کاوه فولادی نسب

وبسایت شخصی کاوه فولادی نسب

  • کاوه فولادی نسب
  • یادداشت‌ها، مقاله‌ها و داستان‌ها
  • آثار
  • اخبار
  • گفت‌وگو
  • صدای دیگران
  • کارگاه داستان
    • جمع‌خوانی
    • داستان غیر ایرانی
    • داستان ایرانی
  • شناسنامه
  • Facebook
  • Instagram
کانال تلگرام

طراحی توسط وبرنو

پيانوهای کاغذی و حوضچه‌‌های نور

6 سپتامبر 2025

نویسنده: پرستو جوزانی
جمع‌خوانی داستان کوتاه «تمرین‌های ساده برای نوآموزان1»، نوشته‌ی الیکس اُلین2


«تمرين‌‌های ساده برای نوآموزان» را می‌‌توان در زمره‌‌ی داستان‌‌های بلوغ دسته‌‌بندی کرد. کوين، شخصيت اصلی داستان، کودکی هشت‌‌ساله است که برای تولدش کلاس پيانو خواسته، بی‌‌اين‌‌که بداند برای يادگرفتن پيانو به‌غيراز کلاس، نياز به تمرين و درنتیجه داشتن پیانو هم هست. داستان با جمله‌ی «هيچ دوستی نداشت» شروع و معطوف به‌ ذهن کوين و ريچل، مادر کوين، روايت می‌‌شود. درواقع، خواننده درطول داستان با ذهنيتی که کوين از خودش دارد او را می‌‌‌‌بيند. در پاراگراف اول، اولين تصويری که خواننده را با کوين آشنا می‌‌کند در حالتی ا‌‌‌‌ست که او دستش را توی دماغش کرده. استفاده از فعل ماضی استمراری يعنی اين کار عادت کوين بوده و تکرار می‌‌شده. جلوتر جهان آرمانی کوين ساخته می‌‌شود؛ جهانی که تصويرهای روشنش در ذهن او برق‌‌برق می‌‌زنند، تصويرهايی دورازدسترس: پيانويی بزرگ، قصری سنگی، آدم‌‌هايی درحال رقص.
داستان درباره‌‌ی اين فاصله است؛ فاصله‌‌ای که تصور ذهنی کوين از خودش با جهان آرمانی‌‌اش دارد. درک اين فاصله است که بلوغ را رقم می‌‌زند. تنهايی و فاصله‌‌ی کوين از جهان اطرافش در دو تصوير بعدی که در صفحه‌‌ای اول داستان آمده کامل می‌‌شود: کوين همان لباس‌‌هايی را می‌‌پوشد که بقيه‌‌ی بچه‌‌ها دارند، اما اين لباس‌‌ها به تن او زار می‌‌زنند. چشم‌‌هايش گاهی تار می‌‌بينند، اما بينايی‌‌اش مشکلی ندارد. اين جزئيات نشان می‌‌دهند جهان کوين تا چه اندازه از دنيای اطرافش مجزاست. معيارهای زيبایی برای او کار نمی‌‌کنند، حتی قواعد امری فيزيکی مانند چشم‌‌پزشکی هم انگار دربرابر او متفاوت عمل می‌‌کنند.
شخصيت ديگری که خواننده به ذهن او هم دسترسی دارد و درست بعد از کوين معرفی می‌‌شود، مادر است. معرفی شخصيت مادر اين‌‌طور شروع می‌‌شود: «مادر حامله بود؛ فقط خودش می‌‌دانست.» البته در همين قسمت جنينی که تازه‌‌ شکل ‌‌گرفته هم در چند جمله معرفی می‌‌شود: «در عمق سينه‌‌اش بچه را حس می‌‌کرد ــ محکم، سمج، چنبره‌‌زده‌درخود. اين‌يکی می‌‌خواست به دنيا بيايد.» در اين‌‌جا فاعليت به بچه داده شده نه به مادر. بچه موجودی مستقل در وجود مادر است که تصميم دارد به دنيا بيايد. اين چنبره‌‌زدگی بی‌‌شباهت به عشقی نيست که کوين نسبت‌به پيانو در خودش احساس می‌‌کند. نيرويی مستقل او را به‌‌سمت رؤيايی ناشناخته می‌‌برد، هرچند رؤيا متعلق به جهان او نباشد. ريچل و کوين از اين منظر نوعی اين‌‌همانی در داستان دارند و سير رخدادهایی که معطوف به هرکدام‌‌ روايت می‌‌شود از فرازوفرودهایی مشابه پيروی می‌‌کند.
اگر حاملگی و زندگی ريچل را يک خط داستانی و عشق کوين به پيانو و ماجراهای معطوف به او را نيز خطی ديگر در نظر بگيريم، اين دو خط روايی سير مشابهی را در داستان طی می‌‌کنند. داستان بر ساختاری پنج‌‌‌‌قسمتی بنا شده: گره‌‌افکنی، کشمکش، تعليق، اوج و گره‌‌گشايی. اين پنج بخش در دو خط روايی مادر و کوين به‌‌صورت زیر است:

اجزای ساختاری داستانکوينريچل
گره افکنیرؤيايی دورازدسترس که با پيانو پيوند خوردهحاملگی
کشمکشکوين علی‌‌رغم اين‌‌که پيانو ندارد، در کلاس پيانو ثبت‌‌نام می‌‌کند.ريچل علی‌‌رغم مشکلات مالی، بچه را نگه می‌‌دارد.
تعليقکوين دفتر «تمرين‌‌های ساده برای نوآموزان» را امانت می‌‌گيرد. حالا بايد توی خانه با پيانوی کاغذی تمرين ‌‌کند.پدر خانه را ترک می‌‌کند. مسئوليت زندگی به دوش ريچل می‌‌افتد.
اوجلارنس يک قطعه‌‌ی کامل را اجرا می‌‌کند و کوين خودش را بيرون از جهان او و خانم تانيزاکی می‌‌بيند.پدر يک شب به خانه می‌‌آيد و بعد برای هميشه آن‌‌ها را ترک می‌‌کند.
گره‌‌گشايیکوين تصميم می‌گیرد پيانو را رها کند، اما مادر به او می‌‌گويد: «من نمی‌‌ذارم ول کنی.»مادر می‌‌گوید که پدر به خانه برنمی‌‌گردد، اما آن‌ها قرار است حال‌‌شان خوب بماند.

وقتی کوين دفتر «تمرين‌‌های ساده برای نوآموزان» را در مراسمی آيينی امانت می‌‌گيرد، لارنس در اتاق نيست. لارنس شخصيتی است که در تمام داستان با صدای ملچ‌‌مولوچ، باز کردن در يخچال، تقاضای غذا و چيزی مربوط‌به خوردن معرفی می‌‌شود. او قوی‌‌ترين رقيب کوين است. در اوج داستان لارنس و مادرش زير حوضچه‌‌ای از نور می‌‌نشينند و لارنس يک قطعه‌‌ی کامل را می‌‌نوازد؛ قطعه‌‌ای که تنها بخشی از آن در انتهای کتابی است که کوين از معلمش امانت گرفته. و بعد از آن کوين با اين واقعيت مواجه می‌‌شود که هيچ‌‌چيز اين جهان به او تعلق ندارد؛ نه حوضچه‌‌ی نور، نه پيانو، نه قصرهای سنگی و آدم‌‌هايی که می‌‌رقصند، نه حتی کتاب قديمی و ارزشمندی که آن را يواش و شل گرفته تا مبادا جای دستش روی آن بماند.
داستان گرچه به ذهن مادر هم دسترسی دارد، اما در وهله‌‌ی نخست و بيشتر از همه معطوف‌ به ‌ذهن کوين است. ما دقيقاً از چگونگی رسيدن به تصميم مادر برای ادامه دادن آگاه نيستيم، اما شخصيت‌‌پردازی او چنين تصميمی را برای خواننده باورپذير می‌‌کند و ازطرفی به‌‌خاطر اين‌‌همانی‌‌ای که بين کوين و مادر ازنظر سير روايی برقرار می‌شود، می‌‌پذيريم که رفتار مادر عيناً در کوين بازتاب پيدا کند. در پایان، خواننده می‌‌داند که کوين رؤيايش را رها نخواهد کرد و علی‌‌رغم ملچ‌‌ملوچ‌‌های لارنس به بازی ادامه خواهد داد.


1. Simple Exercises for the Beginning student (2005).
2. Alix Ohlin (1972).

گروه‌ها: اخبار, تازه‌ها, تمرین‌هایی ساده برای نوآموزان - الیکس اُلین, جمع‌خوانی, کارگاه داستان دسته‌‌ها: الیکس اُلین, تمرین‌های ساده برای نوآموزان, جمع‌خوانی, داستان غیرایرانی, داستان کوتاه, کارگاه داستان‌نویسی

تازه ها

ساختار سیال یا مغشوش؟ تحلیل و نقد ساختاری روان‌شناختی داستان «شام شب عید»

«شام شب عید» با دسر کابوس و خیال هم مزه نداشت

یک روز فشرده

مردی در آستانه‌ی فصلی سبز

دلبستگی و رنج

لینک کده

  • دوشنبه | گزیده جستارها و ...
  • ایبنا | خبرگزاری کتاب ایران
  • ایسنا | صفحه‌ی فرهنگ و هنر

پیشنهاد ما

درخت سیاست بار ندارد