کاوه فولادی نسب

وبسایت شخصی کاوه فولادی نسب

  • کاوه فولادی نسب
  • یادداشت‌ها، مقاله‌ها و داستان‌ها
  • آثار
  • اخبار
  • گفت‌وگو
  • صدای دیگران
  • کارگاه داستان
    • جمع‌خوانی
    • داستان غیر ایرانی
    • داستان ایرانی
  • شناسنامه
  • Facebook
  • Instagram
کانال تلگرام

طراحی توسط وبرنو

برگه‌ی تابعیتم کو؟

8 فوریه 2025

نویسنده: مهرداد خوشبختی
جمع‌خوانی داستان ‌کوتاه «سخنرانی1»، نوشته‌ی آیزاک باشویس سینگر2


داستان «سخنرانی» درباره‌ی مردی است که مهیای ارائه‌ی سخنرانی خوش‌بینانه‌ای درباره‌ی زبان ییدیش ــ زبان کهن یهودیان ــ می‌شود. داستان پی‌رنگ ساده‌ای دارد: مردی مهیای سفری می‌شود که در آن قرار است درباره‌ی زبان ییدیش سخنرانی کند. دو نفر به استقبالش می‌آیند. شب در خانه‌ی آن‌ها می‌خوابد و اواسط شب متوجه می‌شود یکی از میزبان‌هایش ــ پیرزن ــ مرده. اما این پی‌رنگ ساده چنان هنرمندانه ساخته‌و‌پرداخته شده که به‌تمامی حرفی را می‌زند که باید بزند؛ آن‌هم به‌شکلی به‌شدت جذاب و سرگرم‌کننده و با خلق صحنه‌هایی تصویری و ناب. راوی داستان ازطریق آماده شدن برای سخنرانی، به‌نوعی آماده‌ی رجوع مجدد به خاطراتی می‌شود که برایش ناخوشایند است. سخنرانی مسئله‌ی اصلی نیست؛ مسئله‌ی اصلی مسئله‌ی بازگشت راوی به هویتی است که درحال از دست رفتن بوده. داستان درباره‌ی رجوع است؛ رجوع مدام به خاطرات روزگار سخت و ازاین‌طریق بازیافتن مجدد خود. از زمانی ‌که سخنران داستان ــ که به اختصار ن نامیده می‌شود ــ به ایستگاه می‌رسد، با دیدن مادر و دختری که به استقبالش آمده‌اند، تداعی خاطرات برایش آغاز می‌شود و هرچه پیش می‌رود این تداعی‌ها ادامه پیدا می‌کند.
او با دیدن پیرزنی ناتوان و دختری که دهاتی بودنش را حفظ کرده و با لهجه‌ای که از خیلی وقت پیش به گوشش نخورده صحبت می‌کند و خیابان‌ها و بوهایی که استشمام می‌کند به یاد زادگاهش و خاطراتی که اکثراً ناخوشایند و حتی دردآورند می‌افتد. مردی که بعد از گذشت سال‌ها، زندگی دیگری را برای خودش ساخته، کسی که تابعیت آمریکا را دارد و غرق در رؤیای آمریکایی است، با سوار شدن به قطار، آدم‌ها و رفتارشان برایش عجیب است. در نظرش با هیچ‌کس شباهتی ندارد و با همه فرق می‌کند. مدام به این فکر می‌کند که دیگران چقدر با جهان ذهنی او فاصله دارند و انگار هیچ‌کس دغدغه‌ای شبیه به او ندارد؛ انگار هیچ‌کس یادش نیست هیتلر که بوده و چه‌کارهایی کرده؛ انگار همه درد را فراموش کرده‌اند. مرد در مونترال ــ شهری که قرار است در آن سخنرانی کند ــ با سرمای شدیدی روبه‌رو می‌شود. شرایط کم‌کم سخت و ازقضا مهمان خانه‌ای می‌شود که این شرایط سخت را هرچه ‌بیشتر تجربه کند. در خانه‌ی پیرزن ــ صحنه‌ی مرکزی داستان ــ تختی که زهوارش دررفته، پنجره‌هایی که سرما را عبور می‌دهند، وسیله‌ی گرمایشی‌ای که کار نمی‌کند و… عناصری هستند که راوی را هرچه بیشتر به یاد گذشته‌اش می‌اندازند. تا جایی‌که اذعان می‌کند: «هیچ کارگردان تئاتری نمی‌توانست چنین صحنه‌ای از فلاکت زادگاهم را به این خوبی بازسازی کند.»
تمام این شرایط و این فضاسازی بی‌نظیر سینگر، راوی را در تنگنایی قرار می‌دهند که با مرگ ناگهانی پیرزن به اوج می‌رسد. تنگنا از این هم بحرانی‌تر می‌شود و درست در زمانی‌که دختر پیرزن برای آوردن کمک خانه را ترک می‌کند، راوی در اوج تداعی روزگار گذشته‌اش، با پیرزن که یکی از بازماندگان اردوگاه‌های کار اجباری است، تنها می‌شود؛ گویی راوی در اردوگاه قرار می‌گیرد و در مجاورت با جنازه‌ای از یکی از همین اردوگاه‌ها، خودش را همان‌جا احساس می‌کند. به‌بیان‌دیگر، سینگر، به‌ویژه در این داستان‌، گذشته را بستری برای تعریف هویت می‌داند. خاطرات مانند آینه‌ای حقیقتی پنهان را برای راوی روشن می‌کنند، اما هم‌زمان باعث می‌شوند او در چرخه‌ای بی‌پایان از حسرت، درد و جست‌وجو گرفتار شود. این چرخه نه‌تنها نمادی از گیر افتادن در زمان است، بلکه اشاره‌ای به ناتوانی انسان در پذیرش تغییر و گذر زمان هم دارد؛ راوی‌ای که بین هویت گذشته‌ و زندگی فعلی‌اش به‌عنوان نویسنده‌ای آمریکایی‌تبار در کشمکش است. او علی‌رغم این‌که از احساس امنیت آمریکایی ‌بودن سود می‌برد، گذشته‌‌ی پردردورنجش رهایش نمی‌کند و به او یادآوری می‌کند که فلاکت در تاروپود زندگی عده‌ای برای همیشه باقی خواهد ماند.
خاطرات در جهان سینگر تنها یادآور روزهای گذشته نیستند؛ بلکه عنصر سازنده‌ی هویت فردی‌اند. شخصیت‌های سینگر، به‌ویژه راویانش، اغلب ازطریق مرور خاطرات به تعریف خود و جایگاه‌شان در جهان می‌پردازند. آن‌ها برای یافتن معنا در حال، به گذشته بازمی‌گردند؛ زیرا گذشته همان جایی است که ارزش‌ها، باورها و تجربه‌های فردی شکل گرفته‌اند. این خاطرات همچون پلی، راوی را به زمان‌ها و مکان‌هایی که دیگر وجود ندارند، متصل می‌کنند و به او امکان می‌دهند تا تصویری جامع‌تر از خود و تاریخش بسازد. بااین‌حال، این پل به‌جای ایجاد تعادل میان گذشته و حال، راوی را در زمان متوقف می‌کند. او با عبور از این پل به‌سمت گذشته، قادر به برگشتن از آن نیست و در نقطه‌ای میان گذشته و حال گرفتار می‌شود. این وضعیت حس تعلیق و درجازدگی‌ای را ایجاد می‌کند که در بسیاری از آثار سینگر ازجمله همین داستان به چشم می‌خورد. در آثار سینگر، به‌ویژه داستان «سخنرانی» خاطرات هم‌زمان نمادی از آگاهی و اسارت برای فردند. این تناقض نمایانگر طبیعت دوگانه‌ی انسان است: ازیک‌سو، نیاز به درک خود ازطریق گذشته دارد و ازسوی‌دیگر، تحمل محدودیتی که این نگاه به گذشته ایجاد می‌کند، برایش دشوار است. راوی در تلاش است تا میان این دو جنبه تعادل برقرار کند، اما اغلب در این تناقض غرق می‌شود. این دیدگاه نشان می‌دهد که چگونه گذشته می‌تواند هم مایه‌ی شناخت و هم مانع رشد باشد.
آیزاک باشویس سینگر نشان می‌دهد که انسان به‌طور اجتناب‌ناپذیری با گذشته‌اش پیوند خورده. این پیوند هم پلی است که او را به تاریخ و هویتش متصل می‌کند و هم زندانی که مانع از آزادی او برای تجربه‌ی حال و آینده می‌شود. این تقابل جوهره‌ی نگاه سینگر به روان انسان را شکل می‌دهد و پیچیدگی روابط میان زمان، هویت و خاطرات را به‌زیبایی نمایان می‌کند. در داستان «سخنرانی» اما راوی‌‌ـ‌نویسنده در مقابله با خاطرات و گذشته‌اش به سکون و شکلی از آرامش می‌رسد؛ آرامش و صلحی نیم‌بند که بخشی از آن مایه گرفته از پیدا شدن برگ هویتی راوی است که تابعیت آمریکایی‌اش را نشان می‌دهد و بخش دیگری نشئت گرفته از برگشتن کسی از جهان تاریخی‌اش و هویت یهودی او: «بینل، من تنهات نمی‌ذارم. به روح مادرت قسم…»


1. The Lecture (1967).
2. Isaac Bashevis Singer (1904-1991).

گروه‌ها: اخبار, تازه‌ها, جمع‌خوانی, سخنرانی - آیزاک باشویس سینگر, کارگاه داستان دسته‌‌ها: آیزاک باشویس سینگر, جمع‌خوانی, داستان غیرایرانی, داستان کوتاه, سخنرانی, کارگاه داستان‌نویسی

تازه ها

مشترک موردنظر در دسترس نمی‌باشد

خداحافظ ای عزیز‌ترین

در ستایش میل

خوانشی استعاری از داستان کوتاه «کارم داشتی زنگ بزن»

خوانشی میان‌رشته‌ای از پی‌رنگ بلوغ دخترانه در داستان کوتاه «فلامینگو»

لینک کده

  • دوشنبه | گزیده جستارها و ...
  • ایبنا | خبرگزاری کتاب ایران
  • ایسنا | صفحه‌ی فرهنگ و هنر

پیشنهاد ما

درخت سیاست بار ندارد