کاوه فولادی نسب

وبسایت شخصی کاوه فولادی نسب

  • کاوه فولادی نسب
  • یادداشت‌ها، مقاله‌ها و داستان‌ها
  • آثار
  • اخبار
  • گفت‌وگو
  • صدای دیگران
  • کارگاه داستان
    • جمع‌خوانی
    • داستان غیر ایرانی
    • داستان ایرانی
  • شناسنامه
  • Facebook
  • Instagram
کانال تلگرام

طراحی توسط وبرنو

اندر احوالات یک مدرس – 6 (تلخ و شیرین)

15 نوامبر 2012

احتمالاً یکی از مخالفای سرسخت و جدی مقوله تفکیک جنسیتی منم. برای این امر دلایلی دارم که دست‌کم برای خودم قابل‌پذیرش و منطقی‌ان: من امروز زندگی زناشویی خوبی دارم، همسرم رو دوست دارم و اون هم همین‌طور. باهم کار می‌کنیم و باهم چرخ زندگی رو می‌گردونیم و توی زندگی‌مون درست‌وحسابی هم‌مسیریم. و نکته آخر این‌که […]

گروه‌ها: اندر احوالات یک مدرس

اندر احوالات یک مدرس – 5 (اون تابستون سرد)

8 نوامبر 2012

ما بچه‌های دهه‌های پنجاه و شصت آدمای خاطره‌بازی هستیم. کافیه چرخی توی اینترنت بزنیم و ببینیم چه‌عالمه عکس و نوشته هست که داره خاطره‌های دهه شصت رو زنده می‌کنه؛ از اون عکسی که یه نوار کاست و یه مداد شیش‌گوش رو گذاشته کنار هم و زیرش نوشته «بچه‌های نسلای آینده هیچ‌وقت نمی‌فهمن رابطه این دوتا […]

گروه‌ها: اندر احوالات یک مدرس

اندر احوالات یک مدرس – 4 (راستی قربان شغل شریف شما چیه؟)

1 نوامبر 2012

یکی از شیوه‌های برقراری روابط اجتماعی توی فرهنگ ما اینه که درباره شغل همدیگه سؤال کنیم: «راستی قربان شغل شریف شما چیه؟» در جواب همچین سؤالی من معمولاً نمی‌گم داستان‌نویس، روزنامه‌نگار یا منتقد ادبی. چندباری لبخند ترحم‌آمیز ملت رو -وقتی خودم رو این‌طور معرفی کرده‌م- دیده‌م و چندان دوست ندارم دوباره ببینمش. بعضی‌هام هستن که […]

گروه‌ها: اندر احوالات یک مدرس

اندر احوالات یک مدرس – 3 (از سینمای پلیسی / جنایی تا پارودی)

25 اکتبر 2012

امروزِ روز دانشجوهایی که حوصله یادداشت‌برداری سر کلاس رو ندارن، از تکنیکای مختلفی برای عقب نموندن از قافله استفاده می‌کنن؛ اگه اصلاً اهل فکر کردن به قافله و عقب نموندن و مسایلی از این دست باشن. بعضیا از همون تکنیک قدیمی کپی گرفتن جزوه دیگران استفاده می‌کنن. اینا معمولاً دیر می‌یان سر کلاس و همین‌طور […]

گروه‌ها: اندر احوالات یک مدرس

اندر احوالات یک مدرس – 2 (یه خازن بزرگ)

18 اکتبر 2012

  گاهی اوقات یه فکری مثل بختک می‌افته به جونم و مثل خوره روحم رو می‌خوره و می‌تراشه؛ نه در انزوا، که با عرض شرمندگی از محضر صادق‌خان هدایت، معمولاً آدم منزوی‌ای نیستم. اسمش رو گذاشته‌م «احساسِ مورد استفاده ابزاری قرار گرفتن». جای بدِ قضیه اینجاست که این احساس معمولاً توسط دانشجوهای سابقی ایجاد می‌شه […]

گروه‌ها: اندر احوالات یک مدرس

اندر احوالات یک مدرس – 1 (کُنده با لبخند گنده)

11 اکتبر 2012

اواسط ترم بود. قرار بود دانشجوهام مطالعات‌شون رو به‌صورت کنفرانس ارائه بدن و بخشی از نمره‌ی پایان ترم‌شون رو بگیرن؛ به قول خودشون، نقداً بگیرن! بهشون گفته بودم که پیش از شروع کلاس مقدمات رو فراهم کنن تا بتونیم از زمان کلاس‌مون بهترین و بیشترین استفاده رو ببریم. توی کلاس که رفتم به‌نحو تعجب‌برانگیزی دیدم […]

گروه‌ها: اندر احوالات یک مدرس

  • « صفحه قبلی
  • 1
  • …
  • 4
  • 5
  • 6

تازه ها

آنتی اپیفنی

جادوگر واقعی مادر است

عصیان جو و فریادهای بی‌صدای جک

داستانی برای بیدار شدن پدر و دختر

چیزهای راستکی

لینک کده

  • دوشنبه | گزیده جستارها و ...
  • ایبنا | خبرگزاری کتاب ایران
  • ایسنا | صفحه‌ی فرهنگ و هنر

پیشنهاد ما

درخت سیاست بار ندارد