمع‌خوانی, زنبورها؛ بخش اول - الکساندر همن, کارگاه داستان دسته‌‌ها: الکساندر همن, جمع‌خوانی, داستان غیرایرانی, داستان کوتاه, زنبورها؛ بخش اول, کارگاه داستان‌نویسی

تازه ها

برای اولین و هزارمین‌‌ بار

زنی که پرواز را دوست داشت

تعلیق در خلأ؛ چرا داستان «گم شدن یک آدم متوسط» ناتمام می‌ماند؟

ساختار سیال یا مغشوش؟ تحلیل و نقد ساختاری روان‌شناختی داستان «شام شب عید»

«شام شب عید» با دسر کابوس و خیال هم مزه نداشت

لینک کده

  • دوشنبه | گزیده جستارها و ...
  • ایبنا | خبرگزاری کتاب ایران
  • ایسنا | صفحه‌ی فرهنگ و هنر

پیشنهاد ما

درخت سیاست بار ندارد