نویسنده: کاوه سلطانزاده
جمعخوانی داستانکوتاه «تعمیرکار»، نوشتهی پرسیوال اِوِرِت
«تعمیرکار» داستان قرار گرفتن انسانی در موقعیتی است که توقعات دیگران او را تا از بین بردن خود میکشاند؛ توقعاتی که از باورها و اعتقادات سرچشمه میگیرند؛ باوری که امر را به فرد مشتبه میکند و او نیز خود را در موقعیتی میبیند که باید توقعات دیگران را برآورده کند. این توقعات که اغلب ریشه در باورهای عمیق و گاهی ناخودآگاه جامعه دارند، بهتدریج «من»ِ واقعی تعمیرکار را محو کرده، او را به ابزاری برای رفع نیازهای دیگران تبدیل میکنند. نویسنده با ترسیم دقیق این فرایند نشان میدهد چگونه باوری ساده و صادقانه میتواند به مسیری مخرب و خودویرانگر منتهی شود؛ جایی که فرد در تلاش برای برآوردن انتظارات دیگران، از خواستهها و نیازهای درونی خود غافل میماند. دراینبین شخصیت فرد نه بهعنوان انسان با خواستهها و محدودیتهای مشخص، بلکه بهمثابه واسطه یا حلال مشکلات دیگران تصویر میشود. تقلیل جایگاه فرد به ابزار هستهی اصلی بحران داستان را تشکیل میدهد؛ بحرانی که این پرسش را در ذهن خواننده ایجاد میکند: فشار باورها و توقعات جمعی تا چه میزان میتواند فرد را از هویت اصلی خود دور کند؟
نکتهی قابلتوجه در تحلیل شخصیت تعمیرکار شیوهای است که او توقعات را برای خودش درونی کرده. آیا از ابتدا فردی مطیع بوده یا شرایط خاصی در زندگی ــ شاید تجربههای گذشته یا فشارهای محیطی ــ او را به این باور رسانده که ارزشش در گرو برآورده کردن نیازهای دیگران است؟ به نظر میرسد نویسنده عامدانه از ارائهی پیشینهای دقیق برای تعمیرکار خودداری میکند؛ انگار میخواهد او را به شاهد مثالی از انسانی بدل کند که در چرخهی بیپایان توقعات گرفتار شده. فقدان فردیت بارز در شخصیت تعمیرکار خود نشانهای از استحاله شدن «من»ِ او در سایهی انتظارات بیرونی است.
نشانههای فرسودگی و از خودبیگانگی در رفتار و گفتار تعمیرکار بهتدریج آشکار میشود. سکوتهای طولانی، انفعال دربرابر خواستههای نامعقول و عدم مقابله دربرابر سوءاستفادهها، همگی گویای این واقعیتند که او توانایی تشخیص مرز بین مسئولیتپذیری و قربانی شدن را ندارد. آیا لحظهای در داستان وجود دارد که بارقهای از آگاهی در او دیده شود؟ شاید تلخی نهفته در برخی واکنشهایش یا نگاههای خیرهاش نشانی باشد از درکی مبهم از وضعیت اسفناکش. اما این آگاهی تا پایان داستان به نقطهی عصیان یا تلاش برای تغییر وضعیت نمیرسد؛ جایی که دیگر دیر است و او مثل گوسفندی از هرسو درمیان گرگهای متوقع محاصره شده.
لقب او یعنی تعمیرکار هم قابلتأمل است. درظاهر این لقب صرفاً به تواناییاش اشاره دارد، اما در لایهای عمیقتر میتواند نمادی از نقش او در زندگی دیگران باشد. او آمده تا خرابیها و نقصهای زندگی آنها را برطرف کند بیکه به ایرادها و اشکالهای درونی خود توجهی داشته باشد. این لقب بهنوعی سرنوشت محتوم او را نیز نشان میدهد؛ او محکوم به تعمیر است، حتی اگر بهبهای از دست رفتن وجود خودش باشد.
به نظر میرسد باور و اعتقادی که دیگران به شرمن تعمیرکار دارند، نه لزوماً ازسر بدخواهی بلکه از ساختار اجتماعی یا فرهنگی نشئت میگیرد که در آن کمک کردن و برآوردن نیازهای دیگران ارزشی والا تلقی میشود. بااینحال نویسنده نشان میدهد افراط در این ارزش و تبدیل آن به اجبار میتواند نتایج فاجعهباری به همراه داشته باشد. ایراد کار تعمیرکار دقیقاً در همین نقطه رخ مینمایاند. او بهاشتباه تصور میکند هویت و ارزشش در گرو این خدمترسانی بیپایان به دیگران است و نیازهای خودش در درجهی دوم اهمیت قرار دارند.
پرسیوال اورت در این داستان، نقدی ظریف و درعینحال گزنده بر این نوع از باورها و توقعات جمعی وارد میکند. او نشان میدهد چگونه نیتی خیرخواهانه میتواند در غیاب مرزهای سالم و توجه به خویشتن، به استثمار و نابودی فرد منجر شود. ساختار سادهی داستان و تمرکز بر وضعیت درونی تعمیرکار به این نقد عمق بیشتری میبخشد.
ازسویی وضعیت تعمیرکار بهشدت یادآور مفهوم ازخودبیگانگی است؛ جایی که فرد از جوهر انسانی خود بیگانه و به ابزاری برای اهداف دیگران تبدیل میشود. میتوان ردپای این مسئولیتپذیری افراطی را در او مشاهده کرد: او مسئولیت خوشحالی و رفاه دیگران را بیشازحد بر دوش میکشد. رنج بیپایان او سرنوشت سیزیف است را تداعی میکند که محکوم به غلتاندن سنگ بار توقعات تا قلهی رضایت دیگران است و هر بار پیش از رسیدن، سنگ این توقعات دوباره به پایین میغلتد یا توقعی تازه از راه میرسد؛ گویی او به رضایتجویی چنان وابسته شده که بهطور وسواسگونهای هرکاری برای به دست آوردن تأیید و اجتناب از طرد شدن میکند.
داستان «تعمیرکار» هشداری است دربارهی لزوم حفظ تعادل بین توجه به نیازهای دیگران و حفظ اصالت و هویت فردی. اورت با خلق این شخصیت خاموش و رنجدیده ما را به بازاندیشی در باورها و توقعاتی دعوت میکند که ممکن است ناخواسته ما یا اطرافیانمان را در مسیری مشابه قرار دهد.