کاوه فولادی نسب

وبسایت شخصی کاوه فولادی نسب

  • کاوه فولادی نسب
  • یادداشت‌ها، مقاله‌ها و داستان‌ها
  • آثار
  • اخبار
  • گفت‌وگو
  • صدای دیگران
  • کارگاه داستان
    • جمع‌خوانی
    • داستان غیر ایرانی
    • داستان ایرانی
  • شناسنامه
  • Facebook
  • Instagram
کانال تلگرام

طراحی توسط وبرنو

پنجره‌ات را ببند دختر

8 مارس 2025

نویسنده: مهرداد خوشبختی
جمع‌خوانی داستان ‌کوتاه «پنجره‌ی جومری1»، نوشته‌ی آنیتا راو بادامی2


داستان «پنجره جومری» داستان جامعه‌پذیر شدن و تن ‌دادن به سنت‌گرایی زنانی است که خود و خواسته‌های‌شان را فدای ارزش‌ها و معیارهای جامعه می‌کنند، چون به‌گمان‌شان حتماً آن‌طورکه همه می‌گویند درست‌تر است و راهی جز آن نیست. بهانه‌ی روایت آرزوی ساده‌ی زن جوان خدمتکاری است که داستان حول او شکل می‌گیرد و پیش می‌رود؛ زنی به‌نام جومری. او زندگی ساده‌‌ای دارد و تنها آرزویش این است که با پول‌هایی که از درآمد کار در خانه‌ی خانواده‌ای به‌ دست می‌آورد، برای خودش پنجره‌ای بخرد. او بیشتر مدت در خانه است و پنجره برایش نماد آزادی، آرزوها و زندگی‌ای که به آن دسترسی ندارد. پنجره به‌عنوان نماد اصلی داستان، با اشاره به جشن دیوالی و همچنین نماهایی که راوی داستان از هر پنجره می‌بیند درجهت معناسازی در داستان تقویت شده و کارکرد ویژه‌ای پیدا کرده: در جشن دیوالی محلی برای ورود الهه‌ی کامیابی و ثروت است و برای راوی، جایی برای نظر به دنیای بیرون. علاوه‌براین‌ها پنجره دارای معانی ضمنی دیگری هم هست، ازجمله مرزی بین دنیای خانه و دنیای آزاد بیرون.
ارزش‌ها و معیارهای جامعه‌ی مردانه درطول داستان مسلط است، اما جومری، خدمتکار خانه، نقطه‌ی مقابل این ارزش‌ها فکر و رفتار می‌کند؛ کسی که به آرزوهایش، آزادی‌اش و شوخ‌و‌شنگ بودنش بیشتر از هرچیزی پایبند است. ارزش‌های مسلط جامعه از روش‌های مختلف نشان داده می‌شوند: در خانه‌ی راوی، حرف حرف پدر است و هرچه او بگوید و هر تصمیمی که او بگیرد ملاک رفتار اعضای خانواده است. مادر هرطور او صلاح بداند لباس می‌پوشد و مدام حواسش به خانه است تا همه‌چیز به‌درستی انجام شود. آما اسم واقعی مادر نیست و حتی اسمش هم آن چیزی است که پدر تصمیم گرفته. جومری از ترس این‌که برادرهایش درآمدش را هدر دهند، بخشی از پولش را پیش آما نگه می‌دارد و درنهایت با کسی که دوستش ندارد ازدواج می‌کند، چون پدرش این‌طور تصمیم گرفته و حتی نظرش را هم نپرسیده‌.
اما راوی دلش با این سنت‌ها نیست و در جهان بچه‌گانه‌اش، جهان جومری ــ وقتی که هنوز قرار نیست ازدواج کند ــ جهان دوست‌داشتنی‌تری است و به ‌همین‌ خاطر همیشه از او حمایت می‌کند و علاقه‌ی زیادی به او دارد. جومری لباس‌های رنگارنگ می‌پوشد، گوشواره‌ها و النگوهای جورواجور و ازهمه‌رنگ به ‌خودش می‌آویزد و جوری رفتار می‌کند که دلش می‌خواهد. در نقطه‌ی مقابل، مادر راوی، آما، در سنت‌ها حل شده، لباس‌های سیاه‌و‌سفید می‌پوشد و جوری‌که پدر می‌خواهد رفتار می‌کند و تنها روز جشن دیوالی لباس‌های رنگی‌اش را می‌پوشد و از قالب چیزی که پدر می‌خواهد کمی خارج می‌شود، که ازقضا آن‌ هم به‌دلیل احترام به سنت‌ها و ارزش‌های سنتی جامعه است و هیچ دلیل شخصی‌ای پشتش نیست. اما راوی هفت‌ساله‌ی داستان به همین هم راضی است و در این روزها حس‌و‌حال بهتری دارد و خوشحال‌تر است.
درنهایت تحول داستان برای جومری در پذیرش اتفاق می‌افتد. او می‌پذیرد برای این‌که به قالب زن متأهل درآید، باید از آرزویی که همیشه داشته و به‌نوعی هویتش را شکل می‌داده ــ جومری‌ای که پنجره دوست دارد ــ چشم‌پوشی کند و با نزدیک ‌شدن به ازدواجی تحمیلی، طی فرایندی ناخودآگاه قوانین اجتماعی را که در آن زندگی می‌کند می‌پذیرد. با انصراف جومری از خرید پنجره انگار روزنه‌ای که امید داشت به‌سمت کامیابی و آینده‌ی روشن باز شود، برای همیشه بسته می‌ماند.
داستان روایت چرخه‌ای است که سه زن را به‌عنوان نماینده‌ی زنان جامعه‌ای سنتی نشان می‌دهد: مادری که سلطه‌ی جامعه را سال‌هاست پذیرفته، زنی که به‌زودی آن را می‌پذیرد و دخترکی که هردو را نظاره می‌کند و هنوز در مرحله‌ی پرسشگری است و ممکن است او هم روزی سرنوشتی مشابه آن‌دو پیدا کند؛ پرسشی که خودش به‌عنوان کنشی هنجارشکن عمل می‌کند و می‌تواند امید به تغییر را زنده نگه دارد. همان‌طورکه در داستان پیداست، مادر به‌عنوان نماینده‌ای از جامعه و در تقابل با این کنش بارها سعی می‌کند جلوِ پرسشگری دخترش را بگیرد و او را وادارد شبیه به دیگران فکر کند. اما آیا این چرخه شکسته نخواهد شد؟


1. Jhoomri’s Window (1993).
2. Anita Rau Badami (1961).

گروه‌ها: اخبار, پنجره‌ی جومری - آنیتا راو بادامی, تازه‌ها, جمع‌خوانی, کارگاه داستان دسته‌‌ها: آنیتا راو بادامی, پنجره‌ی جومری, جمع‌خوانی, داستان غیرایرانی, داستان کوتاه, کارگاه داستان‌نویسی

تازه ها

ساختار سیال یا مغشوش؟ تحلیل و نقد ساختاری روان‌شناختی داستان «شام شب عید»

«شام شب عید» با دسر کابوس و خیال هم مزه نداشت

یک روز فشرده

مردی در آستانه‌ی فصلی سبز

دلبستگی و رنج

لینک کده

  • دوشنبه | گزیده جستارها و ...
  • ایبنا | خبرگزاری کتاب ایران
  • ایسنا | صفحه‌ی فرهنگ و هنر

پیشنهاد ما

درخت سیاست بار ندارد