کاوه فولادی نسب

وبسایت شخصی کاوه فولادی نسب

  • کاوه فولادی نسب
  • یادداشت‌ها، مقاله‌ها و داستان‌ها
  • آثار
  • اخبار
  • گفت‌وگو
  • صدای دیگران
  • کارگاه داستان
    • جمع‌خوانی
    • داستان غیر ایرانی
    • داستان ایرانی
  • شناسنامه
  • Facebook
  • Instagram
کانال تلگرام

طراحی توسط وبرنو

کوبیدن به دروازه‌های آمریکا تقسیم بر سه

4 اکتبر 2025

نویسنده: سمیه لطف‌محمدی
جمع‌خوانی داستان‌کوتاه «3 ̸ 1، 3 ̸ 1، 3 ̸ 1 1»، نوشته‌ی ریچارد براتیگان2


سه نفر قرار است باهم به‌نسبت مساوی یک‌سوم شریک شوند؛ به همین سادگی. ریچارد براتیگان استاد بیرون کشیدن نکتههای گزنده و مهم از مسئله‌های ساده است. راوی در ضلع سوم شراکت قرار دارد. او قرار است متن کتابی را تایپ ‌کند که نفر اول می‌نویسد و نفر دوم ویرایش آن را به عهده گرفته. نام داستان نمادی از نگاه ابزاری و اقتصادی است. آدم‌ها پیش از آن‌که تلاشی کنند تا چیزی خلق شود، درگیر سهم خود هستند. سود کتابی که هنوز نوشته نشده، سه شریک دارد که به‌طور مساوی سهم می‌برند. براتیگان با این موضوع انگشت خود را روی مشکلات فرهنگی و ادبی انتشار کتاب می‌‌گذارد.
نویسنده راوی اول‌شخص را برای روایت داستان انتخاب می‌کند تا بتواند با این دیدگاه صمیمیت بیشتری بین او و مخاطبش ایجاد کند. راوی کنش چندانی ندارد و فقط ماجرا را بازگو می‌کند. این انفعال نه‌تنها شخصیت او را می‌سازد، بلکه به کار می‌رود تا با طنز تلخ نویسنده بهتر بیامیزد و تیزی نیشتر داستان را بیشتر کند. داستان موجز و روان روایت می‌شود. درعین همین مختصرگویی براتیگان یادش نمی‌رود که خیلی از نکته‌های مهم و حرفه‌ای نویسندگی را رعایت کند. جمله‌ها کوتاه هستند، اما در دل هرکدام‌شان اطلاعات زیادی وجود دارد که به خواننده نشان داده می‌شوند. به نظر می‌رسد نویسنده با جمله‌های موجز خود، سؤال‌های خواننده را یک‌به‌یک پاسخ می‌دهد تا هیچ‌کدام را بی‌جواب نگذارد.
در جمله‌ی ابتدایی مخاطب با مسئله‌ی داستان مواجه می‌شود، سپس نویسنده سراغ پرداخت شخصیت‌‌ها می‌رود. خواننده متوجه می‌شود ماجرا در گذشته اتفاق افتاده و راوی اکنون آن را روایت می‌کند. براتیگان، با زیرکی هرچه تمام‌تر، نظرگاه را در قالب شخصیت‌پردازی در روایت داستانی نشان می‌دهد. راوی، که جایی در حال ایستاده، با دیدی انتقادی به آن روزها و گذشته‌اش نگاه می‌کند.
داستان کم‌کم به وضعیت زندگی سه شریک وارد می‌شود. هیچ‌کدام ازلحاظ مالی موقعیت مناسبی ندارند. این را می‌توان از مکان و نحوه‌ی زندگی‌شان متوجه شد. نویسنده بازهم با جمله‌‌هایی ساده شخصیت‌پردازی می‌کند و فضا را می‌سازد. راوی جوانی است که نمی‌داند از زندگی چه می‌خواهد. به نظر می‌رسد ازروی انفعال با زن همراهی می‌کند. زن تحت ‌سرپرستی بهزیستی است و قرار است داستان را ویرایش کند. به‌نظر راوی چک دریافتی ماهانه کلمه‌ی مقدس زندگی زن است. این نشان می‌دهد او قرار نیست به هیچ‌چیز دیگر به‌جز سهمی که از این شراکت می‌برد فکر کند. زن آن‌قدر از مرحله پرت است که روند خلق کتاب را برعکس نام می‌برد و حتی محتوای آنچه می‌خواهد ویرایش کند برایش اهمیت ندارد. اما مهم‌ترین عضو این شراکت رمان‌نویسی چهل‌وهشت‌نه‌ساله است. وضع زندگی او نشان می‌دهد که مردی ساده‌دل و دست‌وپا‌چلفتی است، اما درعین‌حال، اعتماد‌به‌نفسی کاذب دارد. باوجود بی‌سوادی و عدم‌دانایی، که خود به آن معترف است، به خیالش می‌رسد شاهکاری در مغزش دارد که باید آن را بنویسد. نوشته‌هایش سراسر غلط ویرایشی و نگارشی است. او نماینده‌ی کسانی است که توهم استعداد دارند.
نویسنده سه شخصیت اصلی را کنار یکدیگر قرار می‌دهد تا نمونه‌ای کوچک بسازد از اجتماعی که در آن زندگی می‌کند. او فرزند دهه‌ی شصت آمریکاست؛ دورانی که بر مدار وعده‌های بزرگ، اما خیلی از مواقع، توخالی می‌چرخید؛ زمانی که همه می‌خواستند نویسنده و هنرمند باشند و آثار سطحی بسیار زیاد بود. انعکاس این جامعه در داستان پیداست.
براتیگان خدای آمیختن داستان با چاشنی طنز تلخ و گروتسک است. تضاد میان دانش و ادعای مرد در نوشتن رمان نمونه‌ای از همین طنز است. این موضوع هم مخاطب را می‌خنداند، هم او را سرخورده می‌کند. نویسنده به‌جای این‌که مضمون شکست این سه نفر را در قالبی تلخ روایت کند، آن را با طنزی ترکیب می‌کند که خواننده را بلافاصله پس از خندیدن به تفکر وادارد. به نظر می‌رسد راوی از ابتدا می‌داند که کار قرار نیست سرانجامی داشته باشد و هرچه پیش می‌رود، بیشتر به بیهودگی کار پی می‌برد، اما واکنشی نشان نمی‌دهد؛ وضعیتی شبیه تراژدی آمیخته با طنز که با شوخی‌های زبانی همراه نیست. این موضوع در باطن ماجرا طنزی تلخ می‌سازد؛ خنده‌ی تلخی که بیشتر از آن‌که بخنداند تفکر می‌آفریند.
ویژگی دیگر داستان ابزوردیسم یا پوچ‌انگاری آن است. سه نفر بر سر چیزی که وجود ندارد، پیمان شراکت می‌بندند؛ کاری به‌نظر خنده‌دار و بیهوده که معنایی ندارد و آدم‌هایی که به ثمره‌ی تلاشی که می‌خواهند انجام دهند فکر نمی‌کنند و به‌جای تمرکز روی خلق داستان نتیجه را قطعی می‌دانند؛ انگار که مسیر روشنی را برعکس طی کنند. این وارونگی جلوه‌‌ی دیگری از ابزوردیسم است. در باطن خنده‌ای که داستان به لب مخاطب می‌نشاند، این حقیقت تلخ به چشم می‌خورد که خیلی از کارها روالی چنین وارونه و بی‌معنی را طی می‌کنند. این‌جاست که طنز تلخ و ابزوردیسم در داستان گره می‌خورند و ترکیبی از هردو در غلط‌های املایی نویسنده‌ی رمان به چشم می‌خورد.
فضاسازی و توصیف‌های نویسنده قابل‌توجه هستند. او باوجود این‌که ساده می‌نویسد به جزئیات توجه ویژه‌ای دارد. این اندازه جزئی‌نگری در داستانی مینمالیستی، همراه جمله‌‌هایی ساده و روان قابل‌تحسین است. همان‌طورکه نویسنده به ریزه‌کاری‌های بااهمیت توجه دارد، جزئیات بیهوده را دور می‌ریزد؛ مسئله‌ی مهمی که در تناسب ریتم داستان نقش مؤثری دارد.
داستان پایانی باز، اما قابل‌پیش‌بینی دارد: داستانی نوشته نخواهد شد. پوچی به ناکامی می‌انجامد. شاهکار نویسنده در جمله‌ی پایانی روایت دیده می‌شود؛ جمله‌ای کنایی و پرمفهوم که هرگز از ذهن مخاطب بیرون نمی‌رود. براتیگان در این اثر کوتاه، مانند بقیه‌ی آثارش، درس‌های زیادی برای یادگیری خواننده دارد؛ آموزه‌هایی که هر دو جنبه‌ی ادبی و معنایی را شامل می‌‌شود. برای ادامه‌ی مطالعه‌ی آثار ریچارد براتیگان رمان‌های «صید قزل‌آلا در آمریکا»، «در قند هندوانه» و «رؤیای بابل» به علاقه‌مندان سبک نوشتاری او پیشنهاد می‌شود.


1. 1/3, 1/3, 1/3 (1971).
2. Richard Brautigan (1935-1984).

گروه‌ها: 3 ̸ 1، 3 ̸ 1، 3 ̸ 1- ریچارد براتیگان, اخبار, تازه‌ها, جمع‌خوانی, کارگاه داستان دسته‌‌ها: 3 ̸ 1، 3 ̸ 1، 3 ̸ 1, جمع‌خوانی, داستان غیرایرانی, داستان کوتاه, ریچارد براتیگان, کارگاه داستان‌نویسی

تازه ها

برای اولین و هزارمین‌‌ بار

زنی که پرواز را دوست داشت

تعلیق در خلأ؛ چرا داستان «گم شدن یک آدم متوسط» ناتمام می‌ماند؟

ساختار سیال یا مغشوش؟ تحلیل و نقد ساختاری روان‌شناختی داستان «شام شب عید»

«شام شب عید» با دسر کابوس و خیال هم مزه نداشت

لینک کده

  • دوشنبه | گزیده جستارها و ...
  • ایبنا | خبرگزاری کتاب ایران
  • ایسنا | صفحه‌ی فرهنگ و هنر

پیشنهاد ما

درخت سیاست بار ندارد