کاوه فولادی نسب

وبسایت شخصی کاوه فولادی نسب

  • کاوه فولادی نسب
  • یادداشت‌ها، مقاله‌ها و داستان‌ها
  • آثار
  • اخبار
  • گفت‌وگو
  • صدای دیگران
  • کارگاه داستان
    • جمع‌خوانی
    • داستان غیر ایرانی
    • داستان ایرانی
  • شناسنامه
  • Facebook
  • Instagram
کانال تلگرام

طراحی توسط وبرنو

قطاری به مقصد فروپاشی!

۲۷ مرداد ۱۴۰۳

نویسنده: سما کاسه‌گرها
جمع‌خوانی داستان کوتاه «تصادف قطار۱»، نوشته‌ی توماس مان۲


توماس مان یکی از چهره‌های مهم و نویسندگان تأثیرگذار قرن بیستم است. ‌مان در زندگی پرفرازونشیب خود و به‌دنبال آن اختلاف‌هایی که با حزب ناسیونال‌سوسیالیست داشت، مجبور به مهاجرت از آلمان شد و به آمريکا و سپس سوئیس رفت و تا پایان عمر خود در آن‌جا سکونت گزید. او در آثار و سخنرانی‌هایش به نقد حزب نازی و فاشیسم هیتلری می‌پرداخت و مواضع ضدبشری و نژادپرستانه‌ی هیتلر را مورد حمله قرار می‌داد. داستان «تصادف قطار» توماس مان روایتی ا‌ست از تزلزل و فروپاشی نهاد قدرت و نظام سرمایه‌داری؛ داستانی نمادین که در آن قطار درحال‌حرکت جامعه‌ی آلمانی به مقصد صنعتی شدن و پیشرفت، ناگهان با بر هم خوردن تعادل یا می‌توان گفت با وقوع جنگ‌جهانی، دچار واژگونی می‌شود و هرآنچه این نظام درحال مدرن شدن در خیال خام خود می‌پرورانده، از بین می‌رود‌.
نویسنده با بیانی طنزگونه در لایه‌های زیرین داستان، درواقع فروپاشی این نظام طبقاتی و اشراف‌زادگی را به تصویر کشیده؛ نظامی که خود در ابتدای داستان از آن با عنوان پدر، نظم، قدرت و امنیت نام ‌برده بوده. اشراف‌زاده‌ی متکبر داستان که با رفتاری اهانت‌آمیز مأمور قطار را از خود می‌راند تا سگش را در کوپه‌ی درجه‌یک خود کنارش داشته باشد، در قطار بعدی که در آن دیگر خبری از این نظام طبقاتی نیست و همه‌ی مردم از فقیر و غنی در یک سالن همگانی کنار هم نشسته‌اند، با در دست داشتن بلیت بی‌ارزش درجه‌یک خود و بدون حضور سگ عزیزش، کنار اقشار فرودست جامعه می‌نشیند. این قطار دوم را که پس از واژگونی قطار مردمان فرادست می‌رسد و نظم و آسایش موقت سرنشینان را فراهم می‌کند، می‌توان نماد قطار انقلاب یا دولت جدید در نظر گرفت. در این قطار جدید یا دولت ازراه‌رسیده، لااقل برای مدتی کوتاه هم که شده نظام طبقاتی مفهومی ندارد و همه‌ی افراد جامعه، چه اشراف‌زاده چه توده‌ی مردم، در یک سطح قرار می‌گیرند و از امکانات مشابه برخوردار می‌شوند؛ همان‌طورکه پیرزنی را که آرزویش نشستن در کوپه‌ی درجه‌یک بوده می‌بینیم که با اشراف‌زاده‌ی اداواطواری کنار هم نشسته‌اند.
توماس مان نویسنده‌ای که خود از طبقه‌ی اشراف بود، در داستان «تصادف قطار» با نگاهی متضاد به این طبقه ‌‌نگریسته و آن‌ را باز‌نمایانده. ازطرفی به فروپاشی قدرت طبقه‌ی اشراف و نظام سرمایه با طنز و ریشخند پرداخته شده و ازسویی‌دیگر تزلزل و ناپایداری قدرت و نظم و امنیت که در ابتدای امر موردتفاخر راوی بود، با حسرت و اندوه همراه شده. درپایان داستان راوی‌ـ‌نویسنده، که احتمالاً خود مان است و شاهد ماجرای بر هم خوردن تعادل قطار زندگی آلمانی، بیان می‌کند که: «خب، این تصادف قطاری است که من دیدم. به‌هرحال یک بار باید تصادف قطاری را دید؛ ریاضی‌دان‌‌ها هرچه می‌خواهند بگویند. من حالا ديگر فرصت آن را دارم که در تصادف دیگری جان به ‌در برم»؛ گویی این تصادف برای راوی‌ـ‌نویسنده نقطه‌ی عطف و تحولی در زندگی بوده، طوری‌که نگاه او را به روند زندگی و مسائل اجتماعی دگرگون کرده.
نویسنده‌ی شاهدِماجرا به جایی می‌رسد که می‌بیند آنچه قطعی و پایدار می‌پنداشته، می‌تواند در چشم‌به‌هم‌زدنی فروبریزد و همه‌ی جایگاه‌های اجتماعی با آمدن قطار بعدی و تحول در نظام سیاسی، متلاشی شود. آن آسودگی‌خاطر و خوش‌خیالی که در کنج دنج کوپه‌ی درجه‌یک، سیگاری بر لب او آورده بود، توهمی بیش نبوده؛ چراکه تمام آن تجملات و امنیت ظاهری در لحظه‌ای ناپدید شدند‌. راوی پس از تصادف قطار راوی قبل‌ازتصادف نیست. او دیگر تجربه دارد؛ تجربه‌ی درک ناپایداری همه‌چیز. پس اگر تصادف دیگری هم اتفاق بیفتد، فرصت آن را دارد که جان سالم به در برد.


۱. Railway Acciden (1907).
۲. Thomas Mann (1875-1955).

گروه‌ها: اخبار, تازه‌ها, تصادف قطار – توماس مان, جمع‌خوانی, کارگاه داستان دسته‌‌ها: تصادف قطار, توماس مان, جمع‌خوانی, داستان غیرایرانی, داستان کوتاه, کارگاه داستان‌نویسی

تازه ها

امتناع آخرین معجزه بود

مغازه‌ی معجزه

فراموشی خود در سایه‌ی نگاه دیگری

باری بر دوش

درباره‌ی تغییر شخصیت‌ها در داستان «تعمیرکارِ» پرسیوال اورت

لینک کده

  • دوشنبه | گزیده جستارها و ...
  • ایبنا | خبرگزاری کتاب ایران
  • ایسنا | صفحه‌ی فرهنگ و هنر

پیشنهاد ما

درخت سیاست بار ندارد