کاوه فولادی نسب

وبسایت شخصی کاوه فولادی نسب

  • کاوه فولادی نسب
  • یادداشت‌ها، مقاله‌ها و داستان‌ها
  • آثار
  • اخبار
  • گفت‌وگو
  • صدای دیگران
  • کارگاه داستان
    • جمع‌خوانی
    • داستان غیر ایرانی
    • داستان ایرانی
  • شناسنامه
  • Facebook
  • Instagram
کانال تلگرام

طراحی توسط وبرنو

زندانی حقیقت و پادشاه خیال

30 آگوست 2025

نویسنده: سحر جعفرصالحی
جمع‌خوانی داستان کوتاه «دروغگو1»، نوشته‌ی توبیاس وُلف2


اغلب در جهان ادبیات، دروغ با تن‌پوشی از فریب و خیانت عرضه می‌شود، اما توبیاس وُلف خواننده را با چهره‌ی پنهان پشت نقاب دروغگویی روبه‌رو می‌کند. دروغ در داستان کوتاه و عمیق «دروغگو»، ابزاری برای پنهان کردن حقیقت نیست، بلکه زبانی است برای فریاد زدن واقعیتی درونی که کلمات و شیوه‌ی عادی ابراز از بیان آن عاجز هستند. «دروغگو» روایت نوجوانی شانزده‌ساله به‌نام جیمز است که پس از مرگ پدرش بر اثر سرطان، دروغگویی را به پناهگاهی برای روح آشفته و آسیب‌دیده‌اش تبدیل کرده‌. دروغ‌های او را، که آشکارا فانتزی و اغراق‌آمیزند، می‌توان تلاشی برای بازنویسی واقعیتی تلخ دانست؛ ایجاد و تحمیل نوعی نظم روایی بر آشوب غیرقابلتحمل فقدان.
ولف با انتخابی هوشمندانه، روایت را از زاویه‌دید اول‌شخص و از زبان خود جیمز به ما عرضه می‌کند. این تکنیک شمشیر دولبه‌ای است که هم‌زمان حس نزدیکی و بیگانگی را در خواننده برمی‌انگیزد. ما ازیک‌سو به درونی‌ترین افکار و احساسات او دسترسی داریم و با تنهایی عمیقش همدردی می‌کنیم، اما ازسوی‌دیگر، به‌عنوان راوی‌ای غیرقابل‌اعتماد، باعث می‌شود به هر کلمه‌اش شک کنیم. این دوگانگی هسته‌ی اصلی تعامل خواننده با متن است. مای مخاطب دیگر مشاهده‌گری منفعل نیستیم و تبدیل می‌شویم به کارآگاهی که وظیفه‌اش کشف حقیقت عینی نیست و اتفاقاً باید از حقیقت عاطفی نهفته در پس هر دروغ رمزگشایی کند؛ مثلاً می‌توانیم حدس بزنیم که وقتی جیمز درباره‌ی بیماری خیالی مادرِ کاملاًسالمش حرف می‌زند، قصد فریب ندارد، بلکه درحال ابراز نگرانی است و این دروغ بازنمایی ترس عمیق از دست دادن تنهاوالدش است. در این بستر است که همدلی فراخوانده می‌شود؛ چون با این نگاه دروغ‌های جیمز را به‌عنوان مانع و پرده نمی‌خوانیم و بیشتر مثل پنجره‌ای رو به ذهن و روان او نگاه‌شان می‌کنیم.
این پیچیدگی روان‌شناختی با سبک نوشتاری متمایز ولف تقویت می‌شود. نثر او دقیق و درعین‌حال مینیمالیستی است. او با حذف تزئینات و حشو، کلمات را به حداکثر ظرفیت معنایی خود می‌رساند. در دنیایی که ولف می‌آفریند، سکوت‌ها و ناگفته‌ها به‌اندازه‌ی کلمات اهمیت دارند. اطلاعات درباره‌ی گذشته‌ی خانواده، بیماری پدر و عمق اندوه جیمز، به‌صورت قطره‌چکانی و درخلال دیالوگ‌های روزمره به خواننده عرضه می‌شود. این افشای تدریجی نه‌تنها کشش داستانی را حفظ می‌کند، بلکه آینه‌ای از فرآیند واقعی شناخت انسان‌ها را هم فراهم می‌آورد. در زندگی واقعی هم ما دیگران را نه یکباره که ازطریق سرنخ‌های کوچک و تدریجی می‌شناسیم. این سبک کنترل‌شده باعث می‌شود دروغ‌های رنگارنگ و سورئال جیمز، در تضاد با واقعیت بی‌روح و خاکستری اطرافش، برجستگی خیره‌کننده‌ای پیدا کنند و مثل لحظه‌های انفجار خلاقیت در نمایی تک‌رنگ به نظر برسند. ریشه‌های این دغدغه‌ی روایی را می‌توان در زندگی شخصی خود نویسنده هم جست‌وجو کرد. ولف در مصاحبه‌ای گفته که خودش در کودکی و در مواجهه با خانواده‌ای ازهم‌پاشیده، از دروغ به‌عنوان ابزاری برای بقا و سازگاری استفاده می‌کرده.
و اما به‌لحاظ روان‌شناختی، رفتار جیمز را می‌توان با مفهوم «استقلال عملکردی انگیزه‌ها» توضیح داد؛ به ‌این ‌معنی که دروغگویی که در ابتدا واکنشی مستقیم به شوک و اندوه مرگ پدر بوده، به‌تدریج از علت اولیه‌ی خود جدا شده و تبدیل شده به الگوی رفتاری‌ای مستقل و بخشی از هویت او؛ به‌تعبیری این دروغ‌ها سکوت صادقانه‌ هستند؛ یعنی جیمز درمورد درد واقعی‌اش سکوت می‌کند، اما با ساختن داستان‌هایی دروغین، به‌شکلی نمادین، وسعت و عمق آن درد را به نمایش می‌گذارد. دروغ برای او راهی برای بیان غیرمستقیم خشم، تنهایی و نیاز مبرم به دیده شدن است.
ساختار روایی داستان هم به‌شکلی نمادین این سفر درونی را بازتاب می‌دهد. حرکت مکانی جیمز از فضای بسته‌ی خانه به مطب پزشک و درنهایت به فضای متحرک اتوبوس، می‌تواند سه پرده از نمایش تحول روانی او باشد: خانه، صحنه‌ی تنش و تقابل با مادر و سلطه‌اش، نماد واقعیتی است که جیمز از آن می‌گریزد. مطب پزشک نمایانگر تلاش جامعه و منطق برای درمان و کنترل رفتار اوست و خب تلاشی که بی‌نتیجه می‌ماند. و درنهایت اتوبوس، که اوج رهایی و استعلای اوست. در این فضای ناشناس و گذرا، درمیان غریبه‌هایی که هیچ پیش‌زمینه‌ای از جیمز ندارند، او دیگر نیازی به دروغ‌های دفاعی ندارد. اینجا، دروغ جیمز به هنری خلاقانه تبدیل می‌شود. او آزادانه هویت‌های جدیدی می‌آفریند، از زندگی در تبت می‌گوید و سرودی به زبانی ساختگی می‌خواند. این صحنهْ لحظه‌ی تولد جیمز هنرمند است؛ کسی که با قدرت تخیل، جهان را آن‌گونه‌که می‌خواهد ازنو می‌آفریند.


1. The Liar (1981).
2. Tobias Wolff (1945).

گروه‌ها: اخبار, تازه‌ها, جمع‌خوانی, دروغگو - توبیاس وُلف, کارگاه داستان دسته‌‌ها: توبیاس وُلف, جمع‌خوانی, داستان غیرایرانی, داستان کوتاه, دروغگو, کارگاه داستان‌نویسی

تازه ها

ساختار سیال یا مغشوش؟ تحلیل و نقد ساختاری روان‌شناختی داستان «شام شب عید»

«شام شب عید» با دسر کابوس و خیال هم مزه نداشت

یک روز فشرده

مردی در آستانه‌ی فصلی سبز

دلبستگی و رنج

لینک کده

  • دوشنبه | گزیده جستارها و ...
  • ایبنا | خبرگزاری کتاب ایران
  • ایسنا | صفحه‌ی فرهنگ و هنر

پیشنهاد ما

درخت سیاست بار ندارد