نویسنده: سمیه لطفمحمدی
جمعخوانی داستان کوتاه «تمرینهای ساده برای نوآموزان1»، نوشتهی الیکس اُلین2
به نظر میرسد کوینِ داستان «تمرینهای ساده برای نوآموزان» پسرکی است که اضطراب اجتماعی دارد یا شاید هم به بیماری اوتیسم مبتلا است. نویسنده از مشکلی که پسر به آن دچار است نام نمیبرد، اما بهسادگی از جملههایی که در ابتدای داستانش آورده میتوان متوجه شد که پسر با کودکان عادی تفاوتهایی دارد. او کودکی درونگراست که بهسختی ارتباط برقرار میکند، کابوس میبیند و نمیتواند توضیح بدهد چرا از ابرها در کابوسهایش میترسد. کلاس پیانو راهی است که پسربچه بدون آنکه بداند برای کنترل مسئله انتخاب میکند. این موضوع یکی از نکات کلیدی داستان است و در معنیسازی آن کمک قابلتوجهی میکند. سکوتهای کوین پر است از صدای موسیقی و تصاویری دلنشین از نواختن پیانو. موسیقی بدون بیان کلمات با دنیا حرف میزند، بههمین دلیل پیانو راهی است برای پسربچهی درونگرای داستان که خودش را بیان کند؛ زبانی جایگزین که با آن میتواند وجودش را اثبات کند.
تهیهی پیانو و هزینهی کلاس برای خانوادهی کوین سخت است، اما قهرمان زندگی پسرک مادرش است. مادر با مسائل زیادی دستوپنجه نرم میکند، اما جا نمیزند. در مقابلش پدر، که حاضر همیشهغایب است، درمورد هیچ موضوعی اظهارنظر محکمی نمیکند و وقتی همسرش به او میگوید باردار است و میخواهد بچه را نگه دارد، با گفتن یک جمله همهی مسئولیت را به دوش زنش میاندازد و سرانجام نیز خانواده را ترک میکند.
اُلین بهخوبی شخصیتهای داستان را به خواننده نشان میدهد: مادری متعهد و مسئول، دربرابر پدری که فرار از مسائل برایش راحتتر از هر راهحلی است. مادر ستون خانواده است و علاوهبر تمام باری که همسرش در داستان به عهدهی او گذاشته، نویسنده نیز بار عاطفی و احساسی روایت را بر شانههایش قرار میدهد. حسانگیزی روایت بهکمک شخصیت مادر قوام پیدا میکند. پدر حضوری سایهوار دارد، اما سایهی بزرگ نبودنش آنقدر سنگین هست که برای مادر و پسر تنشزا باشد.
معلم پیانو شخصیتی حرفهای، منظم و خشک دارد. او بیشتر از مسیر آموزش به فکر نتیجه است. نگاه مداوم خانم تانیزاکی به دستهای کوین این موضوع را تأیید میکند. حتی وقتی کوین نیاز به ارتباط چشمی دارد، میخواهد پسر تنها به پیانو نگاه کند. خانم تانیزاکی نمایندهی همهی افرادی از جامعه است که به سیستم نتیجهمحور اصرار دارند. ارتباط مهمترین پیوند بین انسانهاست و خانممعلم پس از چندین جلسهی آموزشی نمیتواند به روح دانشآموزش نزدیک شود و بشناسدش؛ برای همین هم آدم امنی نیست برای اینکه پسرک به او بگوید برای تمرین پیانو ندارد. همان کتابی هم که خانممعلم به کوین میدهد و نویسنده آن را برای نام داستان انتخاب کرده، تنها کتاب آموزشی نیست، بلکه نمادی است از تمرینهایی برای زندگی: تمرین نظم و مداومت در زندگی برای رسیدن به هدف، نه با توجه بیشازحد به نتیجه، بلکه با پیمودن قدمبهقدم و بهمرور یک مسیر.
معلم پسرش را میآورد تا پیانو بنوازد و با این کار به ترس و اضطراب کوین دامن میزند. روش نادرست او دلیلی میشود که کوین خود را با لارنس مقایسه کند و از ادامهی کلاس منصرف شود. پسر دچار احساس شرم است و ازنظر روانشناسی خوب بودن یک نفر به افرادی که احساس شرمساری دارند، بد بودن خودشان را یادآوری میکند؛ به همین دلیل کوین تصمیم میگیرد آموزش را رها کند، چون بهاندازهی لارنس در نواختن پیانو خوب نیست.
کلاس با کوین اولین تدریس خانم تانیزاکی است، بااینحال اعتمادبهنفسش بالاست. پسرش، لارنس، نیز خودباوری زیادی دارد؛ ویژگیای که کوین از آن بیبهره است. لارنس سرزده وارد کلاس میشود و ساندویچ گاز میزند و تا هنگامی که مادرش با جملههایی محکم به او فرمان بیرون رفتن ندهد، از اتاق نمیرود. کوین حتی از غذا خوردن لارنس هم دچار شرم و اضطراب میشود. ریشه اعتمادبهنفس در فرزند از پدر میآید، بهویژه اگر پسر باشد. پدران غایب تأثیر قابلتوجهی در کمبود خودباوری پسرانشان دارند. این نمونه از پدران همهی آن چیزهایی را که برای ایجاد و رشد اعتمادبهنفس در فرزندانشان لازم است، نمیتوانند بهشان بدهند. آنها فرزندان خود را ازنظر عاطفی و امنیت روانی حمایت نمیکنند و فرزندان نمیتوانند الگویی را که نیاز دارند از این پدران بگیرند و از تأیید و تشویقشان بیبهرهاند؛ موضوع مهمی در علم روانشناسی که نویسنده با هنرمندی هرچهتمامتر نشانش میدهد.
ساختار داستان خطی است و از دیدگاه سومشخص به ماجرا نگاه میکند؛ ساختار خوبی که میشود برای بیان مشکلی با جنبهی عمومی از آن استفاده کرد. روایت زبانی مینیمال دارد با جملههایی اغلب کوتاه و لحنی ساده که گرمی ندارد و خالی از احساسات آشکار است. بااینهمه، الین باهنرمندی تمام توانسته از این جملههای فاقد احساس ظاهری، حسانگیزی ویژهای به مخاطبش تزریق کند. این موضوع را بهخوبی میتوان دریافت که نویسنده ذهنی خلاق و تصویرساز و نگرش ویژهای به جزئیات دارد. این نکات در کنار آدمهای واقعیای که ساخته و آرامشی که داستان دارد، نقطهقوتهای روایت به شمار میروند.
در پایان داستان مادر اجازه نمیدهد پسرش پیانو را رها کند. روش او یافتن روزنهی امید در سختیهاست و به فرزندش میفهماند که مسیر و مدامت در آن اهمیت دارد، نه برنده بودن. مادر که همیشه سعی در نگه داشتن امیدواری دارد بهنوعی به پسر میگوید که مثل پدر، رها کردن را راهحل مسائل نداند. پایان داستان باز است، کوین نه میبرد و نه میبازد، بلکه مثل همهی آدمهای جهان در واقعیت زندگی خواهد کرد و این همهی چیزی است که الیکس الین قصد داشته در «تمرینهای ساده برای نوآموزان» معنیسازی کند و بهدرستی هم از پس آن برآمده.
1. Simple Exercises for the Beginning student (2005).
2. Alix Ohlin (1972).
