کاوه فولادی نسب

وبسایت شخصی کاوه فولادی نسب

  • کاوه فولادی نسب
  • یادداشت‌ها، مقاله‌ها و داستان‌ها
  • آثار
  • اخبار
  • گفت‌وگو
  • صدای دیگران
  • کارگاه داستان
    • جمع‌خوانی
    • داستان غیر ایرانی
    • داستان ایرانی
  • شناسنامه
  • Facebook
  • Instagram
کانال تلگرام

طراحی توسط وبرنو

هر چوبی که به چنگکت می‌افتد، ارزش گرفتن ندارد

9 آگوست 2025

نویسنده: سمیه لطف‌محمدی
جمع‌خوانی داستان‌ کوتاه «خریدن لنین»، نوشته‌ی میروسلاو پنکوف


«خریدن لنین» نام جذابی است که میروسلاو پنکوف برای داستان خود انتخاب کرده؛ روایتی که رگه‌هایی سیاسی، روان‌شناسانه و خانوادگی دارد. این مضامین در داستان درهم تنیده شده‌اند و نمی‌توان گفت داستان تنها به یکی از آن‌ها می‌پردازد، اما خط اصلی داستان فرای همه‌ی این‌ها حرفی است که نویسنده می‌خواهد بزند: تعصبی که همیشه ارزش ندارد. داستان دو خط روایی دارد، تک‌گوی بیرونی و راوی ناظر که به‌صورت موازی پیش می‌روند.
نوه‌ای از پدربزرگش حرف می‌زند. پدربزرگ در جایی که راوی ایستاده و داستان را تعریف می‌کند دیگر حضور فیزیکی ندارد، اما به‌یقین وجودش در ذهن راوی و اثرش در زندگی او تا ابد باقی است. ویژگی دیگر داستان یادداشتی است که پدربزرگ برای نوه می‌گذارد و نگاه او را به دنیای سیاست نشان می‌دهد. او، که در اثر گرایش و وفاداری‌اش به حزب کمونیسم رنج‌های زیادی تحمل کرده، وقتی می‌فهمد نوه‌اش برای ادامه‌ی تحصیل قصد دارد به آمریکا برود، او را خوک کثیف می‌نامد. نوه در جواب او را کمونیست ساده‌لوح خطاب می‌کند. این جدال لفظی بین پدربزرگ و نوه نشانه‌ی اختلاف عقیده‌ی دو نسل، تغییر شرایط و اعتقاد آن‌دو و همه‌ی هم‌نسلان آن‌هاست. پدربزرگ همه‌ی زندگی‌اش را در پیوند با حزب کمونیسم می‌داند. زن موردعلاقه‌اش را در جلسه‌ی حزب می‌بیند و عقاید و نظرهای مشترک‌شان نسبت‌به حزب او را درمورد انتخابش مطمئن می‌کند. وقتی حزب کمونیست شکست می‌‌خورد، او به دهکده‌اش برمی‌گردد و آن‌جا را به‌عنوان پایگاه حزب انتخاب می‌کند. او می‌خواهد هرطور شده حزب را زنده نگه دارد. نسل بعدی از دهکده رفته‌اند و هم‌نسل‌های پدربزرگ حزب را قبول دارند و به آن پایبندند.
نویسنده در قالب پدربزرگ شخصیت‌هایی را نشان می‌دهد که بعد از گذر سال‌ها و شکست چیزی که به آن اعتقاد داشته‌اند، هنوز هم وفادارانه به آن پایبند مانده‌اند. پدربزرگ و افراد هم‌عقیده با او نماینده‌ی افرادی هستند که تغییر را نمی‌پذیرند و نمی‌خواهند جز تعصب و پافشاری بر عقاید خود به چیز دیگری حتی فکر کنند. پدربزرگ آن‌قدر به حزب کمونیسم وابسته است که دلیل مرگ مادربزرگ را سقوط این حزب می‌داند. او و اهالی دهکده تصمیم می‌گیرند مصنوعات حزب را جمع‌آوری کنند. با این کار آن‌ها می‌خواهند به‌گونه‌ای در مقابل از بین رفتن حزب و شکست آن مقاومت کنند. فردی به پدربزرگ خبر می‌دهد جسد لنین در سایت ای‌بِی برای فروش گذاشته شده. او تا آن‌جا پیش می‌رود که از نوه‌اش می‌خواهد جسد لنین را برایش بخرد. خریدن جسد نشانه‌ای است از این‌که پیرمرد می‌خواهد چیزی را زنده نگه دارد که دیگر وجود ندارد. نویسنده قیمت لنین را پنج دلار درنظر می‌گیرد تا نشان دهد با این قیمت کم می‌شود رهبری را که روزگاری برای طرفدارانش خیلی بزرگ بوده خریداری کرد. راوی بااین‌که می‌داند کلاهبرداری است، اما خواسته‌ی پدربزرگش را می‌پذیرد. می‌توان گفت پیرمرد نیز ته دلش می‌داند که فروش این جسد کلاهبرداری است، اما او می‌خواهد این کلاه بر سرش برود، زیرا احساس می‌کند با وجود آن بیشتر می‌تواند به گذشته‌ای که حالا دیگر نیست چنگ بزند و نگهش دارد.
پیرمرد دلش نمی‌خواهد تغییر را بپذیرد چون درآن‌صورت باید بپذیرد اشتباه کرده و به شکست اعتراف کند. و نتیجه‌ی این پذیرش چیزی نیست جز تباهی زندگی‌ای که بر آرمانی واهی بنا شده. پیرمرد تصمیم دارد با خریدن این جسد، لنین را به‌نوعی از آن خود کند تا شاید خودش را، که به‌نوعی اسیر لنین است، آزاد کند. با خریدن لنین ضربه‌ی آخر زده می‌شود و پیرمرد رفتن لنین را می‌پذیرد. لنین برای پیرمرد حکم مرادی را دارد که در هر وضعیتی کتاب او را می‌خواند. نویسنده با به کار بردن کتاب آثار لنین در مقابل کتاب مقدس از زبان راوی چاشنی طنزی به داستان اضافه می‌کند که خواننده را به فکر فرومی‌برد. کتاب آثار لنین کتابی مقدس و نجات‌دهنده برای این خانواده بوده.
راوی دلیل مرگ پدرومادرش را پدربزرگش می‌داند، چون پدربزرگ ماندن در دهکده را به شهر و پدرومادر، که در راه رفتن به دهکده تصادف کرده‌اند، ترجیح داده بوده. پدربزرگ همیشه در حفظ حزب کوشیده، اما در آخرین نامه‌ای که برای نو‌ه‌اش می‌نویسد به‌نوعی می‌گوید همه‌چیز ارزش چنگ زدن ندارد و توسل به بعضی‌چیزها ممکن است زندگی‌ را نابود کند. نامه‌ی پدربزرگ نشان می‌دهد او می‌داند همه‌ی زندگی‌اش را پای چیزی گذاشته که بی‌ارزش بوده، فقط چاره‌ای نداشته جز این‌که به بقایای آن چنگ بزند تا شاید بتواند از بین رفتن زندگی‌اش را نادیده بگیرد. پدربزرگ از خرچنگ‌ها مثال می‌آورد. نویسنده پیش از این هنگامی که او همراه نوه‌اش به شکار خرچنگ می‌رفته‌‌اند بذر این مثال را کاشته و حالا در آخرین نامه‌ی پدربزرگ، که بعد از مرگش به دست نوه‌ می‌رسد، آن را برداشت می‌کند. این ظاهر ماجراست، اما درباطن میروسلاو پنکوف از خرچنگ‌ها حرف می‌زند تا به خواننده نشان دهد پدربزرگ تمام عمرش درحال فکر کردن به درستی کارش بوده و عذاب‌وجدان داشته که آیا به چوب درستی چنگ زده بوده یا نه.

گروه‌ها: اخبار, تازه‌ها, جمع‌خوانی, خریدن لنین - میروسلاو پنکوف, کارگاه داستان دسته‌‌ها: جمع‌خوانی, خریدن لنین, داستان غیرایرانی, داستان کوتاه, کارگاه داستان‌نویسی, میروسلاو پنکوف

تازه ها

ساختار سیال یا مغشوش؟ تحلیل و نقد ساختاری روان‌شناختی داستان «شام شب عید»

«شام شب عید» با دسر کابوس و خیال هم مزه نداشت

یک روز فشرده

مردی در آستانه‌ی فصلی سبز

دلبستگی و رنج

لینک کده

  • دوشنبه | گزیده جستارها و ...
  • ایبنا | خبرگزاری کتاب ایران
  • ایسنا | صفحه‌ی فرهنگ و هنر

پیشنهاد ما

درخت سیاست بار ندارد