نویسنده: افرا جمشیدی
جمعخوانی داستان کوتاه «لکهها»، نوشتهی زویا پیرزاد
زویا پیرزاد از نویسندگان دغدغهمند در حوزهی جایگاه اجتماعی زنان است و همواره ردپای پررنگی از مشکلات و آسیبهای زنان در نوشتههایش دیده میشود. دربارهی چگونگی پرداختن پیرزاد به این حوزه اختلافنظرهای زیادی وجود دارد. از دیدگاه بخشی از منتقدان، اصرار مدام در خلق دوقطبیای متضاد برای بررسی پدیدهای اجتماعی و بیان فریادگونهی آن، باعث کاهش تأثیرگذاری اثر میشود. اینها آثار زویا پیرزاد را نوشتههایی فمینیسمزده دانستهاند که بهجای عمق بخشیدن، در ورطهی شعار افتاده. ازطرفی، این شیوهی پرداختن به مسئله مورد قبول بخش زیادی از نویسندگان و روشنفکران جامعه نیز بوده. بسیاری زویا پیرزاد را نویسندهای پیشگام در حوزهی حقوق اجتماعی زنان میدانند که بهاقتضای زمانهی قلم خود، نگاهی دقیق و نکتهسنج به موضوع زنان دارد.
مجموعهداستان «طعم گس خرمالو» ازجمله آثار اوست که نقش مسائل زنان در آن پررنگ و سایهای از آسیبهای اجتماعی زنان در کل داستانهای آن جاری است. داستان کوتاه «لکهها» اولین اثر از این مجموعه است و روایت زندگی زنی بهنام لیلا. لیلا پس از مدتی دوستی، با علی ازدواج میکند. علی که چندان علاقهای به ازدواج نداشته بوده، پس از اصرار لیلا برای شروع رسمی زندگی مشترک، نتوانسته خودش را با شرایط جدید و مردِ خانه شدن تطبیق دهد. داستان مشکلات زندگی مشترک لیلا را موازی با رابطهی رؤیا و حمید (دوستان لیلا و علی) بیان و بهنوعی مقایسهای کمرنگ در ذهن خواننده ایجاد میکند. لیلا که همیشه شخصیتی مطیع داشته، همواره توسط مادرش به سمتوسویی هل داده شده و بهشکلی وابسته، متناسب با ساختار ذهنی او تصمیم گرفته. این وابستگی حالا در رابطهی لیلا با همسرش، علی و حتی با دوستش، رؤیا دیده میشود. علی که بهناچار تن به ازدواج داده، تبدیل به مردی لاابالی شده که خیانت هم میکند. فشارهایی تحمیلی به لیلا، باعث تشدید وسواس او میشود؛ وسواسی که پیش از ازدواج نشانههایی از آن دیده میشد، حالا بهشکل وسواس شدید به لکه نمود پیدا میکند. بعد از خواندن کتابی دربارهی راههای از بین بردن لکهها و با تشویق رؤیا، لیلا به آموزش و تشکیل کلاسهای آموزشی سوق پیدا میکند. از بین بردن لکههای مختلف از روی سطوح، دریچهی جدیدی برای پاک کردن لکهها و آسیبهای زندگی، پیش روی لیلا قرار میدهد که در پایان داستان باعث تصمیم بزرگ لیلا برای زندگیاش میشود.
میتوان گفت که داستان بیش از آنکه روایتی از زندگی لیلا باشد، داستان لکههاست؛ لکههایی که بهشکل مسائل و مشکلات مختلف فردی یا اجتماعی در زندگی افراد رخ میدهد و گاهی پاک کردنشان نیازمند تغییری عمیق در نگرش فرد است. آنچه بیشتر از هر نکتهای در خوانش داستان به چشم میآید، روایت داستان در قالب تکههایی پازلمانند است؛ تکههایی جداگانه که باوجود وقوع در مقاطع مختلف زمانی، با حفظ انسجام ساختار و در خدمت درام داستانی به کار گرفته شدهاند. هرکدام از این خردهروایتها بار معنایی بخشی از داستان را به دوش میکشند؛ بهطورمثال همان بخش ابتدایی داستان در کنار معرفی اسم شخصیتها، بهنوعی نمایشگر جایگاه و طبقهی اجتماعی خانوادهی لیلاست. ازسویدیگر نشان میدهد باوجود اینکه لیلا و علی هنوز نامزد نکردهاند، مادر لیلا آنها را نامزدِ هم معرفی میکند. بررسی تمام این قسمتها (که در بیستونه بخش مختلف بیان شده)، لایههایی بیشتری از زندگی لیلا را نمایان میکند؛ از روابط او با علی گرفته -که نشان میدهد علی را نمیتوان مقصر قطعی دانست- تا نگرش خود لیلا به جایگاهش در جامعه. زویا پیرزاد بهنوعی با دیدگاه فلوبری، داستانش را به نگارش درآورده و تلاش کرده بخشهای مختلف آن را مثل تابلوهایی پشتهم ترسیم کند تا به تصویر نهایی داستان برسد؛ دیدگاهی که موفق عمل کرده و توانسته خواننده را تا انتها با خود همراه کند.