- تعداد صفحات: 545
- موضوع: رمان فارسی
- انتشارات: نشر چشمه
- نوبت چاپ: چهارم
- نوع جلد: شمیز
- شابک: 978-6220108269
«برلینیها» تازهترین اثرِ داستانی کاوه فولادینسب است که نشر چشمه در زمستان ۱۴۰۰ آن را منتشر کرده. رمانِ برلینیها قصهی یک نویسندهی جوان و همسرش است در شهر برلین. نویسندهای که مشغولِ نوشتن یک رمان است با درونمایهی سیاسی و اجتماعی و بهواسطهی آن، با بسیاری از ایرانیهای ساکن آلمان دیدار میکند و رازهایی درمییابد. از سویی زنی سر راه این مرد قرار میگیرد که معادلات زندگیاش را بر هم میزند و از سوی دیگر برخی دنبال دزدیدن و امحای نوشتههای او هستند. رمان، با وقایعی رازآلود و آدمهایی که هر کدام چیزی را پنهان میکنند، متصل میشود به سرنوشت چند نسل از ایرانیها. رمانی که در آن زمان باید کمی کُندتر شود تا راوی بفهمد چه کسانی از آنسوی پنجره و در شب او را نگاه میکنند…
بخشی از رمان را بخوانیم: «هوا تاریک است و آسمان سیاه. از ماه و ستارهها خبری نیست؛ زیر ابرها مدفون شدهاند. شهر غرق هیاهوست و لبریزِ غوقا، که ناگهان صدای چهار انفجار پشت سر هم همهچیز را متوقف میکند. چند لحظه یا کمتر جهان در سکوت فرومیرود و بعد خوشههای شرارههای بنفش و سبز و قرمز و آبی در آسمان میشکفند. کُلدِالزه در تلألو نورافشانها رنگین میشود. سرها، همه، میگردد رو به آسمان. چند صدای انفجار دیگر و باز شکفتن شرارههای رنگین، مردم هلهله میکنن و باز انفجارهایی دیگر. شب سال نو است. درختها با ریسههای نورانی ستارهباران شدهاند، تا جای خالی ستارههایی را پر کنند که میبایست در آسمان باشند و نیستند. بوی دود پیچیده توی شهر؛ انگار چهارشنبهسوری باشد، که نیست، اما اشتیاق آستانهی سال نو همهجای دنیا یکی است؛ تهران یا برلین فرقی ندارد، آدمها نو شدن را دوست دارند؛ چه در زمهریر زمستان باشد، چه در گلباران دلبرانهی بهار. کنار این هیاهو و اشتیاق اما، زیر پوست شهر خبرهای دیگری هم هست. مردی هراسان پشت سرش را نگاه میکند.»