شش ماه و نیم پیش اولین «مدایح بیصله» منتشر شد. در توضیحِ پیش از متنِ آن اولین شماره نوشتم «امیدوارم این «مدایح بیصله» باعث رنجشخاطر اشخاص حقیقی و حقوقی نشود. میخواهم در این یادداشتها اصناف و کَسان را خطاب قرار دهم و بابت کارهایی که کردهاند، میکنند و حتی بویش میآید که خواهند کرد، ازشان […]
مدایح بیصله ۲۳ / یک ذهن زیبا
هیچکس مثل شما نمیتواند از گودرز شقایقی بگوید (همینجا توی پرانتز باید بگویم که دلم میخواست میتوانستم یادی هم از شقایق گودرزی بکنم؛ اما دیدم نه جرأت رویارو شدن با فمینیستهایی را دارم که ممکن بود فریاد «آی بازهم تبعیض جنسیتی» سر بدهند، و نه توان مقابله با تندروهایی را که ممکن بود به استفاده […]
مدایح بیصله ۲۲ / این سربلندان آزمون پلیگراف
پلیگراف… بله پلیگراف… اشتباه نکنید، این یکجور دوربین نیست، البته چی بگویم، بیشباهت هم به دوربین نیست. دوربین قیافه آدمهای را نشان میدهد، پلیگراف درون آدمها را. چرا حاشیه میروم بیخود؟ پلیگراف همان دستگاه دروغسنج خودمان است؛ که الحق و والانصاف این روزها چقدر هم کاربرد میتواند داشته باشد، و پته بعضیها را چقدر خوب […]
مدایح بیصله ۲۰ / نشان درجه یک خلاقیت
آقا اصلاً درستش همین است. یک نفر دانشجو -با این همه شور و شوق جوانی، با این همه انرژی تخلیهنشده- چرا باید وقتش را پشت میز تلف کند؟ پس فعل بامسما و شریف «دودر کردن» را برای کی و برای کِی درست کردهاند؟ بعد هم با این همه حرفی که درباره بهرهوری زده میشود، اصلاً […]
مدایح بیصله ۱۹ / سوبژکتیویته در حد اعلا
هگل بندهخدا دویست سال پیش وقتی داشت درباره سوبژکتیویته حرف میزد، نمیدانست مردمانی در شرق میانه کمی آنورتر از بینالنهرین به وجود خواهند آمد که سوبژکتیویته را به حد اعلا خواهند رساند و آن ایده قرار گرفتن انسان در مرکز عالم و اتکا به آگاهی فردی برای قرائت واقعیت را تمام و کمال اجرایی خواهند […]
مدایح بیصله ۱۸ / نیم دانگ صدا، هشت دانگ رو
آقا دست زیاد شده، بس که مدام همه نشستند گفتند «هنر نزد ایرانیان است و بس» و بعد هم با استناد به گفته حکیم توس از توی آستینشان درآوردند که «هر ایرونیای -هیچ هنری نداشته باشه- دستکم دو دانگ صدا رو که دیگه داره…» حالا دیگر همه شدهاند خواننده؛ انگار که دورخیز کرده باشند برای […]
مدایح بیصله ۱۷ / مطالعه نمیکنم، عمل میکنم
«جون حاجی کافیه لب تر کنی… میدم کریم عرقگیر و ممد دستمالکش زیزیغمیزیغش رو بریزن کف پاساژ…» چه ادبیاتی، بهبه. این را یکی از دوستهام توی مترو توی گفتوگوی میان دوتا از رفقای بدنکار شنیده بود و وقتی تعریف میکرد، مو بر اندامم راست شده بود از این زبان جذاب. راستی راستی اینهایی که میگویند […]
مدایح بیصله ۲۱ / انتخاب اصلح یعنی انتخاب شما
انتخاب اصلح انتخاب اصلح که میگویند یعنی انتخاب شما. نه اینکه خودتان موضوع انتخاب باشیدها؛ که البته تازگیها مُد شده و میشوید گاهی و شاهکار هم میکنید. اما نه، منظورم این نیست. منظورم شغلی است که شما انتخاب کردهاید. البته جز این هم توقع نمیرفته و نمیرود. از قدیم گفتهاند «عقل سلیم در بدن سالم […]
مدایح بیصله ۱۶ / هنرمندان چندظرفیتی
کی میتواند منکر شود شما از مهمترین آدمهایی هستید که هر کسی در زندگی و مردگیاش با آنها روبهرو میشود؟ آدم خانهاش را -بهترین معمار شهر هم که طراحی کرده باشد- بالأخره روزی ممکن است عوض کند، مدل موهاش را -کار بهترین آرایشگر و پیرایشگر شهر هم که باشد- حتماً یک روز عوض میکند، دندانی […]