کاوه فولادی نسب

وبسایت شخصی کاوه فولادی نسب

  • کاوه فولادی نسب
  • یادداشت‌ها، مقاله‌ها و داستان‌ها
  • آثار
  • اخبار
  • گفت‌وگو
  • صدای دیگران
  • کارگاه داستان
    • جمع‌خوانی
    • داستان غیر ایرانی
    • داستان ایرانی
  • شناسنامه
  • Facebook
  • Instagram
کانال تلگرام

طراحی توسط وبرنو

مغازه‌ی معجزه

۱۱ خرداد ۱۴۰۴

نویسنده: الهه روحی
جمع‌خوانی داستان‌کوتاه «تعمیرکار»، نوشته‌ی پرسیوال اِوِرِت


داستان «تعمیرکار» با ورود مردی ساکت و مرموز به‌نام شرمن اولنی به مغازه‌ی ساندویچی داگلاس آغاز می‌شود؛ شخصیتی که درظاهر فقط تعمیرکاری ساده است، اما از همان ابتدا نشانه‌هایی در رفتار و سکوتش خبر از حضوری متفاوت می‌دهد. شرمن همان دیگری است که می‌آید و تعادل جهان داستان را به هم می‌زند.
پرسیوال اورت به‌تدریج شرمن را از فردی معمولی به شخصیتی با توانایی‌های فرا‌انسانی تبدیل می‌کند. او ابتدا وسایل مغازه را تعمیر می‌کند، بعد ابزارهای مردم را و درادامه به درمان دردهای جسمی می‌پردازد، مانند ترمیم کردن دندان ‌پسر راینهارت و حتی زنده کردن زنی مرده‌. این مسیر شرمن را از تعمیرکاری عادی به نیرویی ورای درک انسانی تبدل می‌کند؛ بااین‌حال جامعه به‌جای درک او، فقط مصرفش می‌کند.
رابطه‌ی جامعه با شرمن از تردید و بی‌اعتمادی آغاز می‌شود، به تحسین و پذیرش می‌رسد و درنهایت به مطالبه‌گری بی‌پایان می‌انجامد. داگلاس ابتدا نسبت‌به توانایی شرمن مردد است: «داگلاس نمی‌دانست چه بگوید. پس چی که می‌خواست یخچالش درست شود، اما اگر این آدم همه‌چیز را به هم ریخت چه؟»
داگلاس بالأخره می‌پذیرد. دیگران نیز پس از دیدن نتیجه‌ی کار‌های شرمن، به او اعتماد می‌کنند؛ بااین‌حال فقط داگلاس با او پیوندی قلبی برقرار می‌کند و بقیه او را تنها وسیله‌ای برای رفع نیاز‌های‌شان می‌دانند. شرمن به‌تدریج از انسان تبدیل می‌شود به وسیله‌ای برای حل مشکلات؛ بی‌نیاز از احساس، مرز یا خواست شخصی.
یکی از نقاط قوت داستان زاویه‌دید سوم‌شخص محدود به ذهن داگلاس است؛ کسی که نزدیک‌ترین فرد به شرمن است، اما حتی او هم شناخت دقیقی از این مرد ندارد. این انتخاب باعث می‌شود شرمن تا پایان در هاله‌ای از ابهام باقی بماند. خواننده نیز مانند داگلاس تنها می‌تواند حدس‌هایی درباره‌ی شرمن بزند و هیچگاه به حقیقت کامل دست نمی‌یابد. این ابهام بار تعلیقی روایت را حفظ و حس بیگانگی شرمن را تشدید می‌کند.
شرمن تقریباً هیچگاه نمی‌خندد و خیلی کم صحبت می‌کند، و سکوتش نشانه‌ای است از خستگی، از فرسایش دربرابر انتظاری بی‌رحمانه. شاید بتوان او را به دریایی تشبیه کرد که برای آبیاری کویری خشک شده: «اگر یک کویر را پرِ آب کنی، احتمالاً یک دریا را خالی کرده‌ای. درست کردن کار پیچیده‌ای است.» این‌جای داستان شرمن چشم‌های اشک‌آلودش را بالا می‌آورد و به داگلاس نگاه می‌کند: «من آن دریای خالی هستم.»
زبان نویسنده سرد، موجز و مینیمالیستی است. جمله‌ها کوتاهند و جز یکی‌دو صحنه‌ی پایانی ما از احساسات شرمن چیزی نمی‌دانیم. این زبان خنثی در تضاد خلاقانه‌ای با محتوای گرم و معنوی داستان قرار می‌گیرد. در دل روایتی درباره‌ی معجزه، نجات و فداکاری، زبانی بی‌احساس حاکم است؛ تضادی که خواننده را وادار می‌کند در روایت عمیق شود و معنی را ازمیان نشانه‌ها و واکنش‌ها استخراج کند، نه ازطریق توضیحات مستقیم یا دیالوگ‌های آشکار.
از نگاه استعاری، شرمن را می‌توان با اَبَرانسان نیچه مقایسه کرد؛ شخصی که فراتر از ارزش‌های رایج عمل می‌کند و توانایی خلق و درمان و دگرگون‌سازی را دارد. اما برخلاف این ابرانسان که قدرت‌طلب است، شرمن آمده تا خدمت کند. همین ویژگی در جامعه‌ای مصرف‌گرا نقطه‌ضعف است نه فضیلت. جامعه شرمن را نمی‌فهمد و او را مصرف می‌کند. در پایان هم که شرمن روی پل ایستاده، جمعیت عظیمی از دو سو فریاد می‌زنند: «ما را درست کن! ما را درست کن!»
او می‌داند اگر بپرد، زنده نمی‌ماند؛ بااین‌حال از نرده‌ها بالا می‌رود. این پایان تلخ و نمادین تصویری از جامعه‌ای است که به‌جای درک و همراهی فقط مطالبه می‌کند؛ جامعه‌ای که نجات و درست شدن را می‌خواهد بی‌آنکه آماده‌ی پذیرش مسئولیت باشد. آخرین فریادهای مردم نه ازسر عشق یا انسانیت، بلکه از ترس‌ است؛ ترس از دست دادن ابزار نجات. پیام نهایی اورت روشن است: پیش از آن‌که در جست‌وجوی منجی باشیم، باید خود را ترمیم کنیم؛ و این ترمیم، نه از راه معجزه که با تغییر نگرش، مسئولیت‌پذیری و بازسازی اخلاقی ممکن می‌شود. شرمن شکست نمی‌خورد چون ناتوان است: او می‌بازد چون جامعه‌ای ناتوان‌ازدرک نمی‌تواند نجات یابد.

گروه‌ها: اخبار, تازه‌ها, تعمیرکار - پرسیوال اِوِرِت, جمع‌خوانی, کارگاه داستان دسته‌‌ها: پرسیوال اِوِرِت, تعمیرکار, جمع‌خوانی, داستان غیرایرانی, داستان کوتاه, کارگاه داستان‌نویسی

تازه ها

امتناع آخرین معجزه بود

مغازه‌ی معجزه

فراموشی خود در سایه‌ی نگاه دیگری

باری بر دوش

درباره‌ی تغییر شخصیت‌ها در داستان «تعمیرکارِ» پرسیوال اورت

لینک کده

  • دوشنبه | گزیده جستارها و ...
  • ایبنا | خبرگزاری کتاب ایران
  • ایسنا | صفحه‌ی فرهنگ و هنر

پیشنهاد ما

درخت سیاست بار ندارد