کاوه فولادی نسب

وبسایت شخصی کاوه فولادی نسب

  • کاوه فولادی نسب
  • یادداشت‌ها، مقاله‌ها و داستان‌ها
  • آثار
  • اخبار
  • گفت‌وگو
  • صدای دیگران
  • کارگاه داستان
    • جمع‌خوانی
    • داستان غیر ایرانی
    • داستان ایرانی
  • شناسنامه
  • Facebook
  • Instagram
کانال تلگرام

طراحی توسط وبرنو

کشیش‌جیمز و سه نگاه

۲۰ مرداد ۱۴۰۳

نویسنده: علی حسین‌پور
جمع‌خوانی داستان کوتاه «خواهرها۱»، نوشته‌ی جیمز جویس۲


داستان «خواهرها» نوشته‌ی جیمز جویس یکی از داستان‌های مجموعه‌ی «دوبلینی‌ها»ست. داستان‌های جویس، به‌طورکلی، تصویری از زندگی شهر دوبلین در قرن بیستم را به تصویر می‌کشند و معمولاً در محیط‌های شهری و با تمرکز بر زندگی روزمره، انسان‌ها و مشکلات اجتماعی نقش‌آفرینی می‌کنند. جویس در این داستان‌ها از سبک نوشتاری واقع‌گرایانه استفاده می‌کند و موضوعاتی مانند انزوا، تحقیر و تلاش برای فهم وجود را مورد بررسی قرار می‌دهد. در این داستان خاص، کشیش‌جیمز که پدرفلین هم نامیده شده، نماینده‌ی طرز تفکر خاصی است؛ طرز تفکری که با مذهب، سنت و حتی مفهوم پیری عجین شده. توجه کنید که کشیش مسما به نام نویسنده است و شاید در مرگ او و اتمام چیزی در پیرامون او دو نگاه غالب وجود داشته باشد: نگاهی که عموی راوی و کاترپیره به او دارند و می‌تواند گذری نسبی از تفکرات سنتی تلقی شود. آن‌ها اعتقاد دارند مسائلی که کشیش با آن دست‌وپنجه نرم می‌کند چیز چندان ارزشمندی نیست که راوی نوجوان درگیر آن شود. درمقابل، زن‌عموی راوی و خواهرهای کشیش هستند که اتفاقاً شرایط را برای ارتباط هرچه بیشتر راوی فراهم می‌کنند. آن‌ها با نگاه خود، اغلب به ‌دنبال حفظ و حتی ارزش بخشیدن به کشیش هستند. چنانچه بنابه ‌گفته‌ی جویس، دوبلین را یک جهان‌شهر بدانیم که مسائل آن قابل‌تعمیم نسبی به مسائل جامعه‌ی جهانی است، می‌توان این نوع رابطه را به روابط اغلب خانواده‌ها بسطش داد. پدرومادری که سعی در تربیت فرزند دارند، در تلاشند که او را رها از چهارچوب تعریف‌شده و یا درمقابل، متعهد به آن به بار بیاورند. فارغ از ارزش‌گذاری هریک از این دو نگاه، این تقابل به‌خوبی در داستان «خواهرها» به‌ تصویر کشیده شده.
نگاه راوی به کشیش در انتها قابل‌تأمل است. راوی که از مصاحبت کشیش‌جیمز لذت می‌برده، پس از فوتش احساس آزادی می‌کند. او جسد کشیش را درحال لبخند زدن تصور می‌کرده، اما وقتی او را می‌بیند هیچ اثری از لبخند نمی‌یابد. صحبت‌های عمو او را به‌هم می‌ریزد و در خانه‌ی کشیش محو صحبت خواهرها می‌شود. او در آستانه‌ی کشف بزرگی قرار گرفته؛ کشفی به بزرگی شکستن جام؛ شکستنی که کشیش را به درون اتاق اعتراف می‌کشاند و درحالی‌که می‌خندد، عالم خویش را فروریخته می‌بیند. در این‌جاست که حرکت و پویایی در داستان دیده می‌شود. چهار چرخ‌دنده را تصور کنید که هریک نماینده‌ی یکی از نگاه‌های یادشده (کشیش، عمو و کاترپیره، زن‌عموی راوی و خواهرهای کشیش و راوی) باشند. این چهار چرخ‌دنده ایستا نیستند و دندانه‌به‌دندانه درهم چفت می‌شوند و به حرکت می‌افتند. چرخ‌دنده‌ی کشیش با تلنگری که از جام می‌گیرد، سیستم را به حرکت می‌اندازد؛ حرکتی که شاید درجهت نگاه عمو و کاترپیره است. خواهرها نیز در دیالوگ‌های پایانی داستان دچار دگرگونی ارزشی خفیفی می‌شوند. اما بیشترین تغییر مربوط به راوی است. او که با یک حرف عمو، شب از شدت خشم نمی‌تواند درست بخوابد، با حرف خواهرها، پس از آخرین دیالوگ‌شان :«انگار یه‌جای کار می‌لنگید» چه اتفاقی برایش افتاد؟ داستان در این نقطه‌ی حیاتی تمام می‌شود. بارها از لذت مطالعه‌ی اثری که فاجعه یا نقطه‌ی اوج آن بیرون دایره‌ی روایی‌اش است لذت برده‌ام. این‌جا نیز نقطه‌ی اوج پس از این دیالوگ در ذهن راوی می‌بایست اتفاق بیفتد. در داستانی که نویسنده‌اش شهره به خلق آثار سیال ذهن است، از ذهن راوی در آستانه‌ی تحول محروم می‌مانیم؛ گویی زبان از بیان آن قاصر است.


۱. The Sisters (1914).
۲. James Joyce (1882-1941).

گروه‌ها: اخبار, تازه‌ها, جمع‌خوانی, خواهرها – جیمز جویس, کارگاه داستان دسته‌‌ها: جمع‌خوانی, جیمز جویس, خواهرها, داستان غیرایرانی, داستان کوتاه, کارگاه داستان‌نویسی

تازه ها

امتناع آخرین معجزه بود

مغازه‌ی معجزه

فراموشی خود در سایه‌ی نگاه دیگری

باری بر دوش

درباره‌ی تغییر شخصیت‌ها در داستان «تعمیرکارِ» پرسیوال اورت

لینک کده

  • دوشنبه | گزیده جستارها و ...
  • ایبنا | خبرگزاری کتاب ایران
  • ایسنا | صفحه‌ی فرهنگ و هنر

پیشنهاد ما

درخت سیاست بار ندارد