نویسنده: آیدا گلناری
جمعخوانی داستان کوتاه «شیرینی عسلی»، نوشتهی هاروکی موراکامی
داستان «شیرینی عسلی» یکی از داستانهای تأملبرانگیز مجموعهی «بعد از زلزله» نوشتهی هاروکی موراکامی است. این مجموعه ادایدینی است به زلزلهی بزرگ هانشین، کوبه، زادگاه موراکامی. او در مصاحبهای با نشریهی نیویورکر در سال ۲۰۰۸ میگوید بعد از زلزله نتوانسته بهطور مستقیم با مردم مصاحبه کند، برایش بسیار دردناک بوده، درعوض ازطریق داستاننویسی دنیای خود را ساخته تا بتواند با این تجربه مواجه شود. او اشاره میکند: «خشونت میتواند سوراخی در ذهن و بدن شما ایجاد کند. میتواند گذرگاهی به چیزی بسیار مهم باز کند.» هیچکدام از داستانهای مجموعه، خود زلزله را مستقیماً به تصویر نکشیده، اما از تأثیر غیرقابلانکار آن بر روان و درون شخصیتهایش استفاده کرده.
جانپی راوی داستان «شیرینی عسلی»، نویسندهای ژاپنی است که سالهاست در دام مثلثی عشقی افتاده. او عاشق سایوکو بوده اما هرگز مجال بروز عشقش را نداشته. همواره شاهد ازدواج، بچهدار شدن، خیانت و درنهایت طلاق سایوکو و دوستش تاکاتسوکی بوده. پس از وقوع زلزلهی کوبه، سالا فرزند سایوکو و تاکاتسوکی که با مادرش زندگی میکند با دیدن اخبار زلزله دچار تروما میشود. جانپی قصهای میسازد و روایتش میکند تا سالا را از چنگ مرد زلزلهای نجات دهد. داستان در نگاه نخست ماهیتی عاشقانه با پایانی خوش دارد، اما رفتهرفته لایههای عمیق با درونمایهای روانشناختی خود را نشان میدهند. این داستان همچون دیگرآثار موراکامی به لایههای پیچیدهی روان و ناخودآگاه انسان میپردازد. او شخصیتهایی ملموس و چندبعدی خلق میکند. کاراکترهایش نه قهرمانند و نه ضدقهرمان؛ بلکه انسانهای معمولی هستند که درعین سادگی، روابط پیچیدهای با گذشته دارند. آنها پس از مواجهه با تروما، سفری احساسی آغاز میکنند و خواننده با شناختنشان احساس همذاتپنداری و نزدیکی میکند. ازطرفی روابط شخصیتها در داستان بسیار معاصر و امروزیاند؛ روابطی که همزمان که دوست داشتن است، در آن امتناع، خیانت و تعلیق هم وجود دارد: اشاره به رابطهی سایوکو با جانپی و تاکاتسوکی.
موراکامی با ایجاد تعلیق ضرباهنگ آهستهای در داستان به وجود میآورد؛ تعلیقی که با حالت روانی جاری در داستان هماهنگ است. او به خواننده فرصت میدهد، نهفقط برای دنبال کردن رویدادها، بلکه مجالی برای توقف، درنگ و نزدیکی به درون شخصیتها. بهطور کلی آنچه داستان «شیرینی عسلی» را در ذهن خواننده ماندگار میکند استفاده از قصه در داستان نهتنها بهعنوان تمثیلی از زندگی که بهمثابه ابزار رواندرمانی برای تسکین فرد تروماتایزشده است. جانپی با گفتن قصهای ازجنس استعاره و خیال به سالا، کودک چهارسالهی سایوکو و تاکاتسوکی کمک میکند احساسات جریحهدار شدهاش را در بستری امن تجربه کند؛ چیزی مشابه Bibliotherapy؛ جایی که فرد ازطریق داستان تجربهی تروماتیک و دردناکش را غیرمستقیم، در فضایی امن وامیکاود. جانپی با روایت قصهی «شیرینی عسلی» همزمان که سالا را با ترسش روبهرو میکند، با احساساتی که خود سالها از بروزشان طفره رفته بوده هم مواجه میشود. او کمکم خاطرات تلخی را که به فراموشی سپرده بوده به یاد میآورد و «شیرینی عسلی» همچون آینه بازتابی از گذشته و نمودی از آیندهاش میشود.
کارل گوستاو یونگ روانپزشک سوئیسی معتقد بود: «تا زمانی که ناهشیار را آگاه نکنی، زندگیات را هدایت خواهد کرد و تو آن را سرنوشت خواهی خواند.» این جملهی یونگ ردپای ماندگار گذشته را در زندگی انسان نشان میدهد. «شیرینی عسلی» روایتی استعاری از زندگی نزیستهی خود جانپی است. او درحالیکه قصه را بهکمک سالا و سایوکو بسط و گسترش میدهد، با ترس، فقدانها و کمبودهایی که طی سالها به تروما تبدیل شدهاند روبهرو میشود و آنچه را که طی سالها به ناخودآگاهش رخنه کرده بهوضوح در جایجای قصه میبیند. بهآرامی جای ناجیها عوض میشوند؛ جانپی که در نقش حامی و ناجی سالا بود، بهکمک سالا که کودکی کنشگر و کنجکاو است درپی تغییر و تحول در زندگی خودش برمیآید و یاد میگیرد که داستانْ خود زندگی است و اوست که خالق زندگیاش است. با متحول شدن ماساکیچی قصه، جانپی هم دچار تحول شده، ترومای سالای کوچک باعث نزدیکی هرچه بیشتر سایوکو و جانپی میشود و بهمرور عشق فراموش شدهاش، جوانه میزند.
موراکامی در داستان پراستعارهی «شیرینی عسلی» دقیقاً کاری را میکند که براون در نظریهی «Thing Theory» مطرح کرده: شیء در لحظهای که کارکرد سادهاش فرو میریزد، تبدیل میشود به آینهای از ذهن آسیبدیده. در این داستان شیرینی عسلی، زلزله و قوطی دیگر بهعنوان یک شئی«object» نیستند، بلکه تبدیل به «thing» میشوند؛ به بیان دقیقتر، ماهیت استعاری، نمادین و روانشناختی پیدا میکنند.
شیرینی عسلی دیگر ماهیت خوراکی ندارد، بلکه حامل معنی و بار روانی میشود؛ نشانهای روانی برای امنیت و کنترل. زلزله استعارهای از ناپایداری درونی است؛ نمادی از شکاف میان شخصیتها و برای جانپی گذشتهی ازدسترفته و ترس از آینده. زلزله برای سالا ترس، عدم امنیت و اضطراب کودکانه است. قوطی بهنوعی نماد خانهی امنی است که جانپی سالهاست خود را در آن محصور کرده؛ نماد به دام تروما، ترسها و ناامنی افتادن است. سالا در کابوسهایش مرد زلزلهای را میبیند که میتوان آن را به نمادی از ترسهای ناگفته و ناامنیهایش تعبیر کرد و جانپی با قصه گفتن، عشق ورزیدن و حضور در پی التیامشان برمیآید؛ چیزی که موراکامی بهوضوح در دیگرآثارش نیز به آن اشاره میکند: درک درد، نه لزوماً حل آن را. در پایان جانپی پس از آنکه به درخواست سالا تصمیم میگیرد آخر قصه را عوض کند، به بازآفرینی زندگی خویش میپردازد و برای رهایی از سرگردانیاش و درحالیکه سالا و سایوکو در خواب هستند، میگوید: «هیچوقت، به هیچکس، هیچکس اجازه نمیدهم آنها را بهزور بچپاند توی آن قوطی مسخره..»