کاوه فولادی نسب

وبسایت شخصی کاوه فولادی نسب

  • کاوه فولادی نسب
  • یادداشت‌ها، مقاله‌ها و داستان‌ها
  • آثار
  • اخبار
  • گفت‌وگو
  • صدای دیگران
  • کارگاه داستان
    • جمع‌خوانی
    • داستان غیر ایرانی
    • داستان ایرانی
  • شناسنامه
  • Facebook
  • Instagram
کانال تلگرام

طراحی توسط وبرنو

اخبار اُدِسا

28 سپتامبر 2024

نویسنده: زهرا فرخی
جمع‌خوانی داستان کوتاه «دی ‌گراسو1»، نوشته‌ی ایساک بابل2


آنچه تئاتر اُدِسا را دگرگون می‌کند، درحقیقت شهر ادسا را دگرگون می‌کند. زندگی سراسر ماجرا و سختی ایساک بابل می‌طلبد داستان «دی ‌گراسو» را از دریچه‌ی نگاه نویسنده‌ای دغدغه‌مند ببینیم. او که از انفعال جامعه خسته شده، به ‌دنبال حرکت و فعل است؛ حرکت و فعلی دور از بندهای انسان و درجهت نپذیرفتن سلطه. بابل در این داستان با طرح خشونتی عجیب، به تمنای رهایی و آزادی و گذر از تسلیم و بی‌ارادگی درمقابل ظلم می‌پردازد. همچنین با بیان این مفهوم در قالب امری هنری، تأثیر هنر را بر جامعه نیز مورد تأکید قرار می‌دهد.
برای درک داستان بابل باید نمایشی را که در ابتدای داستان اجرا می‌شود، بررسی کنیم. نمایش سه شخصیت اصلی دارد: زنی ضعیف که بی‌جا می‌خندد و در جایی‌ که باید حرف بزند، سکوت می‌کند. چوپانی ضعیف که نگران و بی‌حرکت است و مدت زیادی از نمایش را دراز کشیده. و جوان نیرنگ‌باز شهری که درصدد است دختر را اغوا و از چوپان جدا کند. او موفق هم می‌شود؛ اما چوپان که نقش آن را دی گراسو باز می‌کند، در وسط نمایش کاری دور از ذهن و عادت انجام می‌دهد. مخاطب منتظر است مرد چوپان کم‌توان سرنوشت خود را بپذیرد، اما با حرکتی ورق برمی‌گردد و مرد دشمن خود را می‌کشد. در سکوت و آرامش شهر، قهرمانی با شمایل وسترنی ظاهر می‌شود و گلوی فرد شرور را می‌برد و خونش را می‌مکد. مسئله‌‌ی اصلی این صحنه بیش از آن‌که دفاع مشروع باشد، گرفتن انتقام و بعد لذت بردن از آن است.
به‌طور کلی به نظر می‌رسد بیش از هرچیز، مسئله‌ی منفعل نبودن و داشتن اراده برای نویسنده مهم بوده؛ اما به‌هرحال نمی‌توان خشونت را مذمت نکرد. نمایش اجراشده حرکت و موجی را در شهر ایجاد می‌کند: هم هنر ورشکسته جان می‌گیرد و هم خیابان‌ها. اما راوی بلیت‌فروش همچنان ناراحت است. ساعت پدرش را پیش ارباب بداخلاقش، نیک شوارتس، گرو گذاشته و نمی‌تواند پس بگیرد؛ غمی که باعث می‌شود او از رونق کار و شهر لذتی نبرد.
عمل دی ‌گراسو در نمایش موجی از بیداری وجدان را نیز به همراه دارد؛ یعنی هنر تأثیر خود را بر اذهان مردم شهر گذاشته. زن شوراتس که شمایلی عجیب‌وغریب دارد با دیدن آخرین نمایش مرد چوپان، سؤال‌هایی از خود و زندگی‌اش می‌پرسد و خشونت و بی‌محبتی همسرش را زیر سؤال می‌برد و درادامه وقتی راوی را درحال گریه می‌بیند، ساعت او را از شوهرش پس می‌گیرد. پس از آن داستان به هفت خط درخشان انتهایی خود می‌رسد: جوانی که از اندیشه و اضطرابی رها شده و دیگر مجبور نیست به‌خاطر چیزی فرار کند، به آرامش‌خاطر دست پیدا می‌کند و در لحظه و حال، شهر و اطراف خود را به وضوحی که تا آن‌موقع ندیده بوده، ساکت، زیبا و غیرقابل‌وصف می‌بیند.


1. Di Grasso (1937).
2. Isaac Babel (1894-1940).

گروه‌ها: اخبار, تازه‌ها, جمع‌خوانی, دی‌ گراسو – ایساک بابل, کارگاه داستان دسته‌‌ها: ایساک بابل, جمع‌خوانی, داستان غیرایرانی, داستان کوتاه, دی ‌گراسو, کارگاه داستان‌نویسی

تازه ها

زنبورهای بی‌کندو

راهی برای بقا

زنبورها همیشه به خانه برمی‌گردند

بررسی ویژگی وحدت در عین کثرت در داستان «زنبورها؛ بخش اول»

تولید یک کتاب واقعی

لینک کده

  • دوشنبه | گزیده جستارها و ...
  • ایبنا | خبرگزاری کتاب ایران
  • ایسنا | صفحه‌ی فرهنگ و هنر

پیشنهاد ما

درخت سیاست بار ندارد