کاوه فولادی نسب

وبسایت شخصی کاوه فولادی نسب

  • کاوه فولادی نسب
  • یادداشت‌ها، مقاله‌ها و داستان‌ها
  • آثار
  • اخبار
  • گفت‌وگو
  • صدای دیگران
  • کارگاه داستان
    • جمع‌خوانی
    • داستان غیر ایرانی
    • داستان ایرانی
  • شناسنامه
  • Facebook
  • Instagram
کانال تلگرام

طراحی توسط وبرنو

عبور از قهرمانی

۶ خرداد ۱۴۰۳

نویسنده: مرضیه جعفری
جمع‌خوانی داستان کوتاه «زندگی پنهان والتر میتی۱»، نوشته‌ی جیمز تربر۲


جیمز گروور تربر کارتونیست و از داستان‌نویسان بزرگ معاصر آمریکا و جهان است که او را بعد از مارک تواین، بزرگ‌ترین طنزنویس آمریکایی می‌دانند. تربر جزئیاتی از زندگی انسان امروزی را به نقد می‌کشد که کمتر مورد توجه قرار گرفته. «زندگی پنهان والتر میتی» یکی از داستان‌های اوست که می‌توان آن را از دیدگاه روان‌شناختی، مورد نقد و بررسی قرار داد و با آگاهی از بعضی ساحت‌های نقد روان‌شناختی، به فهم بهتری از آن رسید. والتر میتی، شخصیت اصلی داستان، فردی ا‌ست که ظاهراً در زندگی واقعی بی‌عرضه، حقیر و ناتوان است. براساس همین کاستی‌ها و احساس بی‌اهمیتی، او با توسل به تخیل راهی برای جبران کاستی‌ها و حقارت‌های خود می‌جوید. «زندگی پنهان والتر میتی» داستان انسانی است که برای تجربه‌ی کیفیتی دیگر از زندگی واقعی به خیال، این دنیای بی‌پایان، پناه می‌برد. این زندگی‌های انتخابی خیالی از واقعیت و زندگی زیسته‌اش برنیامده، بلکه همین رؤیاها هم از رؤیا بیرون آمده‌اند.
عمل داستانی در «زندگی پنهان والتر میتی» بسیار مختصر است: والتر در فاصله‌ی زمانی‌ای که همسرش را به آرایشگاه می‌رساند تا وقتی دنبالش برود، قرار است چند خرید برایش انجام دهد. این تمام روایت ظاهری داستان است. شخصیت والتر میتی در ادبیات نماد شده؛ نمادی برای نشان دادن ضعف شخصیتی؛ نماد کسی که برای فرار از واقعیت به خیال پناه می‌آورد. این شخصیت اگر به‌عنوان مکانیزم روانی در رؤیا خیال‌پردازی نمی‌کرد، حقیر می‌شد، ولی در روند داستانی حاضر متوجه می‌شویم که دارد علیه شرایط موجود عصیان می‌کند. اکنون شخصیت داستان حقیر نیست، بلکه ضعیف است؛ چون یک مکانیزم روانی دارد. شخصیت توسری‌خور شخصیتی است که هیچ عکس‌العملی نشان نمی‌دهد، اما شخصی که دارد روایت می‌کند، دارد عصیان می‌کند، دست به عمل می‌زند و دیگر توسری‌خور نیست. این شخصیت علی‌رغم ضعیف بودن، ذوق و ایده دارد و همین ایده‌پردازی‌ها به کمکش می‌آید.
او در رؤیاهایش اقتدار و تسلط بر اطرافیان و رهبری آن‌ها را برای خود تصویر می‌کند. در دنیای واقعی تسلط بر جزئی‌ترین امور هم به عهده‌ی همسرش است و والتر حتی دور از او هم از خواسته‌هایش سرپیچی نمی‌کند. نشانه‌ی بارز این مفهوم در صحنه‌ای است که همسرش می‌گوید دستکش به دست کند. او بلافاصله پس از دور شدن همسر دستکش را از دستش درمی‌آورد و به‌نوعی نافرمانی می‌کند، اما زمانی نمی‌گذرد که با دیدن پلیس دوباره دستکش را می‌پوشد؛ گویی پلیس نگهبان و جایگزین همسرش است و همه‌چیز زیر نظارت و کنترل همسرش اداره می‌شود. در خیالاتش همیشه تسلط بر پیشرفته‌ترین تکنولوژی‌های خاص آن صحنه و خیال به‌وضوح به چشم می‌آید (دستگاه‌های جنگی، هواپیماها، تجهیزات پزشکی و…).
جیمز تربر تناقضی بین زندگی‌ای که به آن دچاریم و زندگی‌ای را که خواستار آنیم نشان می‌دهد. داستان میان واقعیت و خیال در رفت‌وبرگشت است. مرز این واقعیت و خیال واضح و روشن است و نویسنده هیچ تلاشی برای محو کردن این مرزها در هم ندارد. خواننده در ابتدا دچار تردید می‌شود که این صحنه‌ها خیال است یا فلش‌بکی به خاطرات گذشته. آغاز داستان هیچ نشانه‌ای برای تشخیص خیال یا روزهای گذشته‌ی زندگی وجود ندارد. در صحنه‌ی پزشک بودن والتر میتی، با توجه به خیالی‌ بودن تمام نشانه‌ها و اسم بیماری‌ها و داروها و دستگاه‌ها، خواننده به‌وضوح متوجه در فکر‌و‌خیال بودن والتر می‌شود. دلیل دیگری که به خواننده کمک می‌کند صحنه‌های خیالی را دریابد، صدای ثابت «پوکه تا، کویپ، پوکه تا» است که به‌شکل موتیفی در این صحنه‌ها حضور دارد.
بهانه‌ی روایت داستان همان اوایل ازطرف همسرش آشکار می‌شود که می‌گوید: «مثل این‌که امروز از آن روزهاست» و ما تنها با همین جمله متوجه حال روانی ناخوش والتر می‌شویم. والتر حالش خوش نیست، و امروز که این داستان روایت می‌شود حالش از هر روزی ناخوش‌تر است. کمی بعد همسرش می‌گوید کاش دکتر زودتر او را ببیند و به‌نوعی بر بهانه‌ی روایت صحه می‌گذارد و درادامه می‌گوید خودش دست‌به‌کار خواهد شد و به‌محض رسیدن به خانه برایش درجه خواهد گذاشت. والتر حقیقی مردی ناتوان است که از عهده‌ی کمترکاری به‌درستی برمی‌آید. از پارک کردن اتومبیلش عاجز است، لیست ساده و کوتاه خرید را فراموش می‌کند و…
در بیشتر مواقع شیفت صحنه‌ای از خیال به عینیت یا برعکس به‌دلیل جزئیات مرتبطی که در صحنه‌ی بعد وجود دارد صورت می‌گیرد. داستان با خیال آغاز می‌شود و در خیال نیز به پایان می‌رسد. این بار او آگاهانه به خیال می‎رود و به خیال رفتن خود را به همسرش اعلام می‌کند و در آخرین خیالش مقابل جوخه‌ی آتش می‌ایستد. این واضح‌ترین مفهوم برای نیستی و فنای والتر است. او که در رؤیاهایش همیشه قهرمان بوده، حالا خود را منتظر مرگ می‌بیند و به خودکشی خودخواسته‌ای برمی‌خیزد. والتر قهرمان دیگر حتی در رؤیاها نیز قهرمان نیست؛ پایانی بسیار اندوه‌بار بر زندگی خیالی پرشکوه والتر میتی بزرگ. او دیگر از قهرمانی عبور کرده.
شاید از نگاهی دیگر این تصمیم بر پایان آگاهانه‌ی رؤیاها و ورود قهرمانانه به دنیای واقعی باشد. شاید پایان داستان شروعی به زندگی آگاهانه و رویارویی با کشمکش‌های زندگی باشد. شاید به‌نظر تغییری در عمل داستانی صورت نگرفته باشد، اما درحقیقت تحولی در شخصیت اصلی روی داده. او از قهرمان بودن در خیال دست برداشته و غرق شدن در دنیای ناامیدی خود را پذیرفته. در نظر خواننده والتر همچنان قهرمان است، قهرمانی که با «پوکه‌ تا»یش همیشه در ذهن می‌ماند. او هنرمندی ا‌ست که بین دنیای خیال‌انگیز و گرم رؤیا و دنیای سرد و سخت واقعی پل زیبایی آفریده و دست ما را می‌گیرد و از روی این پل بارها از این سمت به آن سمت عبور می‌دهد. ما در این رفت‌و‌برگشت‌ها حتی اگر به هیچ هم نرسیم، خاطره‌ی این عبور را تا همیشه در ذهن‌مان زنده نگه خواهیم داشت.


۱. The Secret Life of Walter Mitty (1939).
۲. James Thurber (1894-1961).

گروه‌ها: اخبار, تازه‌ها, جمع‌خوانی, زندگی پنهان والتر میتی - جیمز تربر, کارگاه داستان دسته‌‌ها: جمع‌خوانی, جیمز تربر, داستان غیرایرانی, داستان کوتاه, زندگی پنهان والتر میتی, کارگاه داستان‌نویسی

تازه ها

امتناع آخرین معجزه بود

مغازه‌ی معجزه

فراموشی خود در سایه‌ی نگاه دیگری

باری بر دوش

درباره‌ی تغییر شخصیت‌ها در داستان «تعمیرکارِ» پرسیوال اورت

لینک کده

  • دوشنبه | گزیده جستارها و ...
  • ایبنا | خبرگزاری کتاب ایران
  • ایسنا | صفحه‌ی فرهنگ و هنر

پیشنهاد ما

درخت سیاست بار ندارد