کاوه فولادی نسب

وبسایت شخصی کاوه فولادی نسب

  • کاوه فولادی نسب
  • یادداشت‌ها، مقاله‌ها و داستان‌ها
  • آثار
  • اخبار
  • گفت‌وگو
  • صدای دیگران
  • کارگاه داستان
    • جمع‌خوانی
    • داستان غیر ایرانی
    • داستان ایرانی
  • شناسنامه
  • Facebook
  • Instagram
کانال تلگرام

طراحی توسط وبرنو

مونرو و اَتوود؛ دو روی یک سکه

1 مارس 2025

نویسنده: سحر خوش‌گفتار ملیح
جمع‌خوانی داستان ‌کوتاه «دفترکار1»، نوشته‌ی آلیس مونرو2


آلیس مونرو در داستان «دفترکار» با همان لحن آرام و دقیقی که مخصوص خودش است، تصویری از دنیای زنان ترسیم می‌کند؛ زنانی که استقلال را می‌خواهند اما مدام با موانع نامرئی روبه‌رو می‌شوند. شخصیت اصلی داستان زنی است که می‌خواهد نویسنده شود، اما زندگی در خانه‌ای سنتی و جامعه‌ای که زن را در چهارچوب‌های مشخصی می‌بیند، تمرکز و آزادی عمل را از او گرفته. او فکر می‌کند اگر یک دفتر کوچک برای خودش داشته باشد، همه‌چیز درست می‌شود، اما خیلی زود درمی‌یابد که استقلال فقط داشتن مکانی فیزیکی نیست؛ بلکه چیزی است که مدام از بیرون و حتی از درون تهدید می‌شود. مونرو با سبک خودش، بدون فریاد زدن این حقیقت را مثل آینه جلوِ روی ما می‌گذارد؛ او فریاد نمی‌زند، فقط نشان می‌دهد.
یکی از جالب‌ترین جنبه‌های «دفترکار» این است که مونرو با چند صحنه‌ی ساده اما تأثیرگذار، جایگاه زنان را در نگاه جامعه ترسیم می‌کند. صحنه‌ی اول همان لحظه‌ی آغازین داستان است: شخصیت زن، درحالی‌که ذهنش درگیر نوشتن و رؤیاهایش است، پیراهن مردانه‌ای را اتو می‌کند. همین تصویر به‌ظاهرمعمولی بازتابی است از نقش سنتی زنان در خانه؛ نقشی که حتی وقتی آن‌ها به فکر پیشرفت شخصی خودشان هستند، همچنان بر دوش‌شان سنگینی می‌کند. در صحنه‌ی بعدی، همسر آقای مالی را می‌بینیم که درحال تمیز کردن دفترکار است؛ فضایی که قرار است جایی برای تفکر، تمرکز و کار باشد، اما درنهایت زن‌ها به آن به‌چشم جایی نگاه می‌کنند که باید مرتب و پاکیزه باشد. جامعه هم دقیقاً همین کار را می‌کند: زن را نه به‌عنوان صاحب این فضا، بلکه به‌عنوان مراقب و خدمتگزار آن می‌بیند. این تضاد میان زنانی که تلاش می‌کنند در دنیای حرفه‌ای جایگاهی برای خود بیابند و جامعه‌ای که همچنان آن‌ها را در نقش‌های سنتی خانگی تعریف می‌کند، یکی از همان واقعیت‌های تلخی است که مونرو بازیرکی نشانش می‌دهد. و سرانجام، در صحنه‌ی پایانی همسر آقای مالی را می‌بینیم که درحال کمک کردن است. او زنی است که با همان نگاه جامعه بزرگ شده و پذیرفته که جایگاه زن درنهایت در خدمت و حمایت از دیگران تعریف می‌شود. این سه تصویر در کنار هم تصویری از چرخه‌ای تکرارشونده را نشان می‌دهد: زنانی که می‌خواهند پیش بروند، اما در هر مرحله جامعه آن‌ها را به‌سمت همان نقش‌های سنتی بازمی‌گرداند.
حالا اگر مونرو را آینه‌ا‌ی آرام و صبور بدانیم، مارگارت اَتوود آتشی فروزان است. مونرو حقیقت را به ما نشان می‌دهد، اما اَتوود می‌خواهد زنان را تشویق کند که برخیزند، بجنگند و ساختارهای ناعادلانه را در هم بشکنند. در «سرگذشت ندیمه»، زنان نه‌تنها با سرنوشت خود روبه‌رو می‌شوند، بلکه یاد می‌گیرند برای تغییرش تلاش کنند. مونرو بیشتر به واقعیت‌های روزمره‌ی زندگی زنان می‌پردازد؛ سکوت‌هایی که فریاد می‌شوند، نگاه‌هایی که مسیر زندگی را تغییر می‌دهند. اما اَتوود از همان ابتدا به زنان می‌گوید که باید قوی باشند، که نباید تسلیم شوند. و… چطور می‌توان درباره‌ی دفترکار حرف زد و به ویرجینیا وولف و «اتاقی از آن خود» اشاره نکرد؟ وولف اولین کسی بود که این ایده را مطرح کرد که زن‌ها برای نوشتن و خلق کردن به فضایی شخصی و استقلال فکری نیاز دارند. مونرو، انگار که این ایده را برداشته باشد، نشان می‌دهد که حتی اگر او چنین فضایی را پیدا کند، بازهم جامعه رهایش نمی‌کند؛ انگار که مسئله فقط داشتن یک اتاق نیست، بلکه تغییر کلی ذهنیت اطرافیان و جامعه هم لازم است. این‌جاست که بحث فمینیسم و موج‌های مختلفش مطرح می‌شود. از همان قرن نوزدهم که زنان برای حق رأی و آموزش مبارزه کرده‌اند تا قرن بیستم که فمینیسم مدرن شکل گرفته، چیزی که همیشه اهمیت داشته آگاهی بوده. این‌که زنان نه‌تنها جایگاه واقعی‌شان را بشناسند، بلکه بدانند چطور می‌توانند برایش بجنگند. مونرو و اَتوود دو روی یک سکه‌اند: یکی نشان می‌دهد که زنان در چه شرایطی گیر افتاده‌اند و دیگری به آن‌ها می‌گوید چطور می‌توانند از این شرایط بیرون بیایند. هردو مهمند، هردو ضروری. درنهایت، چیزی که از مونرو، اَتوود، و وولف یاد می‌گیریم این است که راه‌های زیادی برای بیان حقیقت وجود دارد: یکی با سکوت‌های پرمعنی، یکی با داستان‌هایی که به آتش می‌کشند و یکی با تحلیل‌های روشنفکرانه؛ اما درهرحال، مهم این است که حرف بزنیم، بخوانیم و آگاه باشیم. هنوز هم خیلی چیزها برای تغییر دادن باقی مانده.


1. The Office (1975).
2.
Alice Munro (1931-2024).

گروه‌ها: اخبار, تازه‌ها, جمع‌خوانی, دفترکار - آلیس مونرو, کارگاه داستان دسته‌‌ها: آلیس مونرو, جمع‌خوانی, داستان غیرایرانی, داستان کوتاه, دفترکار, کارگاه داستان‌نویسی

تازه ها

ساختار سیال یا مغشوش؟ تحلیل و نقد ساختاری روان‌شناختی داستان «شام شب عید»

«شام شب عید» با دسر کابوس و خیال هم مزه نداشت

یک روز فشرده

مردی در آستانه‌ی فصلی سبز

دلبستگی و رنج

لینک کده

  • دوشنبه | گزیده جستارها و ...
  • ایبنا | خبرگزاری کتاب ایران
  • ایسنا | صفحه‌ی فرهنگ و هنر

پیشنهاد ما

درخت سیاست بار ندارد