کاوه فولادی نسب

وبسایت شخصی کاوه فولادی نسب

  • کاوه فولادی نسب
  • یادداشت‌ها، مقاله‌ها و داستان‌ها
  • آثار
  • اخبار
  • گفت‌وگو
  • صدای دیگران
  • کارگاه داستان
    • جمع‌خوانی
    • داستان غیر ایرانی
    • داستان ایرانی
  • شناسنامه
  • Facebook
  • Instagram
کانال تلگرام

طراحی توسط وبرنو

از کدام پنجره نگاه می‌کنی؟

28 سپتامبر 2025

نویسنده: الهه روحی
جمع‌خوانی داستان کوتاه «کشاورز آمیش1»، نوشته‌ی وَنس بورجِیلی2


داستان «کشاورز آمیش» در قالب کلاس نویسندگی به ما نشان می‌دهد انتخاب زاویه‌دید در نوشتن تا چه ‌اندازه حیاتی و مهم است؛ البته این ظاهر ماجراست. بورجِیلی با نمادسازی دنیا را به‌‌اندازه‌ی کلاس درس کوچک و در پشت آموزش شیوه‌ی داستان‌نویسی، راز مهمی از زندگی را برملا می‌کند. استاد داستان را از نگاه یکی از شاگردهای قدیمی‌اش، نوئل، روایت می‌کند: ماجرای خیانت دان باتلر، همسر نوئل، با یک کشاورز آمیش. تمرین آخر کلاس بازنویسی داستان از دید شخصیت‌های مختلف است. در پس ظاهر ساده‌ی داستان و این تمرین خواننده پی به حقیقت مهمی می‌برد. او می‌تواند از این تمرین درس زندگی بگیرد و بیاموزد آنچه ما می‌بینیم ممکن است حقیقت نباشد و اصولاً حقیقت هیچگاه مطلق نیست. این داستان اندیشه‌های پست‌مدرن را تأیید می‌کند؛ به ‌این معنا که آنچه حقیقت را می‌سازد درواقع نحوه‌ی روایت است و زاویه‌دید نقش اصلی در شکل‌دهی معنی دارد.
در این داستان و با این زاویه‌دید دان باتلر زنی اغواگر است که به همسری، که عاشقانه دوستش دارد، خیانت می‌کند. دنیل، کشاورز آمیشی، آن دیگری است که می‌آید و زندگی نوئل را به هم می‌ریزد. ولی اگر همین واقعه از نگاه پدر دنیل روایت شود، زوج شهری بیگانه‌هایی خواهند بود که زندگی و فرزندش را تباه کرده‌اند. و اگر از نگاه دان باتلر روایت شود، زن تنهایی را خواهیم دید که کشاورزی آمیش پناهش می‌شود. چیزی که داستان را جذاب‌تر می‌کند موضوع چطور شنیدن در کنار چطور نگاه کردن است.
استاد داستان را برای کیتی‌جی، دانشجوی محبوبش، روایت می‌کند، اما کیتی چیزی می‌شنود که به آن نیاز دارد. او در زندگی شخصی‌اش خلأهایی دارد. مادری دارد که در تربیت او زیادی بی‌خیال بوده، انگار او را رها کرده باشد و حتی تجربه‌های پرخطر نوجوانی‌اش را جدی نگرفته. همین تجربه‌ی شخصی باعث می‌شود او از داستان کشاورز آمیش صدایی متفاوت بشنود. وقتی در پایان، کیتی‌جی می‌گوید: «آخ که من به این کشاورز آمیش احتیاج دارم…» نیازش را به انسانی امن و وفادار فریاد می‌زند. او داستان خیانت دان باتلر را نشنیده و نخواسته بفهمد رفتن دنیل چه تأثیری روی خانواده‌اش داشته. او فقط در این داستان مردی را دیده که نیمه‌شبی برفی وسط کوران به دل تاریکی می‌زند تا زنی را که دوست دارد نجات دهد. در صحنه‌ای کیتی‌جی دست استاد را می‌گیرد و استاد یاد زمانی می‌افتد که دان نیز دستش را همین‌طور گرفته بوده؛ این توازی نشان می‌دهد دان هم، ورای تصویر اغواگرانه‌ای که در روایت بر او تحمیل شده، نیازمند امنیت و حمایتگری بوده. به‌این‌ترتیب، داستان با آوردن نقل‌قولی از کیتی‌جی می‌کند بر این اشاره دارد که انتخاب زاویه‌دید تنها تکنیک نیست، بلکه پرده‌برداری از خلأهای درونی ماست و هر روایت بخشی از خود نویسنده و خواننده را آشکار می‌کند.
در داستان هیچ صدایی از دنیل یا دان باتلر نمی‌شنویم. آن‌ها فقط ابژه‌هایی هستند بدون نگاه و صدای مستقل. سکوت این دو شخصیت مهم علاوه‌‌بر برجسته کردن اهمیت زاویه‌دید، نقش راوی غیرقابل‌اعتماد را هم پررنگ می‌کند. استاد داستان را از دریچه‌ی تجربه‌ها و قضاوت‌های خود روایت می‌کند و همین یادآور می‌شود که هیچگاه نمی‌توانیم با شنیدن یک صدا به تمام حقیقت پی ببریم. این وجه داستان طعنه‌ای است به دنیای واقعی؛ جایی که ما با انتخاب زاویه‌دید بخش‌هایی از صداها را خاموش می‌کنیم و اجازه حرف زدن به آن‌ها نمی‌دهیم. ازاین‌رو، داستان هم بحران رابطه را نشان می‌دهد و هم مواجهه با دیگری‌ها را برجسته می‌کند.
ازنظر روایت‌شناسی داستان نمونه‌ای از قاب‌ روایی و فراداستان است. فراداستان بودن متن یعنی داستان هم‌زمان به فرایند روایت و نقش نویسنده در خلق داستان اشاره دارد: راوی بیرونی ماجرای شاگرد را بازمی‌گوید و خواننده را نه‌تنها درگیر حادثه، که درگیر شیوه‌ی روایت هم می‌کند. در پایان می‌توان گفت داستان «کشاورز آمیش» بیشتر از آن‌که درباره‌ی خیانت یا وفاداری باشد، درباره‌ی زاویه‌دید ماست. بورجیلی با استفاده از فرم مناسب و تکنیک فراداستان خواننده را با این سؤال رو‌به‌رو می‌کند: تا چه اندازه می‌توانیم مطمئن باشیم که تمام حقیقت را می‌دانیم؟ و اگر از پنجره‌ای دیگر به همان واقعیت نگاه کنیم، حقیقت چه شکلی خواهد بود؟


1. The Farmer Amish (1980).
2. Vance Bourjaily (1922-2010).

گروه‌ها: اخبار, تازه‌ها, جمع‌خوانی, کارگاه داستان, کشاورز آمیش - وَنس بورجِیلی دسته‌‌ها: جمع‌خوانی, داستان غیرایرانی, داستان کوتاه, کارگاه داستان‌نویسی, کشاورز آمیش, وَنس بورجِیلی

تازه ها

برای اولین و هزارمین‌‌ بار

زنی که پرواز را دوست داشت

تعلیق در خلأ؛ چرا داستان «گم شدن یک آدم متوسط» ناتمام می‌ماند؟

ساختار سیال یا مغشوش؟ تحلیل و نقد ساختاری روان‌شناختی داستان «شام شب عید»

«شام شب عید» با دسر کابوس و خیال هم مزه نداشت

لینک کده

  • دوشنبه | گزیده جستارها و ...
  • ایبنا | خبرگزاری کتاب ایران
  • ایسنا | صفحه‌ی فرهنگ و هنر

پیشنهاد ما

درخت سیاست بار ندارد