کاوه فولادی نسب

وبسایت شخصی کاوه فولادی نسب

  • کاوه فولادی نسب
  • یادداشت‌ها، مقاله‌ها و داستان‌ها
  • آثار
  • اخبار
  • گفت‌وگو
  • صدای دیگران
  • کارگاه داستان
    • جمع‌خوانی
    • داستان غیر ایرانی
    • داستان ایرانی
  • شناسنامه
  • Facebook
  • Instagram
کانال تلگرام

طراحی توسط وبرنو

روایت سوگ در «شایلو»

20 سپتامبر 2025

جمع‌خوانی داستان کوتاه «شایلو1»، نوشته‌ی بابی اَن میسن2
نویسنده: ستاره درستکار


داستان «شایلو» شرح زندگی لیروی و نورماجین است؛ مردی که پس از تصادف، از رانندگی کامیون بازمانده و زنی که به ورزش و فعالیت‌های شخصی روی آورده. داستان از جنبه‌های مختلف روان‌شناسی قابل‌بررسی است. درهمین‌راستا می‌توان آن را بازتابی از سوگی حل‌نشده دانست؛ مانند سوگ از دست دادن فرزند، سوگ از دست دادن نقش‌ها و سوگ از دست دادن هویت زندگی‌ای مشترک. زوج داستان سال‌ها پیش فرزندشان، رندی، را در نوزادی از دست داده‌اند. هرچند این فقدان در متن داستان حضوری کم‌رنگ دارد، اما در زیرساخت روایت، همچون سایه‌ای سنگین عمل می‌کند. فروید در مقاله‌ی معروفش «سوگ و مالیخولیا» می‌نویسد که فقدان حل‌نشده می‌تواند به ‌نوعی فلج روانی منجر شود؛ فرد در ظاهر زندگی می‌کند، اما در عمق درگیر بازتولید همان تجربه‌ی از دست دادن است. لیروی و نورماجین نیز دقیقاً چنین وضعیتی دارند: نه‌تنها سوگ کودک‌شان را از سر نگذرانده‌اند، بلکه فقدان او باعث شده رابطه‌ی زناشویی‌شان هم هرگز به تعادل نرسد. سکوت میان‌شان، فاصله‌ی عاطفی و عدم توانایی در برقراری ارتباط، همه نشانه‌های همین سوگ است؛ سوگی که هردو برای بازگو کردنش با خود درگیرند.
لیروی پس از ترک کار رانندگی، وسواس دارد تا خانه‌ای بسازد. اما خانه هرگز به مرحله‌ی تحقق نمی‌رسد. این خانه‌ی ناتمام نماد وضعیت روانی اوست: عزاداری ناتمام، زندگی ناتمام، رابطه‌ی ناتمام. در روان‌شناسی سوگ، افراد گاه با رفتارهای جبرانی مانند پروژه‌های رهاشده یا عادت‌های وسواسی تلاش می‌کنند شکاف فقدان را پر کنند، اما نتیجه معمولاً شکست است. لیروی، برخلاف نورماجین، تمایلی به بیان مستقیم درد و احساساتش ندارد. او درون‌گراست و احساسات خود را سرکوب می‌کند. این سرکوب باعث می‌شود سوگ او حل نشده، انباشته شود. نورماجین درمقابل، به بدنش پناه برده: بدن‌سازی، تمرین‌های ورزشی و تلاش برای ساختن خودی مستقل. اما این تلاش نه ازسر شور و امید زندگی، که به‌‌شکلی دفاعی دربرابر خلأ درونی است. در مدل پنج مرحله‌ی سوگ، پذیرش آخرین مرحله است. اما بسیاری افراد در مرحله‌ی انکار یا خشم می‌مانند. ورزش وسواسی نورماجین را می‌توان در همین چهارچوب دید.
مکان انتخاب‌شده برای اوج داستان، زمین جنگ داخلی شایلو، معنادار است. این مکان تاریخی که هزاران مرگ را در خود دارد، به محلی برای تداعی مرگ فرزند و مرگ رابطه بدل می‌شود. «شایلو» را می‌توان داستانی درباره‌ی زندگی‌هایی دانست که درگیر سوگ حل‌نشده‌اند. مرگ فرزند نه در کلمات، که در فاصله‌ی عاطفی زوج، در خانه‌ی ناتمام، در بدن تحت فشار نورماجین و در رؤیاهای ناکام لیروی حضور دارد. این داستان نشان می‌دهد چگونه سوگ اگر مجال بروز نیابد، نه‌تنها گذشته، که آینده‌ی روابط انسانی را نیز می‌بلعد.


1. Shiloh (1982).
2. Bobbie Ann Mason (1940).

گروه‌ها: اخبار, تازه‌ها, جمع‌خوانی, شایلو - بابی آن میسن, کارگاه داستان دسته‌‌ها: بابی آن میسن, جمع‌خوانی, داستان غیرایرانی, داستان کوتاه, شایلو, کارگاه داستان‌نویسی

تازه ها

برای اولین و هزارمین‌‌ بار

زنی که پرواز را دوست داشت

تعلیق در خلأ؛ چرا داستان «گم شدن یک آدم متوسط» ناتمام می‌ماند؟

ساختار سیال یا مغشوش؟ تحلیل و نقد ساختاری روان‌شناختی داستان «شام شب عید»

«شام شب عید» با دسر کابوس و خیال هم مزه نداشت

لینک کده

  • دوشنبه | گزیده جستارها و ...
  • ایبنا | خبرگزاری کتاب ایران
  • ایسنا | صفحه‌ی فرهنگ و هنر

پیشنهاد ما

درخت سیاست بار ندارد