نویسنده: الهه روحی
جمعخوانی داستانکوتاه « تکامل الیور1»، نوشتهی جان آپدایک2
جان آپدایک در داستان کوتاه «تکامل الیور» تصویری کوتاه از زندگی پرازشکست یک انسان عادی را روایت میکند. ویژگی برجستهی این داستان انتخاب آگاهانهی شیوهی telling است. جان آپدایک در این داستان به قاعدهی معروف «نگو، نشان بده» پایبند نیست و داستان از همان جملهی اول بهخوبی لحن گزارشیاش را نشان میدهد: «پدرومادر نمیخواستند اذیتش کنند. میخواستند به او عشق بورزند. واقعاً هم به او عشق میورزیدند.»
با چنین روایت مستقیمی، بدون صحنهپردازی یا دیالوگ، آپدایک سالهای کودکی الیور را در چند سطر خلاصه میکند. البته این انتخاب شیوه با محتوای داستان هماهنگ است؛ زیرا در زندگی الیور هم هیچ حادثهی دراماتیک یا صحنهی تماشاییای وجود ندارد. او کودکی ضعیف است و از همان ابتدا با بدبیاریهای پشتسرهم روبهرو میشود: خوردن نفتالین و شستوشوی معده، تجربهی نزدیک به غرق شدن، مشکلهای جسمیای مانند پای پرانتزی یا تنبلی چشم و… در باقی داستان هم این شیوه ادامه مییابد؛ برای مثال، سالهای طولانی زندگی مشترک و شغلی الیور تنها در یک جملهی فشرده جمع میشود: «بعد او ازدواج کرد که به نظر میرسید بدبیاری دیگری باشد، پشتبندِ شبگردیها، شغلهای رهاشده و فرصتهای بربادرفتهی دوران جوانیاش.»
بااینحال، در پایان داستان، وقتی الیور پدر میشود، شیوهی روایت تغییر میکند. پس از مجموعهای از جملههای کوتاه و گزارشی، نویسنده به showing روی میآورد و تصویری شاعرانه خلق میکند: «حالا باید الیور را با دوتا بچهشان ببینید: یک دختر کوچولوی بور و یک پسر مومشکی. الیور پتوپهن شده و هر دوِ آنها را باهم بغل میکند. آنها پرندههایی در آشیانهاند و الیور درخت است.» تغییر پایان روایت کمک میکند معنی و پیام اثر بهخوبی منتقل شود. خواننده برای نخستین بار زندگی الیور را نه در قالب گزارشی سرد، بلکه در تصویری عاطفی تماشا میکند. این تحول روایی معادل تحول شخصیت نیز هست: انسانی ضعیف و شکستخورده تبدیل میشود به پناهی امن برای خانوادهاش و زندگیاش رنگورو میگیرد و تماشایی میشود.
اهمیت این پایان در آن است که بیش از آنکه بر اتفاقی بیرونی تکیه کند، بر تغییر نگاه ما به شخصیت الیور تأکید دارد. درطول داستان، خواننده فقط از ضعفها و شکستهای الیور میخواند و الیور را انسانی بیدستوپا و بدشانس میبیند. اما در پایان، آپدایک با تغییر لحن روایت و خلق تصویری شاعرانه، ازدواج و پدر شدن الیور را به صحنهای نمادین تبدیل میکند: او بچههایش را در آغوش گرفته و مثل درختی استوار، پناه خانوادهاش است؛ تصویری که باعث میشود ما برای اولین بار او را به چشم بازندهی همیشگی نبینیم و در او انسانی کامل را با مجموعهای از نقاط ضعف و قوتش بیابیم. بههمیندلیل میتوان گفت داستان «تکامل الیور» روایت یک اتفاق خاص نیست، بررسی یک شخصیت است و تحول اصلیْ تغییر تصویری است که از او در ذهن خواننده شکل گرفته. در این داستان، معنی تکامل از سطح اتفاقهای زندگی فراتر میرود و به رشدی درونی و انسانی تبدیل میشود.
نکتهی جالب دیگر در داستان «تکامل الیور» بازیای است که جان آپدایک با نظریهی تکامل داروین میکند. داروین در نظریهی خود معتقد بود شاخههای ضعیف درخت زندگی بهمرور حذف میشوند و تنها شاخههای قوی باقی میمانند. اما آپدایک بدون نقض این نظریه، نقدی هم بر آن وارد میکند؛ نقد و خوانشی انسانی. او نشان میدهد شاید همهی گونههای حیوانی یا گیاهی تکامل برپایهی رقابت و حذف گونههای ضعیف باشد، اما درمورد گونههای انسانی قضیه فرق دارد. تکامل انسانی برپایهی همکاری، حمایت و عشق استوار است. با این نگاه، الیور که در درخت زندگی داروین شاخهای ضعیف و درآستانهینابودی است، در درخت زندگی انسانی آپدایک به تنهای استوار تبدیل میشود که خانوادهاش به آن تکیه میکنند.
البته آپدایک در این روایت پا را یک گام فراتر از مفهوم سادهی تکامل بهمعنی بقا میگذارد. از نظر او دوام آوردن اگر همراه با مسئولیتپذیری و عشق باشد، بهشکلی متعالی از تکامل انسانی تبدیل میشود. الیور در جهان داروین محکوم به حذف شدن است، ولی در جهانی انسانیای که آپدایک میسازد، هم دوام میآورد، هم زندگی میکند، هم عشق میورزد و در پایان هم خودش تبدیل به درختی ستبر میشود.
1. Oliver’s Evolution (1998).
2. John Updike (1932-2009).
