کاوه فولادی نسب

وبسایت شخصی کاوه فولادی نسب

  • کاوه فولادی نسب
  • یادداشت‌ها، مقاله‌ها و داستان‌ها
  • آثار
  • اخبار
  • گفت‌وگو
  • صدای دیگران
  • کارگاه داستان
    • جمع‌خوانی
    • داستان غیر ایرانی
    • داستان ایرانی
  • شناسنامه
  • Facebook
  • Instagram
کانال تلگرام

طراحی توسط وبرنو

بدن: سوژه‌‌ای در انضباط قدرت

27 جولای 2025

نویسنده: هدا مدد
جمع‌خوانی داستان‌ کوتاه «جناب آقای رئیس‌جمهور1»، نوشته‌ی گِیب هادسون2


داستان «جناب آقای رئیس‌جمهور» نوشته‌ی گیب هادسون، روایت سربازی است که پس از بازگشت از جنگ نامه‌ای خطاب به رئیس‌جمهور می‌نویسد. این نامه درظاهر درخواستی کودکانه برای وساطت و بازگرداندن همسر و پسر اوست، اما در لایه‌های زیرین متنی است سرشار از ناگفته‌ها، تناقض‌ها و نشانه‌های فروپاشی. راوی نه از رنج خود آگاه است، نه از سازوکار سلطه‌‌ای که او را از خویشتن تهی کرده. به‌جای اعتراض صرفاً می‌نویسد و آنچه می‌نویسد نه‌تنها پاسخی نمی‌طلبد، که درواقع فریادی است که در انزوای ایدئولوژیک خفه شده.
روایت ساختاری غیرخطی دارد. زمان در آن دچار گسست است و لحظات گذشته و حال به‌‌شکلی ناپیوسته و تداعی‌وار در کنار هم قرار می‌گیرند. نامه با لحنی ناپایدار و پرش‌های زمانی وضعیت ذهنی متزلزل راوی را بازتاب می‌دهد: ذهنی درگیر با تروما، ازخودبیگانگی و نوعی بی‌مرزی میان واقعیت و توهم. سرباز در باطن می‌خواهد زندگی قبلی‌اش را بازپس بگیرد، اما این خواست از جنس قدرت نیست، از جنس استیصال است. هادسون قدم‌‌به‌‌قدم با توصیف‌های سورئال، بدن‌‌محور و تمثیلی، خواننده را در دل اختلال‌های روانی ناشی‌ازجنگ فرومی‌برد و پایان نه پاسخی دارد و نه تغییر مسیری؛ پایان تثبیت همان سکون و خاموشی است.
زبان نامه‌نگارانه در این داستان ابزاری برای نشان‌ دادن گسست کامل است و نه برقراری ارتباط. نامه‌ی راوی خطاب به فردی نوشته شده که اساساً حاضر به شنیدن نیست و راوی نیز ناتوان از پرسشگری است. برای او حتی اهمیتی ندارد چرا همسرش رفته یا چه بر سر خودش آمده، صرفاً می‌خواهد زن بازگردانده شود؛ انگار درخواستی اداری یا کودکانه‌ باشد. این زبان منفعل از منظر نظریه‌ی آلتوسر حاصل قرار گرفتن کامل سوژه در دل ایدئولوژی است: سرباز درون نظم قدرت هم خود را قربانی نمی‌بیند، هم به‌گونه‌ای عمیق وابسته به همان ساختار سلطه است. او دیگر خودش نیست، بلکه همان ایدئولوژی‌ای است که ازطریق او سخن می‌گوید.
آنچه این داستان را از متن صرفاً سیاسی یا ضدجنگ فراتر می‌برد، استعاره‌های بدن است. در میانه‌‌ی جنگ لحظه‌ای پس از آن‌که راوی توله‌سگی را از زمین بلند می‌کند و سرش را به سنگ می‌کوبد، متوجه می‌شود گوشی روی شکمش روییده. این لحظه نقطه‌‌ی استحاله است؛ لحظه‌ای که سرباز شکوه انسانی‌اش را با خشونتی بی‌دلیل از دست می‌دهد و در‌پی‌آن بدنش نشانه‌ای از این فروپاشی را بر خود ظاهر می‌کند. تصویر گوش ویرانگر است: بدنی که از آن خود نیست، بدنی که به‌جای داشتن امکان گفت‌وگو تنها برای اطاعت و ضبط صداست. اما راوی به‌جای حیرت یا جست‌وجوی معنی سعی می‌کند آن را نبیند، با خود می‌گوید شاید خیالی ا‌ست، شاید واقعاً چیزی نیست. این تلاش برای نادیدن شکلی دیگر از نشنیدن است: امتداد همان زبانی که در سراسر نامه جاری‌ است؛ زبانی منفعل، بی‌پرسش و تهی از سوژه‌‌گی.
در این‌جا بدن نه‌تنها حامل خشونت که خود بستر سلطه است، و زبان نه ابزار بیان که ابزار فراموشی. گوش در جای نادرست یعنی نظمی که اندام‌ها را از کارکرد انسانی‌شان تهی و صرفاً در خدمت قدرت بازآرایی می‌کند. این تصرف بدن مفهومی است که فوکو در آثارش به‌شکلی بنیادین به آن پرداخته: بدن ابزاری ا‌ست برای اعمال قدرت. در این روایت نیز بدن راوی تحت انضباط است؛ نه فقط در اعمالش که در ادراک و احساسش. او نه می‌شنود، نه می‌بیند، نه می‌پرسد؛ صرفاً بدنی ا‌ست که ایدئولوژی ازطریق آن سخن می‌گوید.
هادسون در پرداختن به ادبیات جنگ با زبانی گاه شوخ و گاه تلخ و حتی گاهی شاعرانه، عمق زخم‌های روانی جنگ را طوری به تصویر می‌کشد که خواننده را از مسیر احساسات ساده عبور می‌دهد و به مواجهه با وحشت واقعی می‌رساند. ترکیب واژه‌های نظامی با تصاویر ذهنی و شاعرانه تنشی می‌آفریند که گاه طنزآمیز، اما بیشتر اندوه‌بار است. روایت هادسون درباره‌ی جنگ است اما به‌جای تمرکز بر میدان نبرد به زندگی روزمره بازماندگان و ذهن‌های ویران‌شده می‌پردازد؛ جایی که جنگ ادامه دارد، اما به‌شکلی درونی‌تر و بی‌صداتر.
راوی واقعاً باور دارد رئیس‌جمهور ممکن است همسرش را بازگرداند. این باور نه از ایمان که از ناآگاهی می‌آید؛ ناآگاهی از این‌که در منطق نظامی‌گری انسان تنها ابزاری است برای پیشبرد قدرت، نه هدف آن. درنتیجه داستان به بیانیه‌ای ضدجنگ تبدیل می‌شود؛ فریادی بی‌صدا درباره‌ی تروما، بی‌ارزشی انسان در ماشین جنگ و درباره‌ی زبانی که دیگر توان بیان ندارد. داستان «جناب آقای رئیس‌جمهور» با پیوند دقیق میان زبان، بدن و قدرت، تصویری فراموش‌نشدنی از فروپاشی سوژه‌ی انسانی در ساختارهای نظامی ارائه می‌دهد؛ داستانی که نه به دنبال قهرمان‌سازی است، نه برانگیختن احساسات، بلکه دعوتی ا‌ست به دیدن؛ دیدن آنچه پس از جنگ در سکوت برجا می‌ماند.


1. Dear Mr. President (2002).
2. Gabe Hudson (1971–2023).

گروه‌ها: اخبار, تازه‌ها, جمع‌خوانی, جناب آقای رئیس‌جمهور - گیب هادسون, کارگاه داستان دسته‌‌ها: جمع‌خوانی, جناب آقای رئیس‌جمهور, داستان غیرایرانی, داستان کوتاه, کارگاه داستان‌نویسی, گیب هادسون

تازه ها

برای اولین و هزارمین‌‌ بار

زنی که پرواز را دوست داشت

تعلیق در خلأ؛ چرا داستان «گم شدن یک آدم متوسط» ناتمام می‌ماند؟

ساختار سیال یا مغشوش؟ تحلیل و نقد ساختاری روان‌شناختی داستان «شام شب عید»

«شام شب عید» با دسر کابوس و خیال هم مزه نداشت

لینک کده

  • دوشنبه | گزیده جستارها و ...
  • ایبنا | خبرگزاری کتاب ایران
  • ایسنا | صفحه‌ی فرهنگ و هنر

پیشنهاد ما

درخت سیاست بار ندارد