کاوه فولادی نسب

وبسایت شخصی کاوه فولادی نسب

  • کاوه فولادی نسب
  • یادداشت‌ها، مقاله‌ها و داستان‌ها
  • آثار
  • اخبار
  • گفت‌وگو
  • صدای دیگران
  • کارگاه داستان
    • جمع‌خوانی
    • داستان غیر ایرانی
    • داستان ایرانی
  • شناسنامه
  • Facebook
  • Instagram
کانال تلگرام

طراحی توسط وبرنو

پنجره‌ای که بسته ماند

8 مارس 2025

نویسنده: الهه روحی
جمع‌خوانی داستان ‌کوتاه «پنجره‌ی جومری1»، نوشته‌ی آنیتا راو بادامی2


داستان «پنجره‌ی جومری» روایت تغییر مهمی است که در زندگی جومری پیش می‌آید؛ تغییری که به‌‌جای حرکت به‌‌سمت پیشرفت و امید، او را به پذیرش سرنوشت و محدودیت‌های زندگی هل می‌دهد. جومری در ابتدای داستان دختری جوان، سرزنده و پرازامید است، لباس‌های رنگی و شاد می‌پوشد، آواز می‌خواند و آرزو دارد روزی پنجره‌ای برای خانه‌اش بخرد. این پنجره برای او نماد استقلال و گشایش در زندگی است؛ انگار قرار است از این پنجره الهه‌ی لاکشمی برایش یک ‌دنیا شادی بیاورد و شاهزاده‌ی خوش قد‌و‌بالا از پشت آن پیدایش شود و جومری را ملکه‌ی سرزمینش کند. اما این آرزوها دربرابر واقعیت‌های تلخ زندگی شکست می‌خورند. جومری خدمتکار خانه‌ای است که مردش شش زن دارد و همسرش، مالینی، را آما صدا می‌زند. وقتی راوی داستان از جومری علت این کار پدر را می‌پرسد، جواب جالبی می‌شنود: «چون بابا شش‌تا زن دارد و اسم همه‌ی آن‌ها یادش نمی‌ماند.» این جمله نشان می‌دهد که چگونه در این فرهنگ هویت زن‌ها تحت ‌تأثیر جامعه‌ی مردسالار نابود شده. یا وقتی جومری به آما می‌گوید: «…ما هردو کلفتیم، مگه نه؟» آما ناراحت می‌شود، ولی جواب می‌دهد: «آخ، جومری، دست‌کم تو هر روز از خونه‌ت میای بیرون و برای کارت پول می‌گیری.» این دیالوگ به‌خوبی بیانگر وضعیت اجتماعی و اقتصادی زن‌هاست؛ زنانی که به‌طور ناخودآگاه تسلیم شرایط شده‌اند.
اوج داستان جایی است که جومری پس از مدت‌ها تلاش و جمع‌آوری حقوقش می‌تواند پول پنجره‌ای که آرزویش را داشته، جور کند، اما پدرش او را وادار می‌کند به ازدواج با مانگرو، باغبان خانه‌ی اربابی، تن دهد. مانگرو شغل دولتی دارد و ازنظر اجتماعی گزینه‌ای مناسب به‌ شمار می‌رود، پس دیگر کسی به ‌نظر و احساس جومری اهمیت نمی‌دهد؛ حتی اگر این احساس تنفر باشد. تصمیم‌های فردی جومری به‌طور کامل تحت ‌تأثیر ساختارهای اجتماعی و فشارهای خانوادگی قرار می‌گیرد. جومری در ابتدا مخالف است و گریه می‌کند، اما وقتی آما ازش می‌پرسد: «خُب جومری، مانگرو چه عیب و ایرادی دارد؟» تسلیم می‌شود و قبول می‌کند که بزرگ شده و دیگر نباید شبیه بچه‌ها رفتار کند. این موضوع به‌خوبی نشان می‌دهد حتی خود زن‌ها نیز درنهایت دربرابر نظام اجتماعی و تصمیمهای مردان سر خم می‌کنند و امیدی به تغییر در زندگی ندارند.
تمام داستان «پنجره‌ی جومری» از زبان دختری هفت‌ساله روایت می‌شود. انتخاب این زاویه‌دید لحن داستان را ساده و معصومانه کرده و تلخی‌های روایت را در قالب سادگی به مخاطب انتقال داده. این سبک روایت به‌ویژه در تحلیل‌های اجتماعی بسیار کارآمد است، چراکه در دل سادگی، پیام پیچیده و عمیقی از نابرابری، تسلیم شدن و تضاد‌های اجتماعی نهفته است. داستان دلشوره و نگرانی‌ای در دل خواننده می‌اندازد که آیا پس از آما و جومری، دخترک نیز در آینده همین مسیر را طی خواهد کرد و تسلیم سرنوشت خواهد شد؟ داستانی که نه‌تنها روایت زندگی جومری بلکه نقدی است به وضعیت اجتماعی‌ای که در آن افراد، به‌ویژه زن‌ها به‌نوعی محکوم به پذیرش شرایط خود هستند. جومری با تلاش‌هایش برای خرید پنجره، در پی آزادی و تغییر است، اما درنهایت متوجه می‌شود که هیچ‌چیز نمی‌تواند او را از ساختار اجتماعی موجود آزاد کند. در این روند، جومری به همان نقطه‌ای می‌رسد که دیگران نیز در آن قرار دارند: تسلیم شدن دربرابر سرنوشت و واقعیت‌های اجتماعی که تغییر آن‌ها تقریباً غیرممکن است. در انتهای داستان، نگرانی برای آینده‌ی دخترک به بازتاب همین چرخه‌ی اجتماعی اشاره دارد و آن را از روایتی فردی فرا‌تر می‌برد و تبدیلش می‌کند به نقدی اجتماعی که در آن وضعیت زن‌ها و چالش‌های تغییرات اجتماعی به‌خوبی نمایان است.


1. Jhoomri’s Window (1993).
2. Anita Rau Badami (1961).

گروه‌ها: اخبار, پنجره‌ی جومری - آنیتا راو بادامی, تازه‌ها, جمع‌خوانی, کارگاه داستان دسته‌‌ها: آنیتا راو بادامی, پنجره‌ی جومری, جمع‌خوانی, داستان غیرایرانی, داستان کوتاه, کارگاه داستان‌نویسی

تازه ها

ساختار سیال یا مغشوش؟ تحلیل و نقد ساختاری روان‌شناختی داستان «شام شب عید»

«شام شب عید» با دسر کابوس و خیال هم مزه نداشت

یک روز فشرده

مردی در آستانه‌ی فصلی سبز

دلبستگی و رنج

لینک کده

  • دوشنبه | گزیده جستارها و ...
  • ایبنا | خبرگزاری کتاب ایران
  • ایسنا | صفحه‌ی فرهنگ و هنر

پیشنهاد ما

درخت سیاست بار ندارد