کاوه فولادی نسب

وبسایت شخصی کاوه فولادی نسب

  • کاوه فولادی نسب
  • یادداشت‌ها، مقاله‌ها و داستان‌ها
  • آثار
  • اخبار
  • گفت‌وگو
  • صدای دیگران
  • کارگاه داستان
    • جمع‌خوانی
    • داستان غیر ایرانی
    • داستان ایرانی
  • شناسنامه
  • Facebook
  • Instagram
کانال تلگرام

طراحی توسط وبرنو

خریدن لنین: وقتی مارکس قربانی پیش‌بینی خودش می‌شود

9 آگوست 2025

نویسنده: پریسا جوانفر
جمع‌خوانی داستان‌ کوتاه «خریدن لنین»، نوشته‌ی میروسلاو پنکوف


مارشال برمن با الهام از «مانیفست کمونیست» مارکس و انگلس می‌نویسد: «هرآنچه سخت و استوار است، دود می‌شود و به هوا می‌رود؛ هرآنچه مقدس است، زمینی می‌شود و انسان ناچار است با چشم باز با وضعیت واقعی زندگی و مناسباتش با هم‌نوعانش روبه‌رو شود.» این توصیف قرار بود فرایند ویرانگر سرمایه‌داری را افشا کند؛ سیستمی که سنت، معنی و نهادهای انسانی را به کالاهایی ناپایدار و سودمحور تبدیل می‌کند؛ اما در داستان «خریدن لنین» نوشته‌ی میروسلاو پنکوف این پیش‌بینی نه درمورد سرمایه‌داری که درباره‌ی خود کمونیسم به تحقق می‌رسد.
در «خریدن لنین» پدربزرگی کمونیست پس از فروپاشی شوروی در کشوری پساکمونیستی زندگی می‌کند؛ پیر، تنها و وفادار به آرمان‌هایی که دیگر واقعیت ندارند. او درظاهر پیرو آرمان‌های کمونیستی ا‌ست، اما رفتارهایش نشان می‌دهد که از آن ایدئولوژی تنها پوسته‌ای نمادین و نوستالژیک برای خود ساخته. پدربزرگ در جلسه‌های حزبی صندلی خالی‌ای برای مادربزرگ کنار خود می‌گذارد و با شلنگ آب بارانی ساختگی روی شیشه می‌ریزد: بازسازی لحظه‌ای عاشقانه از اولین دیدار با او. این صحنه به‌نظر فقط ابراز احساسات می‌رسد، اما درواقع نمودی از خودافشاگری است: پدربزرگ ناآگاهانه ایدئولوژی جمع‌گرای کمونیسم را با فردگرایی جایگزین کرده. وقتی بر مزار مادربزرگ کتاب لنین می‌خواند، بیش از آن‌که کنشی ایدئولوژیک باشد، نوعی سوگواری مذهبی‌ است. این رفتار یادآور آیینی‌ مذهبی‌ است که تنها کتابش عوض شده: به‌جای «انجیل»، کتاب لنین و به‌جای ایمان مذهبی آرمان انقلابی.
آنچه عملاً برای پدربزرگ باقی مانده نه ایمان است نه ایدئولوژی، بلکه تکه‌ای خاطره، دل‌بستگی‌ای شخصی و تنهایی‌ای حل‌نشده است. این‌جاست که تناقض آشکار می‌شود. او در گفتار وفادار به آرمان‌های کمونیستی ا‌ست، اما در رفتار آن‌ها را به ابزار تسکین شخصی بدل کرده؛ چراکه به نظر می‌رسد از «مانیفست کمونیست» درکی سطحی دارد: کمونیسمی که در پی ساختن جامعه‌ای نو و برابری‌طلب بوده، حالا در دست او تبدیل شده به وسیله‌ای برای سوگواری و معنی دادن به فقدان، آن‌هم برخلاف مانیفست آن. کمونیسمی که زمانی انقلابی و جمع‌گرایانه بود، حالا به خاطره‌ای فردی، نوستالژیک و تهی‌ازمعنی بدل شده.
او حتی از نوه‌اش که اکنون در آمریکا زندگی می‌کند، می‌خواهد جسد مومیایی‌شده‌ی لنین را از سایت ای‌بِی بخرد و برایش بفرستد. این درخواست درعین مضحک‌ بودن بار سنگین نوستالژی‌ای شکست‌خورده را با خود دارد. ایدئولوژی‌ای که می‌خواست با کالایی ‌شدن بجنگد، حالا خودش به کالا تبدیل شده و لنین دیگر رهبری انقلابی نیست، محصولی آن‌لاین است؛ قیمت دارد، در مزایده شرکت داده می‌شود، در جعبه بسته‌بندی می‌شود، از گمرک عبور می‌کند و درنهایت به لنینگراد می‌رسد.
خرید جسد لنین فقط خرید جسد نیست؛ اعترافی‌ است به مرگ یک باور. جسدی که قرار بود حیات ایدئولوژی را حفظ کند، اکنون خودش سند مرگش شده. پدربزرگ جسد را به لنینگراد می‌برد و با این عمل انگار می‌خواهد آخرین خاک‌سپاری را برای کمونیسم برگزار و مرگش را اعلام کند؛ مرگی که سال‌ها پیش اتفاق افتاده. طنز تلخ این است که پدربزرگ با شرکت در این معامله‌ی اینترنتی همان کاری را می‌کند که کمونیسم همیشه آن را طرد می‌کرده: تن ‌دادن به قواعد بازار آزاد.
در پایان خود پدربزرگ هم می‌میرد؛ مرگی که فقط پایان زندگی او نیست: پایان یک نسل، جهان‌بینی و رؤیاست. اگر جسد لنین پایان جسمانی کمونیسم باشد، مرگ پدربزرگ پایان احساسی و انسانی آن است که خودش هم در نامه‌اش آن را نشان می‌دهد. بنابراین می‌توان گفت پنکوف با طنزی تلخ نشان می‌دهد که پیش‌بینی مارکس درباره‌ی سرمایه‌داری سرانجام گریبان خود کمونیسم را گرفته. آنچه قرار بوده مقدس و نجات‌بخش باشد، حالا مرده، کالا شده و قابل‌خریدوفروش است. در دنیای او همه‌چیز دود می‌شود؛ هم ایدئولوژی، هم رؤیا، هم انسان. تنها چیزی که باقی می‌ماند چشم‌هایی‌ است که ناچارند بالأخره با واقعیت زندگی روبه‌رو شوند؛ خاطره‌ای فرسوده از ایدئولوژی‌ای که خودش قربانی همان چیزی شد که می‌خواست نابودش کند.

گروه‌ها: اخبار, تازه‌ها, جمع‌خوانی, خریدن لنین - میروسلاو پنکوف, کارگاه داستان دسته‌‌ها: جمع‌خوانی, خریدن لنین, داستان غیرایرانی, داستان کوتاه, کارگاه داستان‌نویسی, میروسلاو پنکوف

تازه ها

ساختار سیال یا مغشوش؟ تحلیل و نقد ساختاری روان‌شناختی داستان «شام شب عید»

«شام شب عید» با دسر کابوس و خیال هم مزه نداشت

یک روز فشرده

مردی در آستانه‌ی فصلی سبز

دلبستگی و رنج

لینک کده

  • دوشنبه | گزیده جستارها و ...
  • ایبنا | خبرگزاری کتاب ایران
  • ایسنا | صفحه‌ی فرهنگ و هنر

پیشنهاد ما

درخت سیاست بار ندارد