کاوه فولادی نسب

وبسایت شخصی کاوه فولادی نسب

  • کاوه فولادی نسب
  • یادداشت‌ها، مقاله‌ها و داستان‌ها
  • آثار
  • اخبار
  • گفت‌وگو
  • صدای دیگران
  • کارگاه داستان
    • جمع‌خوانی
    • داستان غیر ایرانی
    • داستان ایرانی
  • شناسنامه
  • Facebook
  • Instagram
کانال تلگرام

طراحی توسط وبرنو

سقف‌هایی برای یک خانم نویسنده

۱۱ اسفند ۱۴۰۳

نویسنده: سمیه لطف‌‌‌محمدی
جمع‌خوانی داستان ‌کوتاه «دفترکار۱»، نوشته‌ی آلیس مونرو۲


آلیس مونرو نویسنده‌ای است که به مسائل زنان توجه ویژه‌ای نشان می‌دهد. در داستان‌های او اگر مرد به‌جای شخصیت زن قرار بگیرد، داستان قابل‌روایت نیست یا ماجرا به‌شکل کنونی‌اش پیش نمی‌رود. در داستان «دفترکار» نیز مونرو سراغ زن نویسنده‌ای رفته که می‌خواهد دفترکاری داشته باشد. مونرو از همان ابتدا سقف شیشه‌ای را که زنان بالای سر خود می‌سازند، نشان می‌دهد. او به‌‌درستی اولین سنگی را که بر سر راه زنان قرار می‌گیرد، مانعی می‌داند که خود می‌سازند و به آن باور دارند. خانم نویسنده معتقد است خواستن دفترکار جسورانه و ناممکن است. برای او حتی بیان نویسنده بودنش سخت است. مونرو انگار با جملاتش به‌مرور، سقف شیشه‌ای بالای سر شخصیت داستانش را برای خواننده ظاهر می‌کند. او نشان می‌دهد که وقتی زنی نویسنده بودن خودش را با کلماتی نظیر زیادی گستاخانه، دروغ و سخت‌باور توصیف می‌کند، به‌یقین عوامل درونی و بیرونی‌ای وجود دارند که سبب شده‌اند حتی خود او نیز نتواند به شغلش باور داشته باشد. او بلافاصله از واکنش دیگرانی حرف می‌زند که زن از نویسنده بودنش برای‌ آن‌ها گفته و حتی برای مطرح ‌کردن درخواست خود از همسرش به توضیح‌های قلمبه‌سلمبه متوسل ‌شده. مونرو زنانگی را با خانه یکی می‌کند و جدایی آن‌ها را غیرممکن می‌خواند. این در حالی است که شوهرش سنگی جلوِ پایش نمی‌اندازد، اما برای پذیرش پیشنهادش شرط می‌گذارد. خانم نویسنده بازهم فکر می‌کند آرزویش نابه‌جاست و برآورده نمی‌شود و مونرو می‌گوید آرزوهای گران‌قیمت زنان راحت‌تر برآورده می‌شود تا آنچه به هویت اجتماعی و شغل‌شان بستگی دارد. درواقع با این جمله نشان می‌دهد توجه به ظواهر برای زنان در جامعه بیشتر موردپذیرش است تا فعالیت‌های اجتماعی وابسته به فکر و فرهنگ.
خانم نویسنده آپارتمانی را به‌عنوان دفترکار می‌پسندد. حالا مانع بعدی سر بر آورده: مرد صاحبخانه‌ای که حدوحدود خودش را نمی‌شناسد، به‌بهانه‌های مختلف مزاحم کار زن می‌شود و سعی می‌کند با هدیه‌هایی او را در رودربایستی قرار دهد. زن تا آن‌جا که برایش ممکن است تحمل می‌کند، اما زمانی می‌رسد که دیگر تاب نمی‌آورد و شرایط موجود را تغییر می‌دهد. در این‌جا نویسنده‌ی داستان محیط اجتماعی و مردان جامعه را که می‌توانند سقف دیگری بر سر راه رشد زنان باشند، به‌خوبی نشان می‌دهد. این نکته نیز جالب‌توجه است که به نظر می‌رسد خانم نویسنده به‌اجبار تسلیم رفتار‌های صاحبخانه شده، اما در ادامه می‌بینیم که قصد او سازگاری با شرایط و بردباری بوده. مونرو پیش از ورود مرد صاحبخانه به داستان ابتدا شخصیت او را در پرتره‌ای نشان می‌دهد و خودنمایی و اضطرابش را ازطریق ذهن خانم نویسنده می‌سازد و پررنگ می‌کند. فضاسازی ساختمان بسیار جالب است.
آقای مالی یا همان مرد صاحبخانه، داشتن سوژه‌هایی برای داستان را بهانه می‌کند تا بتواند هر بار به دفترکار خانم نویسنده وارد شود. آقای مالی نماینده‌ی همه‌ی مردانی است که چیزی به‌نام حریم خصوصی را نمی‌شناسند یا به‌‌عمد مرزبندی را رعایت نمی‌کنند. مونرو از او شخصیتی می‌سازد که از بیماری روانی رنج می‌برد. او از مستأجر قبلی نیز توهماتی می‌بافد و به‌عنوان موضوع داستان به خانم نویسنده ارائه می‌دهد. شگرد آقای مالی ایجاد حس ترحم در فرد مقابل است و تاحدی نیز موفق می‌شود. زن که ابتدا راه مدارا را برای روبه‌رو شدن با مرد سنجیده، حالا سعی می‌کند به‌روش بی‌توجهی با او مقابله کند، اما سرانجام مرد کار را به آن‌جا می‌رساند که زن دربرابر ظلمی که بر او می‌رود واکنش نشان ‌می‌دهد. لحظه‌‌ای که راوی عطای داشتن دفترکار در ساختمان آقای مالی را به لقایش می‌بخشد، کمک خانم مالی به بردن وسایل بسیار قابل‌توجه است. او که انگار تقدیری قطعی را در سکوت اجرا می‌کند، نماینده‌ی همه‌ی زن‌هایی است که آزار رفتاری جامعه با هم‌نوعان‌شان را می‌بینند ولی اعتراضی نمی‌کنند و با خاموشی به آن گردن می‌نهند. باوجوداین اپیفنی رخ می‌دهد. رشدی در شخصیت خانم نویسنده اتفاق می‌افتد. او در یک لحظه این توانایی را پیدا می‌کند تا سقف‌هایی را که مانع قد کشیدنش هستند خراب کند. جمله‌ی پایانی داستان بسیار محکم و واضح از زبان خانم نویسنده گفته می‌شود. او حالا به حق خود آشناست و قاطعانه آن را بیان می‌کند.
شخصیت‌پردازی آلیس مونرو از راوی داستانش جزء نقاط‌ قوت داستان است. خانم نویسنده شخصیتی آرام و متین دارد؛ زنی که درمقابل آنچه بر او رنج وارد می‌کند در درجه‌ی اول مدارا و سپس سکوت و بی‌توجهی را برمی‌گزیند، اما درنهایت وقتی طاقتش هم طاق می‌شود طغیان نمی‌کند. او راحتی خود را در این می‌بیند که از آن محیط برود تا بتواند آرامشش را حفظ کند. مونرو تغییر و تحول شخصیت داستانش را به‌خوبی می‌سازد. واضح است خانم نویسنده‌ای که از ساختمان آقای مالی بیرون می‌آید با زن نویسنده‌ای که به آن‌جا وارد شده بوده بسیار تفاوت دارد. راوی بی‌خیال داشتن دفترکار نمی‌شود، بلکه قصد دارد پس از مدتی دوباره برای خودش دفتری بگیرد. این مسئله نشان می‌دهد که شخصیت داستان مونرو علاوه‌بر سایر ویژگی‌هایی که او برایش ساخته و پرداخته، زنی مقاوم و مصمم است. آلیس مونرو در این روایت نیز مثل همه‌ی داستان‌هایش حقیقتی عمیق را از دل ماجرایی به‌ظاهرساده بیرون می‌کشد و نشان می‌دهد. داستان «دفترکار» می‌تواند داستان همه‌ی زنانی باشد که یک اتفاق باعث تغییر نگرش آن‌ها نسبت به خود و پیرامون‌شان شده.


۱. The Office (1975).
۲.
Alice Munro (1931-2024).

گروه‌ها: اخبار, تازه‌ها, جمع‌خوانی, دفترکار - آلیس مونرو, کارگاه داستان دسته‌‌ها: آلیس مونرو, جمع‌خوانی, داستان غیرایرانی, داستان کوتاه, دفترکار, کارگاه داستان‌نویسی

تازه ها

امتناع آخرین معجزه بود

مغازه‌ی معجزه

فراموشی خود در سایه‌ی نگاه دیگری

باری بر دوش

درباره‌ی تغییر شخصیت‌ها در داستان «تعمیرکارِ» پرسیوال اورت

لینک کده

  • دوشنبه | گزیده جستارها و ...
  • ایبنا | خبرگزاری کتاب ایران
  • ایسنا | صفحه‌ی فرهنگ و هنر

پیشنهاد ما

درخت سیاست بار ندارد