کاوه فولادی نسب

وبسایت شخصی کاوه فولادی نسب

  • کاوه فولادی نسب
  • یادداشت‌ها، مقاله‌ها و داستان‌ها
  • آثار
  • اخبار
  • گفت‌وگو
  • صدای دیگران
  • کارگاه داستان
    • جمع‌خوانی
    • داستان غیر ایرانی
    • داستان ایرانی
  • شناسنامه
  • Facebook
  • Instagram
کانال تلگرام

طراحی توسط وبرنو

داستان داستان

28 سپتامبر 2025

نویسنده: شلیر امیری
جمع‌خوانی داستان کوتاه «کشاورز آمیش1»، نوشته‌ی وَنس بورجِیلی2


ونس بورجِیلی نویسنده، نمایشنامه‌نویس و استاد ادبیات آمریکایی بود که در قرن بیستم فعالیت داشت. او بیشتر به‌‌خاطر رمان‌ها و داستان‌های کوتاهش شناخته می‌شود. بورجِیلی استاد بسیاری از نویسندگان بزرگ آمریکایی مثل ریموند کارور بوده. «کشاورز آمیش» او نمونه‌ای برجسته از روایت متافیکشنال (فراداستان) است؛ روایتی که نه‌تنها داستانی را نقل می‌کند، بلکه آگاهانه درباره‌ی ‌خود داستان و راوی هم حرف می‌زند. این نوع داستان معمولاً با گسست در زمان، راوی و ساختار همراه است. استاددانشگاهی برای تدریس یکی از عناصر داستان که نظرگاه است، داستانی را برای دانشجویانش تعریف می‌کند تا اهمیت انتخاب این عنصر را بر مفهوم داستان نشان دهد. درعین‌حال، او این داستان را تعریف می‌کند تا یکی از دانشجویان دخترش را تحت تأثیر قرار دهد. دانشجو کِیتی‌جی نام دارد و در کنار زیبا بودن، باهوش، جست‌وجوگر، منتقد، معترض و مستعد است.
روایت متافیکشنال خواننده را از همان ابتدا با پرسشی مواجه می‌کند: آیا داستانی که می‌شنویم حقیقت دارد یا صرفاً ابزاری آموزشی است؟ داستان از زبان راوی اول‌شخص، که خود ونس است، روایت می‌شود؛ داستانی که در آن نوئل، دان و دنیل نقش دارند. استاد شخصیتی متناقض دارد. اگرچه زاویه‌دید او درظاهر بی‌احساس و بی‌طرف است و خودش را صرفاً روایتگر داستان می‌نامد، اما درواقع میان طبیعت واقعی‌اش، که شباهت زیادی به نوئل دارد، و میلش به شبیه بودن به دنیل در کشمکش است. دان و دنیل نمادهایی از میل‌ به آزادی، اغواگری و فرار از تمدنند. دان زنی است که زیبایی‌اش مردان را به نوجوانی بازمی‌گرداند و دنیل مردی است از دنیایی دیگر؛ دنیایی به‌‌ظاهر ساده که درونی پرکشش دارد. نوئل باوجود موفقیت و جذابیت، دربرابر میل به آزاد بودن ناتوان است. کیتی‌جی نیز در پایان داستان با ابراز تمایل به مردی مانند دنیل نشان می‌دهد میل به آزادی از ساختارهای اجتماعی، فراتر از داستان، در ناخودآگاه مخاطب هم نفوذ کرده. راوی می‌تواند تصمیم بگیرد داستان را از کجا و چگونه شروع کند و این انتخاب بسیار مهم است، چون زاویه‌دید را تعیین می‌کند و نحوه‌ی درک شخصیت‌ها را برای خواننده شکل می‌دهد. با شروع داستان از جایی که نوئل می‌گوید دنیل قصد کشتن او را داشته، نویسنده به‌نوعی سعی دارد حس ترحم خواننده را نسبت‌به نوئل و نفرتش را‌ نسبت‌به دنیل برانگیزاند.
داستان در لایه‌ی زیرین خود نقدی بر زندگی مدرن و میل به بازگشت به طبیعت دارد. مزرعه‌ی آمیش‌ها نه‌تنها مکانی جغرافیایی، که استعاره‌ای از زمان ازدست‌رفته، سادگی و صداقت است. دان، که از زندگی شهری به انزوا رانده شده، در آغوش دنیل به نوعی رستگاری می‌رسد. اما این رستگاری به‌قیمت ترک دین، خانواده و جامعه برای دنیل و دان تمام می‌شود. استاد در کلاس از دانشجویانش می‌خواهد زاویه‌دید او را کنار بگذارند و داستان را از دید نوئل روایت کنند. وقتی زاویه‌دید نوئل را به‌عنوان دیدگاه ایده‌آل معرفی می‌کند، این تصور تقویت می‌شود که استاد طبیعتی مشابه نوئل دارد. گاهی خواننده حس می‌کند او میل دارد شبیه دنیل قهرمان باشد؛ نجات‌دهنده‌ای که خواسته‌ها و نیازهای زنان را درک می‌کند. این همان چیزی است که دان در دنیل می‌یابد؛ کسی که او را از گیر افتادن در ماشین و از تنهایی نجات می‌دهد. استاد دنیل را بااحترام توصیف می‌کند، خیانتش را نادیده می‌گیرد و می‌گوید: «او همه‌چیز را رها کرد؛ خدای خود، میراثش، خانواده‌اش، جامعه‌اش را».
چیزی که کیتی‌جی در آخر می‌گوید، انگار جمله‌ی دان هم هست، و همان‌طورکه نوئل نیاز دان به دنیل را درک نمی‌کند، استاد هم در ابتدا پاسخ کیتی‌جی و کشش او را به کشاورز آمیش نمی‌فهمد. انسان‌ها اغلب می‌خواهند کسی باشند که نیستند. در این میل به تبدیل شدن به دیگری، آن‌ها اغلب کسانی را که ویژگی‌های مطلوب دارند، تحسین می‌کنند، حتی اگر آن افراد کامل نباشند. روشن است اگر این داستان با زاویه‌دید جیمز یا دنیل نوشته ‌شده بود، برداشت از آن متفاوت می‌شد. استاد تأکید می‌کند که زاویه‌دید می‌تواند معنی داستان را تغییر دهد، اما کیتی‌جی با واکنشی شخصی و احساسی نشان می‌دهد که گاهی مخاطب از مرزهای تحلیل می‌گذرد و به تجربه‌ی زیسته‌ی خود رجوع می‌کند.
کیتی‌جی در پایان می‌گوید: «من به این کشاورز آمیش نیاز دارم. نمی‌فهمی؟» این جمله هم نیاز زن به نجات را بیان می‌کند و هم میل استاد را به نجات دادن. استاد اگرچه ابتدا از پاسخ کیتی گیج می‌شود، اما از همان آغاز داستان مشخص است که با نیاز زن به نجات هم‌ذات‌پنداری می‌کند. او این ایده را زمانی تثبیت می‌کند که پیش از شروع داستان می‌گوید به‌خاطر او یعنی کیتی‌جی است که این داستان را می‌نویسد.


1. The Farmer Amish (1980).
2. Vance Bourjaily (1922-2010).

گروه‌ها: اخبار, تازه‌ها, جمع‌خوانی, کارگاه داستان, کشاورز آمیش - وَنس بورجِیلی دسته‌‌ها: جمع‌خوانی, داستان غیرایرانی, داستان کوتاه, کارگاه داستان‌نویسی, کشاورز آمیش, وَنس بورجِیلی

تازه ها

ساختار سیال یا مغشوش؟ تحلیل و نقد ساختاری روان‌شناختی داستان «شام شب عید»

«شام شب عید» با دسر کابوس و خیال هم مزه نداشت

یک روز فشرده

مردی در آستانه‌ی فصلی سبز

دلبستگی و رنج

لینک کده

  • دوشنبه | گزیده جستارها و ...
  • ایبنا | خبرگزاری کتاب ایران
  • ایسنا | صفحه‌ی فرهنگ و هنر

پیشنهاد ما

درخت سیاست بار ندارد