کاوه فولادی نسب

وبسایت شخصی کاوه فولادی نسب

  • کاوه فولادی نسب
  • یادداشت‌ها، مقاله‌ها و داستان‌ها
  • آثار
  • اخبار
  • گفت‌وگو
  • صدای دیگران
  • کارگاه داستان
    • جمع‌خوانی
    • داستان غیر ایرانی
    • داستان ایرانی
  • شناسنامه
  • Facebook
  • Instagram
کانال تلگرام

طراحی توسط وبرنو

معجزه در دل رنج؛ برتری همدلی بر ایمان و عقل در داستان «خوبی خدا»

20 جولای 2025

نویسنده: پریسا جوانفر
جمع‌خوانی داستان‌ کوتاه «خوبی خدا1»، نوشته‌ی مارجوری کمپر2


در «خوبی خدا» نوشته‌ی مارجوری کمپر جهان داستانی‌ای ترسیم می‌شود که در آن زبان ناتوان، بدن بیمار، ایمان بی‌پاسخ و عقل ناکام است، اما چیزی انسانی، بی‌صدا و سرشار از معنی در میانه‌ی این ناتوانی‌ها قد می‌کشد: همدلی. داستان روایت مواجهه‌ی دو انسان از دو جهان متفاوت است: لینگ مهاجری مؤمن، با زبان ضعیف و مایک نوجوانی شانزده‌ساله با سرطان و ذهنی عقل‌گرا و کمی خشمگین. در دل مرگ، درد و بی‌پناهی نه خدا معجزه می‌کند نه فلسفه تسلی می‌دهد، اما پیوندی واقعی میان این دو شخصیت شکل می‌گیرد که معنی عمیق‌تری از داستان را نشان می‌دهد. این یادداشت نشان می‌دهد چگونه تغییر شخصیت‌های لینگ و مایک از دل درون‌مایه‌ی رنج و سه نگاه متفاوت به خدا بیرون می‌آید و درنهایت ارتباط انسانی به‌عنوان تنهامعجزه‌ی ممکن در دنیایی خاموش ظاهر می‌شود.
ــ درون‌مایه‌ای از دل رنج و ناتوانی ایمان و عقل: خدا کجاست؟ در این داستان رنج و سکوت حضور پررنگی دارد: رنج مایک از بیماری، رنج لینگ از غربت زبانی و فرهنگی و رنج هر دوِ آن‌ها از ناتوانی در تغییر آنچه درحال وقوع است. این رنج اما صرفاً موقعیتی شخصی نیست، بلکه بستری ا‌ست برای طرح پرسشی بزرگ‌تر: در جهانی که رنج بی‌پایان است، خدا کجاست؟ پاسخ داستان نه در منجی‌ای آسمانی که در سکوت و ناتوانی همه‌ی سازوکارهای سنتی است: دین، عقل و فلسفه. این‌جاست که نگاه شخصیت‌ها به خدا شکل می‌گیرد و بر مسیر درونی آن‌ها اثر می‌گذارد.
ــ سه نگاه به خدا: ایمان، عقل و سکوت. لینگ با ایمان ساده و کودکانه‌اش به خدا نزدیک می‌شود. او دعا می‌خواند، امید دارد و فکر می‌کند معجزه ممکن است. مایک اما با تکیه بر عقل و علم نگاهی تلخ و انکاری به خدا دارد و به‌صراحت می‌گوید که به معجزه باور ندارد. او عکس اینیشتینی را به دیوار اتاقش زده که نماینده‌ی عقل علمی است. پدرش هم به فلسفه‌ی هگل تکیه دارد؛ به این امید که شاید عقل جهانی و فلسفی معنی‌ای در دل این رنج پنهان کرده باشد.
درنهایت نویسنده تصویری از خدا ارائه می‌دهد که نه حاضر به پاسخ است، نه معجزه‌ای می‌آفریند: خدایی خاموش، شاید مرده و یا شاید فقط غایب. اما این سه نگاه صرفاً جهت‌گیری‌های اعتقادی نیستند؛ هرکدام مسیری را در شخصیت‌پردازی و تحول روانی مایک و لینگ شکل می‌دهند: ایمان ساده‌ی لینگ او را به ماندن در کنار مایک، به دعا، به نگاه کردن به گل‌های مادر و به امید حتی پس از شکست ترغیب می‌کند. عقل‌گرایی مایک ابتدا در او سردی و بی‌اعتمادی می‌نشاند، اما درنهایت حضور صبور و بی‌قید لینگ ذهن او را نرم می‌کند؛ تا جایی که دیگر با خشم نمی‌میرد، بلکه در سکوتی پذیرا خاموش می‌شود.
ــ تغییر مایک و لینگ: همزیستی مسالمت‌آمیز متریالیسم و معنویت. تغییر شخصیت‌ها در این داستان نه بیرونی یا نمایشی بلکه درونی، تدریجی و احساسی ا‌ست. مایک از شخصیتی ضدخدا و نسبتاً تندخو به نوجوانی آرام، خاموش و حتی مهربان تبدیل می‌شود. این تحول از دل مواجهه با ایمان ساده و بی‌ادعای لینگ بیرون می‌آید. او معجزه نمی‌بیند، اما نشانه‌ای از حضوری انسانی را در کنار خود حس می‌کند؛ چیزی که در منطق خودِ مایک جایش خالی است. درمقابل لینگ نیز تغییر می‌کند. او با مرگ مایک با پاسخ نگرفتن دعاهایش و با سکوت خدا و جهان روبه‌رو می‌شود؛ بااین‌حال ایمانش نمی‌میرد بلکه بالغ می‌شود.
دیدگاه معنوی لینگ با دیدگاه ماتریالیستی مایک گره می‌خورد و لینگ را به جایی می‌رساند که خوبی خدا را نه در نجات مایک که در امکان ایجاد رابطه‌ای انسانی، آرام و بی‌قید می‌بیند. شاید لینگ هرگز این معنی را به زبان نیاورد، اما در سکوتش، در ایستادن بی‌ادعایش و در نگاهش به گل‌ها نشانه‌ای از فهمی تازه پدیدار می‌شود؛ فهمی که شاید از ایمانی کودکانه به ایمانی زمینی، انسانی و بالغ‌تر رسیده باشد. او مهاجری است که در ارتباط زبانی مشکل دارد، اما ارتباط او با مایک در آخرین ماه‌های عمرش به‌واسطه‌ی همدلی است. حضور او در کنار مایک خود معجزه‌ای‌ است که به ذهن ساده‌اش اجازه می‌دهد بفهمد خدا شاید نه در قدرت که در محبت جاری ا‌ست.
– همدلی به‌عنوان نقطه‌ی فراروی از ایمان و عقل: درنهایت آنچه از دل تقابل ایمان و عقل بیرون می‌آید پیروزی یکی بر دیگری نیست و عبور از هردو به‌سمت چیزی انسانی‌تر است: همدلی. همدلی بین لینگ و مایک باوجود تفاوت زبان، فرهنگ و عقیده همان‌جایی ا‌ست که خدا اگر باشد، حضور دارد؛ نه در زبان دین نه در استدلال فلسفه، بلکه در حضور بی‌قضاوت انسان کنار انسان. در این نگاه حتی سکوت خدا هم می‌تواند واجد معنی باشد. همان‌گونه‌که در بخشی از سنت اگزیستانسیالیستی این سکوت نشانه‌ی بی‌معنایی نیست و دعوتی به حضور انسان در جهان بی‌پاسخ تلقی می‌شود؛ گویی خدا سکوت می‌کند تا ما در خلأ خودمان را به دیگری برسانیم. شاید همان‌گونه‌که بکت در «در انتظار گودو» خدا را غایب می‌کند تا انسان به تماشای انسان بنشیند، در این داستان نیز کمپر با حذف معجزه به معجزه‌ی واقعی‌تری اشاره دارد: رابطه‌ی انسانی.
بنابراین در نگاه اول شاید به نظر برسد جهان‌بینی ماتریالیستی پیروز شده: مایک می‌میرد، دعاهای لینگ بی‌پاسخ می‌ماند و علم ــ که اینیشتین نماینده‌ی آن است ــ تنها با تصویر زبانی بیرون‌زده نظاره‌گر است؛ اما این پیروزی ظاهری ا‌ست. داستان نه متریالیسم را پیروز نشان می‌دهد نه معنویت سنتی را، بلکه نشان می‌دهد که هردو در مواجهه با رنج شدید ناکام می‌مانند. آنچه باقی می‌ماند نظریه و نجات نیست، بلکه بودن کنار دیگری است: لمس دست، سکوت مشترک و باهم زیستن در دل بی‌پناهی؛ به‌بیان‌دیگر می‌توان گفت در داستان «خوبی خدا» نه دعا لینگ را رستگار می‌کند، نه عقل پدر مایک را تسلی می‌دهد، نه مرگ مایک معنی خاصی پیدا می‌کند، اما در دل همین بی‌پاسخی حضور انسانی، لمس، تماشای گل، لبخند و اشک نوعی پاسخ دیگر خلق می‌کند؛ پاسخی که از دل انسان جریان پیدا می‌کند، نه از آسمان و عقل و کتاب. این همان معجزه‌ی نهایی ا‌ست: همدلی که نه وابسته به ایمان است، نه منوط به عقل، بلکه از هردوِ آن‌ها فراتر می‌رود و شاید فقط شاید این همان خوبی خدا باشد.


1. God’s Goodness. (2002).
2. Marjorie Kemper (1944–2009).

گروه‌ها: اخبار, تازه‌ها, جمع‌خوانی, خوبی خدا - مارجوری کمپر, کارگاه داستان دسته‌‌ها: جمع‌خوانی, خوبی خدا, داستان غیرایرانی, داستان کوتاه, کارگاه داستان‌نویسی, مارجوری کمپر

تازه ها

برای اولین و هزارمین‌‌ بار

زنی که پرواز را دوست داشت

تعلیق در خلأ؛ چرا داستان «گم شدن یک آدم متوسط» ناتمام می‌ماند؟

ساختار سیال یا مغشوش؟ تحلیل و نقد ساختاری روان‌شناختی داستان «شام شب عید»

«شام شب عید» با دسر کابوس و خیال هم مزه نداشت

لینک کده

  • دوشنبه | گزیده جستارها و ...
  • ایبنا | خبرگزاری کتاب ایران
  • ایسنا | صفحه‌ی فرهنگ و هنر

پیشنهاد ما

درخت سیاست بار ندارد