کاوه فولادی نسب

وبسایت شخصی کاوه فولادی نسب

  • کاوه فولادی نسب
  • یادداشت‌ها، مقاله‌ها و داستان‌ها
  • آثار
  • اخبار
  • گفت‌وگو
  • صدای دیگران
  • کارگاه داستان
    • جمع‌خوانی
    • داستان غیر ایرانی
    • داستان ایرانی
  • شناسنامه
  • Facebook
  • Instagram
کانال تلگرام

طراحی توسط وبرنو

عبور از «شایلو»

20 سپتامبر 2025

جمع‌خوانی داستان کوتاه «شایلو1»، نوشته‌ی بابی اَن میسن2
نویسنده: هدا مدد


سال‌ها با اویی زندگی کرده‌ای که همیشه در جاده‌ها بوده و خانه برایش ایستگاهی موقت. حالا همان او با پای شکسته و حضور اجباری وارد زندگی روزمره‌ی تو می‌شود و ریتمی را که برای خود ساخته‌ای بر هم می‌زند. بابی اَن میسن داستان «شایلو» را این‌‌گونه آغاز می‌‌کند و درطول آن پرسشی عمیق درباره‌‌ی رابطه، فقدان و سوگواری شکل می‌‌دهد: چگونه غیبت و حضور نامتعادل می‌توانند ساختار روانی و عاطفی فرد را مختل کنند؟ لیروی، راننده‌‌ی کامیون، سال‌ها در حرکت بوده و غیبت طولانی او برای نورماجین نه‌تنها آزاردهنده نبوده، بلکه به بستر هویتی و استقلال شخصی او بدل شده بوده. او در غیاب همسرش مهارت زندگی مستقل را آموخته و با فعالیت‌های فردی و هنر جای خالی همسر را پر کرده. حالا حضور لیروی هم نظم روزمره را به هم می‌ریزد، هم سنگینی روانی و اختلال عاطفی‌‌ای ایجاد می‌کند که نورماجین قادر به مدیریتش نیست.
در پس این تنش ظاهراًساده، زخمی عمیق‌تر نهفته است: مرگ نوزادی که هیچگاه سوگواری مشترکی برایش انجام نشده. این سوگ ناتمام سدی است که فرد را در گذشته معلق نگه می‌دارد و مانع شکل‌گیری پیوندهای عاطفی سالم می‌شود. نورماجین با حرکت و تمرکز بر رشد شخصی، سعی دارد خلأ ناشی از این فقدان را پر کند، درحالی‌که لیروی با رؤیاپردازی درباره‌‌ی خانه‌ای ایده‌آل اندوه خود را در بازگشت وسواس‌گونه به گذشته تداوم می‌دهد. این دو مسیر متفاوت رابطه را به بن‌بست می‌کشاند و حضور فیزیکی لیروی زخم کهنه را دوباره باز می‌کند و او به‌جای همدلی به عنصری محدودکننده تبدیل می‌شود.
در لایه‌‌ای دیگر، میسن طرحی دیگر می‌‌پروراند. حضور مادر نورماجین به‌عنوان نیروی کنترلگر، پیچیدگی روانی داستان را تقویت می‌کند. نگاه قضاوتگر و فشارهای مداوم او آزادی و خودمختاری دخترش را محدود می‌کند و غیرمستقیم بر شدت سوگ و اضطراب روانی تأثیر می‌گذارد. این سه عامل: حضور فیزیکی لیروی، فقدان سوگواری مشترک و نظارت مادری فضای روانی نورماجین را شکل می‌دهند و تصمیم نهایی او را برای جدایی اجتناب‌ناپذیر می‌کنند.
سفر به شایلو نمادی از مرگ، جنگ و تاریخ جمعی، زمانی است که تمامی این کشمکش‌ها آشکار می‌شوند. این سفر نوعی مواجهه‌ با حقیقت است؛ رابطه دیگر نمی‌تواند ادامه یابد. جدایی نورماجین فراتر از انتخاب عاطفی، تجسم رویارویی با فقدان نوزاد و رهایی از گذشته‌ای است که هرگز به زبان نیامده. همان‌طورکه لکان می‌گوید «فقدانْ سوژه را شکل می‌دهد و تا زمانی که با آن روبه‌رو نشود، آزادی واقعی ممکن نیست»، نورماجین با این بریدن، هم از رابطه و هم از سوگ ناتمام، خود را آزاد و امکان زندگی واقعی را بازیابی می‌کند.
اما «شایلو» داستان ازدواجی شکست‌خورده نیست؛ روایتی است از تنش میان حضور و غیبت، سوگ ناتمام و فشارهای بیرونی و بیان این‌که شاید تنها تقابل شجاعانه با فقدان و مواجهه‌‌ی مستقیم با زخم‌های پنهان است که اجازه می‌دهد فرد بار دیگر زندگی را به دست گیرد و از گذشته‌‌ای سنگین عبور کند.


1. Shiloh (1982).
2. Bobbie Ann Mason (1940).

گروه‌ها: اخبار, تازه‌ها, جمع‌خوانی, شایلو - بابی آن میسن, کارگاه داستان دسته‌‌ها: بابی آن میسن, جمع‌خوانی, داستان غیرایرانی, داستان‌کوتاه, شایلو, کارگاه داستان‌نویسی

تازه ها

برای اولین و هزارمین‌‌ بار

زنی که پرواز را دوست داشت

تعلیق در خلأ؛ چرا داستان «گم شدن یک آدم متوسط» ناتمام می‌ماند؟

ساختار سیال یا مغشوش؟ تحلیل و نقد ساختاری روان‌شناختی داستان «شام شب عید»

«شام شب عید» با دسر کابوس و خیال هم مزه نداشت

لینک کده

  • دوشنبه | گزیده جستارها و ...
  • ایبنا | خبرگزاری کتاب ایران
  • ایسنا | صفحه‌ی فرهنگ و هنر

پیشنهاد ما

درخت سیاست بار ندارد