کاوه فولادی نسب

وبسایت شخصی کاوه فولادی نسب

  • کاوه فولادی نسب
  • یادداشت‌ها، مقاله‌ها و داستان‌ها
  • آثار
  • اخبار
  • گفت‌وگو
  • صدای دیگران
  • کارگاه داستان
    • جمع‌خوانی
    • داستان غیر ایرانی
    • داستان ایرانی
  • شناسنامه
  • Facebook
  • Instagram
کانال تلگرام

طراحی توسط وبرنو

تا درختی دوباره زاده شود

27 آگوست 2022

نویسنده: منصوره محمدصادق
جمع‌خوانی داستان کوتاه «سپرده‌به‌زمین»، نوشته‌ی بیژن نجدی


نجدی در داستان «سپرده‌به‌زمین» پیوندگاهی میان شعر و داستان می‌سازد و بدون کاستن از اندوه تأثیرگذار حاکم بر داستان، جهان روایتش را به تشبیهات و استعارات آهنگین شعر می‌آراید. این هم‌افزایی درکنار توجه به جزئیات، ذهن خواننده را برای رویارویی با داستانی غریب و خلق شخصیت‌هایی که در مواجهه با مشکلی تکراری به‌نحوی متفاوت عمل می‌کنند، آماده می‌کند. تسلط نویسنده بر دو عرصه‌ی شعر و داستان و توانایی او در تلفیق خیال و واقعیت نقطه‌قوت داستان است که به خواننده کمک می‌‌کند تا عملکرد شخصیت‌ها را با تمام غرابتش باور کند. گرچه شاید آمیزش این دو عرصه به ذائقه‌ی تمامی مخاطبان ادبیات داستانی خوش نیاید و به کار گرفتن زبان شعر در داستان‌های نجدی افراط در احساسا‌تی‌گری تعبیر شود، اما به نظر می‌‌رسد شیفتگی نجدی به شعر تاحدی بوده که نمی‌‌توانسته از لذت این طبع‌آزمایی در روایت‌های داستانی‌اش چشم‌پوشی کند.
نجدی در داستان «سپرده‌به‌زمین» از همان آغاز، پیش‌فرض‌های ذهن خواننده را از زندگی زوجی سال‌خورده با آشنایی‌زدایی کلمات به چالش می‌کشد و او را وا‌می‌دارد که برای مکاشفه‌ی بیشتر همراه داستان شود. نویسنده، که خود با علم ریاضی آشناست، داستان را مانند الگوریتمی مرحله‌به‌‌مرحله پیش می‌‌برد تا در نقطه‌ی پایان، ابهامی از حل مسئله در ذهن خواننده باقی نماند: زوجی که برای نام‌گذاری فرزندی که ندارند بگومگو می‌کنند و کودکی که فقدانش هم‌زمان که آن‌دو را از یکدیگر دور کرده، گرمی خیالش آن‌ها را به‌هم پیوند می‌دهد، زنی که آرزو می‌کند کاش یکی از درخت‌ها پسرش بود، مردی که به آب آویزان از پوستش نگاه می‌کند، ملیحه‌ای که اختلال خواب دارد و با تزریق دکتر به خواب می‌‌رود، طاهری که در حمام فکر می‌کند پیری پوستش به حوله چسبیده و زنی که مدام در خیالش پیر و جوان می‌‌‌شود، همه‌‌وهمه، در خدمت پایان‌بندی داستان و ضربه‌ای‌اند که نویسنده به منطق ذهن واقع‌گرای مخاطب زده‌؛ ضربه‌ای که داستان را پرکشش و مخاطب را به‌شدت درگیر کرده، اما نویسنده با چیره‌دستی در پرداخت شخصیت‌ها آرام‌آرام خواننده را همراه می‌کند تا جایی که بپذیرد جسد بی‌نام‌و‌نشانی که به زمین سپرده شده، می‌توانسته فرزندی باشد که طاهر و ملیحه سال‌هاست در آرزوی داشتنش بوده‌اند؛ فرزندی که مثل قطاری دور، گرچه آمدن و رفتنش هرگز دیده نمی‌شود، اما تأثیرش در داستان به چشم می‌آید و همه‌چیز به‌واسطه‌ی این آمدن و رفتن است که شکل می‌گیرد.
گذارهای به‌کار‌رفته در زمان و مکان داستان سهل‌و‌ممتنع به نظر می‌آید و نجدی هفته‌ها و ماه‌ها را با مهارت به‌هم می‌دوزد. جمعه‌ی زمستان با بخاری هیزمی‌اش به یکشنبه‌ای در دل تابستان با باد توت‌پزانش بدل می‌شود و از دل این گذار به‌ظاهر ساده، زندگی تکراری و دغدغه‌ای که ماه‌هاست ذهن زوج داستان را درگیر کرده، نشان داده می‌شود. فضاسازی‌های ملموس داستان هم به‌ کمک گذارهای زمانی می‌آید. خانه، دهکده، درمانگاه و گورستان، به‌خوبی در ذهن مخاطب تصویر می‌شوند و انقطاعی در همراهی خواننده نمی‌افتد. در‌واقع این چرب‌دستی نویسنده است که با حس‌آمیزی متبحرانه، روایتی را باورپذیر می‌کند که با اندکی مسامحه می‌توانست چه به‌جهت غلظت زبان شاعرانه‌اش و چه به‌‌دلیل گسست در منطق خواننده، تبدیل به اثری ضعیف و غیر‌قابل‌باور شود. ازهمین‌روست که خواننده‌ی داستان نجدی حتی اگر شیفته‌ی نوع روایت داستان و توصیفات شاعرانه‌ی نویسنده و زبان بدیع او نشود، دست‌کم به این حقیقت اذعان می‌کند که با اثری کم‌نظیر و متفاوت روبه‌رو شده و به‌راحتی نمی‌تواند رد‌پای طاهر و ملیحه را در‌ خاطرش انکار کند.

گروه‌ها: اخبار, تازه‌ها, جمع‌خوانی, سپرده‌به‌زمین - بیژن نجدی, کارگاه داستان دسته‌‌ها: بیژن نجدی, جمع‌خوانی, داستان ایرانی, داستان کوتاه, سپرده‌به‌زمین, کارگاه داستان‌نویسی

تازه ها

ساختار سیال یا مغشوش؟ تحلیل و نقد ساختاری روان‌شناختی داستان «شام شب عید»

«شام شب عید» با دسر کابوس و خیال هم مزه نداشت

یک روز فشرده

مردی در آستانه‌ی فصلی سبز

دلبستگی و رنج

لینک کده

  • دوشنبه | گزیده جستارها و ...
  • ایبنا | خبرگزاری کتاب ایران
  • ایسنا | صفحه‌ی فرهنگ و هنر

پیشنهاد ما

درخت سیاست بار ندارد