نویسنده: پریسا جوانفر
جمعخوانی داستان کوتاه «شیرینی عسلی» نوشتهی هاروکی موراکامی
هاروکی موراکامی در داستان کوتاه «شیرینی عسلی» به عشق، ترس، رقابت و مسئولیت پرداخته. این داستان درظاهر روایت روابط مثلثی عاشقانهای میان جانپی، تاکاتسوکی و سایوکو است، اما در بطن خود به بررسی رقابت پنهانی، رشد شخصیتی و رابطهی دوگانه میان دو مرد میپردازد. رابطهی جانپی با سالا، دختر کوچک سایوکو، هم لایهای تازه به بعد روانشناختی داستان میافزاید. این یادداشت تحلیلی است بر ساختار این مثلث عشقی، رابطهی پنهان و پیچیدهی میان دو مرد و نقش کودک در شکلگیری انتخابهای عاطفی و عبور از ترس.
مثلث عشقی این داستان درظاهر کلاسیک بهنظر میرسد: دو مرد که به یک زن دل بستهاند و زن یکی را انتخاب میکند. اما موراکامی این ساختار را تغییر میدهد، چون عشق در این روایت نه در تصاحب که در عدم تحقق، در تماشای خاموش و در تمنایی عمیق و درعینحال بیزبان تجلی پیدا میکند. جانپی نویسندهای درونگرا است که از دوران دانشجویی به سایوکو دل بسته بوده، اما هرگز این عشق را ابراز نکرده. تاکاتسوکی، دوست جسورتر و کاریزماتیک او از فرصت بهره برده و با سایوکو ازدواج کرده، هرچند ازدواجشان دوام نمیآورد. سایوکو زنی مستقل و مادری تنهاست که میان این دو مرد ناخواسته تعادلی برقرار کرده؛ با یکی گذشتهای دارد و با دیگری آیندهای بالقوه. این مثلث بیش از آنکه دربارهی انتخاب یک زن بین دو مرد باشد، دربارهی بازتاب دو نوع مردانگی و مواجهه با عشق است: یکی فعال و اهل ریسک و دیگری منفعل و اهل مراقبت. موراکامی خواننده را در تنش میان این دو نوع میل قرار میدهد. بنابراین رابطهی میان جانپی و تاکاتسوکی از مهمترین سطوح داستان است؛ رابطهای که درعین صمیمیت، رقابتی پنهان را هم در بر دارد و آنچه این رقابت را خاص میکند، آشکار نبودن آن است.
تاکاتسوکی از علاقهی جانپی به سایوکو خبر داشته، درعینحال در گفتوگویش با او میگوید: «باید مال خودم میکردمش… حقم بود که تصاحبش کنم.» این جسارت و اعتمادبهنفس بالا و یا شاید کاذب را اگر بگذاریم در کنار اینکه اعتقاد دارد «سایوکو معرکه است»، ولی بهخاطر زن دیگری ترکش میکند، به لایهای عمیقتر در رابطهی این دو مرد میرسیم: رقابتی پنهان و مسابقهای غیررسمی بر سر تصاحب سایوکو. اینها نشان میدهد تاکاتسوکی شاید حتی عاشق سایوکو هم نبوده، اما با او ازدواج کرده تا در رقابت این مثلث پیروز شود. اگرچه هیچ رویارویی مستقیمی میان جانپی و تاکاتسوکی رخ نمیدهد، اما حضور تاکاتسوکی حتی پس از جدایی از سایوکو همچون سایهای سنگین بر زندگی جانپی باقی است. جانپی نمیخواهد نقش جایگزین را بازی کند، اما ناگزیر به آن تبدیل میشود. او کمکم بدون اینکه متوجه شود در جای خالی تاکاتسوکی قرار میگیرد و کسی که مثل کاتالیزوری این جایگزینی را سرعت میبخشد، سالا است. جانپی درنهایت پیروز رقابت میشود؛ با سکوت و تأخیری که نه به ضعف که به ابزاری برای نبردی پنهان تبدیل شده. گرچه که این نبرد و این پیروزی بهمعنای دشمنی و یا قطع رابطه با تاکاتسوکی نیست، چراکه تغییر پایان داستان خرسها یکنوع دوستی، همکاری و همزیستی مسالمتآمیز را نشان میدهد.
بنابراین سالا نقشی حیاتی در تحول داستان و شخصیتها دارد. او تنها یک کودک نیست؛ بلکه آینهای است که ازطریق آن مسئولیت، مراقبت و عشق واقعی برای جانپی معنی پیدا میکند. جانپی برای سالا داستان میگوید و این قصهگویی درظاهر برای سرگرم کردن کودک است، اما درواقع راهی است برای تثبیت جایگاه جانپی. سالا باعث میشود عشق مسکوت به عمل تبدیل شود و زندگی جای داستان بنشیند. موراکامی در اینجا بهخوبی نشان میدهد که پدر شدن لزوماً بیولوژیک نیست و میتواند حاصل مسئولیتپذیری و انتخاب آگاهانه باشد؛ انتخابی که جانپی در پایان داستان جرئت آن را پیدا میکند و تصمیم میگیرد از ترسی که باعث انفعالش شده بگذرد، به سایوکو نزدیک شود و با او بماند؛ تصمیمی که سالها به تأخیر افتاده بوده. او اکنون آماده است نه فقط عاشق که بخشی از زندگی سایوکو و سالا باشد. این پایانی رمانتیک نیست، اما عمیق و انسانی است. موراکامی عشق را نه بهعنوان شور ناگهانی بلکه بهعنوان مراقبتی مداوم و انتخابی آگاهانه تصویر میکند.
درنهایت میتوان گفت داستان کوتاه «شیرینی عسلی» نوشتهی هاروکی موراکامی داستانی است که به جنبههای ناپیدای روابط میپردازد و در آن رقابت پنهان دو مرد در یک مثلث عشقی متفاوت را نشان میدهد. دراینراستا نشان میدهد که چطور یک کودک میتواند با مسئولیتپذیریای که بههمراه میآورد در نقش نیرویی عمل کند که مردی پس از سالها از ترسهای خود عبور کند و از ناظری منفعل به خالقی دلسوز تبدیل شود.